تبیان، دستیار زندگی
حرکت و تلاش در زنده کردن حق، در زمانی که همه راکد هستند، نتیجه ی استقلال شخصیت است که تا فرد قدم از حیات طبیعی فراتر نگذارد به آن درجه نخواهد رسید. هر مقدار که آشنایی انسان با استعدادهای درونی خود بیشتر شود، بیشتر در جستجوی راه های مناسب برای شکوفایی آنها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترازوی شخصیت سنجی !

شخصیت


حرکت و تلاش در زنده کردن حق، در زمانی که همه راکد هستند، نتیجه ی استقلال شخصیت است که تا فرد قدم از حیات طبیعی فراتر نگذارد به آن درجه نخواهد رسید. هر مقدار که آشنایی انسان با استعدادهای درونی خود بیشتر شود، بیشتر در جستجوی راه های مناسب برای شکوفایی آنها برمی آید.


فَقُمتُ بالاَمرِ حینَ فَسلوا و تَطَلَّعتُ حین تَقَبَّعوا و نَطَقتُ حین تَعتعُوا و مَضَیتُ بنُورالله حین وَ قَفُوا.

امیرالمؤمنین، حضرت علی علیه السلام در خطبه سی و هفتم از نهج البلاغه می فرماید:

«من قیام به وظیفه نمودم، در آن هنگام که دیگران ناتوان شدند و شکست خوردند، از افق بالاتری نگریستم در آن هنگام که آنان، سر در گریبان خود فرو برده بودند و سخن با صراحت گفتم در آن هنگام که تردید و اضطراب آنان را در خود فرو برده بود و راهم را با نور الهی پیش گرفتم در آن هنگام که آنان را که گشته و متوقف بودند.»

این جملات، بیان کننده ی استقلال و آزادی شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام است که به اتفاق همه ی صاحب نظران در وجود آن حضرت قابل مشاهده است. حرکت و تلاش در زنده کردن حق، در زمانی که همه راکد هستند، نتیجه ی استقلال شخصیت است که تا فرد قدم از حیات طبیعی فراتر نگذارد به آن درجه نخواهد رسید.

این تنها از ویژگی های حیات طیبه است که آدمی سخن حق را با صراحت بگوید اگرچه همه مردم سکوت کرده باشند و باطل را پذیرفته باشند.

این خطبه ارزشمند به نوعی شخصیت شناسی است، اولاً شخصیت خود حضرت با بیانات خودشان معرفی می شود و ثانیاً هر انسانی می تواند خود را در این ترازوی سنجش قرار دهد و ببیند که  یا دارای شخصیتی مستقل هست یا خیر؟!

منظور از شناخت حضرت علی علیه السلام از دیدگاه خود ایشان، شناخت یک شخصیت معین در یک زمان معینی از تاریخ نیست، بلکه منظور شناخت قوانین الهی است که در یک انسان کامل به صورت عملی نمود پیدا کرده است.

این اعتلای روحی و عشق حقیقی که در وجود انسان کامل نمود پیدا کرده است در رفتارهای معمولی چنین فردی به صورت کامل تعریف نمی شود، از طرفی شخص دیگری قدرت شناخت کامل این حقایق را ندارد که بخواهد آنها را بیان کند و شرح و توضیح دهد. پس بسیار زیبا و ضروری است که خود حضرت به تبیین و توضیح این کمالات روحی و شخصیتی پرداخته است.

می دانیم که هر اندازه شخصیت یک انسان از رشد و پیشرفت بیشتری برخوردار باشد، فرد بهتر می تواند زوایای وجودی خود را توضیح دهد، چرا که نگاه عمیق و دقیقی به لایه های شخصیت خویش دارد و همین حفاظت از لایه های شخصیت موجب رسیدن به تقوی و خویشتنداری است.

حرکت و تلاش در زنده کردن حق، در زمانی که همه راکد هستند، نتیجه ی استقلال شخصیت است که تا فرد قدم از حیات طبیعی فراتر نگذارد به آن درجه نخواهد رسید

یک اصل مهم در شخصیت شناسی وجود دارد و آن این است که هر گونه خیر و کمال که در مراحل پیش از شکوفایی استعدادها، شایسته ی اضافه بر انسان تلقی می شود با رسیدن انسان به مراحل عالی شکوفایی استعدادها، به "باید" تبدیل می شود، یعنی این فرد، آن صفت را در وجود خویش به فعلیت رسانده است.

نهج البلاغه

این اصل، پاسخ بسیاری از سؤالات را که در شناخت انسان مطرح می شود به زیبایی بیان می کند. از جمله این سؤال که چگونه می توان روان آدمی را از دو بیماری «خود بزرگ بینی» و «خود کوچک بینی» یعنی احساس حقارت نجات داد؟

آری هر مقدار که آشنایی انسان با استعدادهای درونی خود بیشتر شود، بیشتر در جستجوی راه های مناسب برای شکوفایی آنها برمی آید و آن گاه هر حرکتی را در جهت شکوفا کردن استعدادهای ذاتی خود قرار می دهد و در این صورت نه به خود بزرگ بینی مبتلا می شود و نه خود را حقیرتر از دیگران به حساب می آورد. تواضع، ویژگی بارز انسان کامل است.

امیرالمومنین علیه السلام، پس از بیان این ویژگی ها بیان می فرماید که:

«و کنتُ اَخفَضنهُم صوتاً و اَعلاهُم فوتاً فطرتُ بِعِنانها ...» ؛ «و لیکن فریاد نمی زنم و صدایم از همه آهسته تر بود ولی از همه پیشگام تر بودم ...»

یعنی با این همه افتخارات، ادعایی نداشتم و جار و جنجالی به راه نمی انداختم.

اساسی ترین و با اهمیت ترین فعالیت روانی انسان، همین «سلطه و نظارت بر شخصیت خویش» است و بر کاری که از وی صادر می گردد. این نظارت نشان دهنده اوج ارتقای انسان بر قلّه حیات طیبه و حیات عقلانی است.

برای گرفتن حق ضعیفان کوشش کنید :

«الذَّلیل عندی عزیزٌ حتی اَخَذَ الحقَّ له و القویُّ عندی ضعیفٌ حتی اخذ الحق منه» ؛«انسان ضعیف برای من عزیز است تا حق او را برای او بگیرم و انسان زورگو در نزد من ضعیف است تا حق دیگران را از او بگیریم».

در این فراز از خطبه ی حضرت بیان می فرماید که اگر زمانی آگاهی از حال یک ناتوان که حقش پایمال شده است داشته باشیم و قدرت بر گرفتن حق او را نیز داشته باشیم و کوتاهی کنم نه تنها بر نعمت آگاهی و قدرت که خداوند به من ارزانی داشته، کفران ورزیده ام، بلکه با توجه به اینکه آگاهی و قدرت، دو بال پرواز برای من است، با خویشتن به مبارزه برخاسته ام. من از پیامبر اکرم (ص) بارها شنیده ام که فرمود:

«لن تُقَدَّسَ امَّةَ لم یُؤخَذ حقُّ ضعیفها من قَوتّها غیرُ مُتَعتعٍ» ؛ «هیچ امتی به قداست انسانی نخواهد رسید، تا زمانیکه حق ناتوان آن امت بدون نقص از زورگویان گرفته نشود.»

اساسی ترین و با اهمیت ترین فعالیت روانی انسان، همین «سلطه و نظارت بر شخصیت خویش» است و بر کاری که از وی صادر می گردد. این نظارت نشان دهنده اوج ارتقای انسان بر قلّه حیات طیبه و حیات عقلانی است

چقدر به عهد خود وفا می کنید؟

«وَ اَوفُوا باالعهد انَّ العَهدَ کان مسئولا» ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام، قبول حکومت را یک تعهد بزرگ می بیند که برای اجرای حق در جامعه پذیرفته است.

در این مسائل کاملاً دقیق شوید:

وفای به عهد

1- آغاز این عبارات، تعهد در مقابل دشمن را مطرح می نماید. اگر در میان مردم جامعه ای تعهدی بسته شود که طرف مقابل آن دشمن است، وفای به آن عهد حیاتی و ضروری خواهد بود.

2- تعهدی که بسته می شود باید از ابتدا مصمم به اجرای آن باشیم. اینگونه نباشد که بگوییم این تعهد در حد کلام و گفتار بوده و از بین رفته است. بلکه به محض اینکه تعهدی میان افراد برقرار شد باید همه، تصمصم جدی به وفاء به آن داشته باشند.

3- هیچیک از تکالیف و واجباتی که خداوند تعالی بر بندگانش مقرر فرموده است، مانند تعهد و وفای به عهد، مورد اتفاق مردم نیست.

اگر وفای به عهد ضروری تلقی نشود، زندگی اجتماعی قطعاً از هم گسیخته می شود و اختلال در آن بوجود خواهد آمد. لذا هیچگونه ارزش و فضیلتی در تعهدهای اجرا نشده وجود ندارد.

4- در هیچ تعهدی نباید کلمات و رمزهایی به کار رود که بعداً قابل تحریف باشد و کسی بتواند آن کلمات را بر مقصود خویش تأویل کند.

5- هیچ زحمت و مشقتی نباید موجب آن شود که تعهد به ناحق از بین برود.

نتیجه :

وفای به عهد یکی از نشانه های شخصیت سالم انسانی است که امیرالمؤمنین علیه السلام حتی خلافت و حکومت را برای خویش تعهدی نسبت به مردم می داند و اجرای این تعهد را بر خود ضروری می شمارد و از سستی و سکوت در برابر باطل دوری می جوید، و این نیست مگر رابطه الهی و عاشقانه ای که امیرالمومنین با خداوند متعال برقرار ساخته است.

مرا عهدی است با جانان

که تا جان در بدن دارم

هــواداران کــویــــــش را

چو جان خویشتن دارم

آمنه کریمی

بخش نهج البلاغه تبیان


منابع:

نهج البلاغه- ترجمه محمد دشتی

شرح نهج البلاغه: علامه محمدتقی جعفری- ج 9

پیام امام امیرالمومنین: آیه الله ناصر مکارم شیرازی- ج 2

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.