تبیان، دستیار زندگی
یکشنبه 15 بهمن 1357- ضمیمه روزنامه اطلاعات: برنامه یک روز زندگی امام خمینی در پاریس به این ترتیب بود که ایشان بین 4 تا 6 ساعت خواب و استراحت داشتند و بقیه ساعات را به کار مداوم مشغول بودند. امام خمینی معمولاً پس از نماز صب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوفل لوشاتو: قلب ایران در اینجا می طپید!


یکشنبه 15 بهمن 1357- ضمیمه روزنامه اطلاعات:

برنامه یک روز زندگی امام خمینی در پاریس به این ترتیب بود که ایشان بین 4 تا 6 ساعت خواب و استراحت داشتند و بقیه ساعات را به کار مداوم مشغول بودند. امام خمینی معمولاً پس از نماز صبح شروع به قرائت قرآن و مطالعه گزارش ها و خبرها می کردند.

معمولاً تا ساعت هشت صبح، مطالعات ایشان ادامه داشت. در این جریان به نامه هایی که به زبان های مختلف از سرتا سر دنیا برای ایشان فرستاده می شد جواب می گفتند این نامه ها توسط، یک گروه هفت نفری از دانشجویان ایرانی که از آمریکا و انگلیس و آلمان به امام پیوسته بودند ترجمه می شد این نامه ها ترجمه شده و همراه با اصل آن به حضور آیت الله فرستاده می شد، کار این دانشجویان سوای ترجمه این نامه ها گزارش ها و مقالات روزنامه ها و مجلات مختلف جهان و نیز گزارش های خبرگزاری ها را نیز ترجمه می کردند بچه ها کارهای مهمتری هم انجام می دادند که عبارت بود. از گرفتن اخبار نهضت از ایران و سایر کشورها توسط تلفنهایی که در اختیار داشتند سپس فرستادن خبر و پیام ها و اعلامیه های امام به ایران و سایر کشورها: این تیم کوچک هفت نفری که بهیچوجه دوست نداشتند شناخته شوند عبارت بودند از "فرهاد"، "حسن"، "جواد"، "محسن"، "حمید"، "رضا" و مسعود ساعت 8 صبح آیت الله کسانی را که با ایشان قرار ملاقات داشتند بحضور می پذیرفتند معمولاً این برنامه تا حوالی ظهر ادامه داشت و در این وقت بیانیه یا پیام و اعلامیه امام در اختیار خبرنگاران قرار می گرفت یا به مراکز مخصوص فرستاده می شد.

امام، مقارن ظهر برای خواندن نماز جماعت به خانه شماره 2 می آمدند و پس از اقامه نماز به منزل خود باز می گشتند، بعد از صرف ناهار حدود دو ساعت استراحت می کردند و بعد دوباره مشغول به کار می شدند. تا ساعت 5/5 بعداز ظهر که وقت خواندن نماز مغرب و عشاء بود به کار می پرداختند بعد از نماز نیز تا نیمه شب کار می کردند و به گفته نزدیکان امام، از ساعت یک بعد از نیمه شب برای خواب و استراحت به بستر رفتند.

? از دو ماه پیش، تا هنگام عزیمت آیت الله از پاریس به ایران روزی نبود که ایستگاه های مختلف رادیو و تلویزیونی دنیا، نشریات و مجلات مختلف خبر و مقاله و تفسیری درباره آیت الله خمینی و انقلاب ایران نداشته باشند و این خبر همیشه خبر اول آنها بود.

? در پاریس سه خانه در اختیار آیت الله خمینی بود، در خانه شماره یک که خیلی هم کوچک بود آیت الله، همسرشان و حاج احمد آقا پسرشان، آقای اشراقی دامادشان و دختر و عروس و دو نوه شان زندگی می کردند خانه شماره 2 که روبروی خانه شماره یک واقع بود مخصوص اجتماعات دانشجویان ایرانی و در اینجا حضرت آیت الله نماز جماعت ظهر و شب را به جا می آوردند، خانه شماره سه مخصوص استراحت و خواب دانشجویان و دیگر پیروان امام بود، هر دانشجوی ایرانی و یا اصولاً هر کس که برای دیدن امام به پاریس می آمد حق داشت 48 ساعت در این خانه به سر ببرد در این خانه صبحانه، ناهار و شام و میوه داده می شد، خانه شماره 3 در شهر پاریس بود.

? آیت الله نماز جماعت را زیر خیمه ای می خواندند که ظرفیت پیش از 60 الی 70 نفر را داشت، بنابراین کسانی که می خواستند نماز ظهرو عصر و مغرب و عشاء خود را به امام اقتدا کنند می باید دو سه ساعت زودتر برای خود جا ذخیره کنند.

? یک اتوبوس و چهار مینی بوس در تمام مدت روز یعنی از ساعت هشت صبح تا پنج بعد ازظهر بطور مرتب بین خانه شماره 3 و خانه های شماره 1 و2 در رفت و آمد بود و کسانی را که در خانه شماره 3 بودند به خانه های شماره 2 و یک می بردند کرایه این اتوبوس سه فرانک بود که هر کس دلش می خواست پرداخت می کرد. راننده اتوبوس یک زندانی سیاسی قدیمی بنام سیدعبدالله بود. رانندگی مینی بوس ها را هم سه ایرانی بعهده داشتند یکی از آنها پزشک جراح و دو نفر دیگر دانشجو بودند.

? در جلوی خانه های شماره یک و دو همیشه حداقل 50 خبرنگار و فیلمبردار حضور داشتند، هر خبرنگار و گزارشگری که تقاضای مصاحبه با حضرت آیت الله را داشت می بایست حداقل از 10 روز قبل وقت می گرفت، عده ای از این خبرنگاران که وظیفه روزانه شان تهیه خبر از اقامتگاه آیت الله بودند.

این خبرنگاران با اطرافیان امام و گزارشگر اطلاعات دوست شده بودند. معمولاً ناهارشان را که اغلب آبگوشت، تخم مرغ بود (مبتکر این غذا شخصی بنام حاج ناصری بود که بجای گوشت از تخم مرغ استفاده می کرد) در زیر خیمه و در کنار دانشجویان ایرانی می خوردند.

? تا یک ماه قبل که این آقای "حاج ناصر" مشغول پخت و پز نشده بود بیشتر اوقات شام و ناهار تخم مرغ پخته داده می شد. تا اینکه یک روز یکی از خبرنگاران آلمانی که برای مصاحبه نزد آیت الله رفته بود ضمن سوالاتش پرسید آیا تخم مرغ در دین اسلام یک چیز مقدس است؟! آیت الله که سخت از این سئوال متعجب شده بودند علت را سئوال کردند توضیح داده شد که چون این خبرنگار نمی تواند بفهمد چرا ما از غذاهای فرنگی استفاده نمی کنیم و بیشتر اوقات ناهار و شام "تخم مرغ" است آن وقت آیت الله دستور دادند سعی شود از میهمانان با غذاهای دیگری هم پذیرایی می شود.

? کانال دوم تلویزیون فرانسه یکبار مصاحبه ای کرده بود با اهالی محل "نوفل لوشاتو" و نظرشان را درباره همسایگی با آیت الله پرسیده بود و همگی آنها به غیر از یک مرد که کارمند شهرداری بود و کارش جارو کردن خیابانها بود از این بابت اظهار خوشحالی کرده بودند و یک دانشجوی فرانسوی هم گفته بود: امیدوارم دیگر ملت های دربند کشیده و مستعمره یک پیشوای مبارز مثل آیت الله خمینی داشته باشند.

? جالب اینکه در روزهای اولی که آیت الله خمینی وارد پاریس شدند خودشان عهده دار تمیز کردن یک الی دو اتاق از محل سکونی خود شده بودند و هر چه به ایشان اصرار می شد اجازه بدهید دیگران اینکار را بکنند چنین اجازه ای را نمی دادند.

? روز جمعه ای که قرار بود آیت الله خمینی درتهران باشند ولی این سفر به دلیل بسته شدن فرودگاه منتفی شد دانشجویان ایرانی که تعدادشان به هزار نفر میرسید شروع به تظاهرات خیابانی در خیابان های "نوفل لوشاتو" کردند و جالب اینکه اهالی نوفل لوشاتو هم نه تنها از سرو صدای آنها ناراحت نشدند بلکه عده ای از آنها خودشان هم در این تظاهرات شرکت کردند.

? بعد از رفتن شاه از ایران و خبر سفر قریب الوقوع آیت الله به ایران سروکله چند سرمایه دار عرب و ایرانی در "نوفل لوشاتو" پیدا شد که دنبال صاحبان خانه های شماره یک و دومی گشتند تا بلکه بتوانند آنها را راضی کنند این دو را به قیمت های خیلی خوب خریداری کنند اما موفق نشدند، خانه شماره یک اجاره ای بود و صاحبش خیال فروش آن را نداشت و صاحب خانه شماره 2 هم یک ایرانی به نام آقای عسگری بود که ایشان می گفت: این خانه را من برای همیشه در اختیار آیت الله قرار داده ام و در صورتیکه ایشان به ایران هم مراجعت کنند این خانه به هر ترتیب که خودشان مایل باشند و به انقلاب ایران کمک خواهد کرد مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

? یکشنبه ها بعد از ظهر فرانسویان می توانستند به دیدار آیت الله خمینی بروند البته در گروه های مختلف 10 تا 15 نفری و به همین خاطر یکشنبه بعداز ظهر همیشه یک صف طولانی از فرانسویانی که برای دیدار از آیت الله خمینی به "نوفل لوشاتو" آمده بودند در جلوی خانه شماره یک چشم می خورد.

? اولین خبرنگاری که توانست از آیت الله خمینی عکس بگیرد که لبخندی بر لب داشت من بودم این عکس در روزهایی که من در فرانسه بودم در روزنامه اطلاعات چاپ شد و از نظرتان گذشت، لبخند آیت الله خمینی به خاطر سئوالی بود که یک خبرنگار فرانسوی از ایشان کرد این خبرنگار پرسید: شایع است آیت الله خمینی خیلی پولدار هستند و حتی از شاه هم بیشتر پول دارند، آیا این درست است؟!

ایشان لبخندی زدند و اظهار داشتند: من هیچ چیز ندارم و آنچه را هم که دارم متعلق به مردم ایران است و ...

? صبح چهارشنبه گذشته روزی که سفر آیت الله خمینی به ایران قطعی شد سرهنگ لان ون رئیس ژاندارمری منطقه به حضور آیت الله شرفیاب شد و از این بابت اظهار خوشحالی کرد و اظهار تاسف از اینکه دیگر نمی تواند آیت الله را ببیند . به غیر از او همسایگان آیت الله هم هدیه ای به آیت الله دادند که عبارت بود از مقداری خاک فرانسه در یک شیشه کوچک.

? شبی که قرار بود آیت الله خمینی به سوی ایران پرواز کنند و معلوم شد بیش از پنجاه ایرانی نمی توانند در این سفر که بقول حضرت آیت الله «سفر خطرناکی» بود و پای مرگ و زندگی در میان بود باشند یکی از روحانیون از قول آیت الله به صدها دانشجوی ایرانی که در تب و تاب و التهاب سفر با آیت الله بودند گفت حالا که وضع این طور است من از برادرانی که نامشان در این لیست 50 نفره هست خواهش می کنم رشد ملی خود را نشان دهند و جای خود را به برادران دیگر تعارف کنند و آنوقت جایتان خالی که ببینید این 50 نفر چطور می خواستند جای خود را به برادران مشتاق دیگر بدهند و آنها هم قبول نمی کردند.

? هر ایرانی که وارد پاریس می شد و نشانی اقامتگاه آیت الله را نداشت کافی بود سوار تاکسی بشود و بگوید: "آیت الله"، همین یک کلمه کافی بود تا راننده تاکسی وی را به 60 کیلومتر آنطرفتر که منزل آیت الله خمینی بود ببرد. کرایه تاکسی این مسیر معمولا110 تا 140 فرانک می شد.

مسعود کیمیایی، پرویز کیمیایی و کامبیز درم بخش فیلمبرداران ایرانی بودند که از زندگی آیت الله خمینی در پاریس فیلم گرفتند.

? راننده تاکسی که من را به فرودگاه شارل دوگل پاریس می برد در 20 کیلومتری فرودگاه همینکه افراد پلیس فرانسه را در دو طرف شاهراهی که به فرودگاه منتهی می شد دید دهانش از حیرت بازماند، او می گفت: بیست سال است در پاریس راننده تاکسی هستم، به خاطر نمی آورم هیچ وقت برای هیچ شخصیتی چنین کاری کرده باشند.

? در سالن فرودگاه صدها دانشجوی ایرانی که موفق نشده بودند در این سفر انقلابی و تاریخی همراه آیت الله باشند در سالن فرودگاه دست به تظاهرات زده بودند و علیه رژیم و به نفع آیت الله خمینی و حکومت اسلامی شعار می دادند، اینها انتظار داشتند، آیت الله را در فرودگاه ببینند اما پلیس فرانسه آیت الله را از یک درب مخفی مستقیماً به داخل سالن ترانزیت برد.

? چند تن از خبرنگاران خارجی یک ساعت پس از پرواز از میهمانداران هواپیما تقاضای مشروب های بقول خودشان "سبک" کردند اما میهمانداران هواپیما از این بابت عذر خواستند و یکی از آنها مرتب به آنها می گفت فراموش نکنید این پرواز یک پرواز اسلامی است.

? میهمانداران زن و دختر هواپیما همگی هنگامی که می خواستند به قسمت درجه یک هواپیما که آیت الله خمینی نشسته بودند بروند همه موهای خود را در زیر کلاه های مخصوص خود پنهان می کردند.

? در طول اقامت آیت الله خمینی در پاریس گروه زیادی از تجار و شخصیتهای ایرانی برای دیدار از آیت الله خمینی به نوفل لوشاتو آمدند، که بسیاری از آنها را آیت الله خمینی به حضور نپذیرفتند.

چرا که آنها اکثرشان از سرمایه داران معروف ایرانی بودند آمده بودند تا در آینده به نوعی از این دیدار بهره برداری کنند کسانی مثل اخوان- لاجوردی، نیکپور و...

? و من برای دومین بار لبخند آیت الله خمینی را دیدم و این هنگامی بود که در هواپیما اعلام شد: ما در آسمان ایران هستیم و هواپیما به زمین نزدیک شد و چشم آیت الله خمینی بخاک ایران افتاد و آیت الله که در این لحظات به هیچ وجه حاضر نبودند از اندیشه های خود خارج شوند در جواب خبرنگاری که علیرغم قرار قبلی خود را نزدیک ایشان رسانده بود و پرسید: آیت الله چه احساسی دارند؟

گفتند: هیچ احساسی ندارم.