تبیان، دستیار زندگی
فاکنر مانند دیگر بزرگان قلم شخصیت پیچیده و چند جانبه‌ای دارد. او آدم عجیب و غریبی است. هیچ‌گاه تن به مصاحبه نمی‌داد. اگر هم گاهی مجبور به مصاحبه می‌شد، درباره کارهایش به گفتارهای ضد و نقیض دست می‌زد. از دنیای ادب روز خودش را دور نگه می‌داشت و در ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شصت و پنج سال با خشم و هیاهو

بدانیم درباره ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر

فاکنر در سال 1897 میلادی در جنوب امریکا به دنیا آمد، و همه عمرش را به تقریب در همان‌جا گذراند. درباره سال‌های اولیه زندگانی فاکنر اطلاعات زیادی در دست نیست. همین‌قدر می‌دانیم که در دوران کودکی‌اش داستان‌های زیادی از رشادت و دلاوری و افتخار درباره اجداد خود و دیگر قهرمانان جنوب امریکا می‌شنید. به‌این ترتیب نیازی به مطالعه تاریخ جنوب پیدا نکرد، چون در سایه جنوب بار می‌آمد و سقوط آن را تجربه می‌کرد. تحصیلاتش نامرتب بود و مانند دیگر بزرگان قلم با درس و مشق میانه خوبی نداشت. به‌جای آن هرچه را که جالب می‌یافت مطالعه می‌کرد. با رسیدن به سن بلوغ به سرودن شعر پرداخت.

فاکنر مانند دیگر بزرگان قلم شخصیت پیچیده و چند جانبه‌ای دارد. او آدم عجیب و غریبی است. هیچ‌گاه تن به مصاحبه نمی‌داد. اگر هم گاهی مجبور به مصاحبه می‌شد، درباره کارهایش به گفتارهای ضد و نقیض دست می‌زد. از دنیای ادب روز خودش را دور نگه می‌داشت و در زادگاهش، شهر کوچک آکسفورد در ایالت می‌سی‌سی‌پی، در انزوای نسبی به‌سر می‌برد.

شخصیت‌های آثار فاکنر به سه گروه تقسیم می‌شوند: سیاهان، اشراف، دهاتی‌ها. شخصیت‌های دهاتی یا آدم‌های مستقل و شرافتمند هستند و یا چاچول بازانی که با زیرکی سر دیگران کلاه می‌گذارند. آن‌ها فردیت خود را حفظ کرده‌اند و به کسب و کار و زندگی ساده روستایی عشق می‌ورزند. پیداست که فاکنر قدرت استقلال طلبی و مناعت نفس آن‌ها را می‌ستاید و با زندگی مشقت‌بارشان همدردی می‌کند. شخصیت‌های سیاه پوست نیز به‌خاطر داشتن حس فردیت و منش و خلق و خوی انسانی و داشتن دل بی‌آلایش اهمیت ویژه‌ای در کارهای فاکنر پیدا می‌کنند. آن‌ها تصاویر آرزو و خاطرات فاکنر هستند و صدای‌شان صدای عدالت انسانی است و شکنجه و زجرشان بازتاب بی‌عدالتی‌ها و بی‌رحمی‌ها و تبعیض نژادی. و اما شخصیت‌های اشرافی، که آدم‌های اول هر رمان هستند، زمینه اجتماعی و خصلت‌شان مشابه است. در بطن هر رمان تجربه‌ای تلخ و عمیق نهفته است: گذار از کودکی به بلوغ.

ویلیام فاکنر، مردی کم‌حرف که هرگز از ادبیات حرف نمی‌زد، وسیع‌ترین و عمیق‌ترین و قوی‌ترین آثار داستانی را در ادبیات معاصر امریکا خلق کرده است. وی پیوسته تحت تأثیر مسائل نژادی بود و بردگی را گناهی بزرگ می‌دانست، نه به صورت مسأله‌ای ضداخلاقی و ضداجتماعی، چنانکه مردم شمال به آن معتقد بودند، بلکه به صورت گناهی نسبت به خدا. در نظر فاکنر کیفر این گناهان نه تنها باید دامنگیر سفیدپوستها بشود، بلکه سیاهپوستها را نیز باید در برگیرد، زیرا ظرفیت تحمل رنج آنان مافوق سفیدهاست. این نکته خاصه در کتاب دعای آمرزش برای راهبه به شکلی برجسته‌تر دیده می‌شود. مسأله گناه و کیفر عملی آن موجد وحشت، حریق، جنایت و خودکشی است و بازیگران این سلسله نمایشها همه سیاهپوستها، سفیدپوستها، سرخپوستها و دورگه‌هایند. در آثار فاکنر پیرمردان و کودکان، پاک و عفیفند و نوجوانان فاسد و ناتوان و غیرعادی و منحط. فاکنر به موازات تاریخ غم‌انگیز ایالتهای جنوبی و سرگذشت شخصیتها و مردمی که در آن منطقه به سر می‌برند، سرگذشت غم‌انگیز آدمی را به طور کلی وصف می‌کند با فهرستی از گذشته او در محدودیتهای سرنوشت که هم در آن مؤثر بوده و هم از آن تأثیر پذیرفته است. شیوه نگارش فاکنر و سبک و ساختمان داستانهای او را می‌توان با آثار بالزاک و پروست سنجید. داستانها بیشتر به صورت ادامه یک زندگی است که گاه با کندی و گاه با شتاب پیش می‌رود، با تغییر نگاه نویسنده، همچون آثار بالزاک و با عبارتهای پرقدرت و سنگین و به صورتی شاعرانه و با زوایای پنهانی، همچون آثار پروست.

در سال 1924 نخستین مجموعه شعرش به‌نام «الهه مرمرین» انتشار یافت.

راهنماییها و تشویقهای شرود اندرسن در بیدار کردن استعداد نویسندگی و تعیین مسیر آینده‌اش بسیار مؤثر بوده است. فاکنر به کمک این بانو اولین رمان خود را به نام "مواجب سرباز" Soldier’s Pay در 1926 انتشار داد.

فاکنر در جنوب امریکا که مالکیت و برده‌داری در آن بیش از منطقه‌های دیگر رواج داشت، انحطاط جامعه را به طور عمیقی درک می‌کرد و از این انحطاط، رنج می‌برد. دهشتی که دورنمای زندگی در امریکا در عمق وجدانش بوجود آورده بود، در همه آثارش منعکس گشته است. فاکنر درعین حال که از خصوصیتهای اخلاقی افراد و دسته‌های گوناگون برای خلق قهرمانانش استفاده می‌کند، پرده نقاشی بزرگی نیز از جامعه امریکا پیش چشم می‌گسترد و به این سبب که خود نیز به این جامعه تعلق دارد، در دل کینه و نفرتی بی‌نهایت احساس می‌کند و درد بی‌درمان خود را همه‌جا در آثارش عرضه می‌دارد.

آخرین رمان فاکنر با عنوان "جیب‌برها" The Reivers در ژوئن 1962 انتشار یافت و نویسنده خود در ششم ژوئیّه همین سال در آکسفورد بر اثر حمله قلبی درگذشت. و روی هم رفته 65 سال در این کره ی خاکی زیست؛ فاکنر در 1950 به دریافت جایزه ادبی نوبل و در 1954 به دریافت جایزه پولیتزر Pullitzer نایل آمد.

رمان های فاکنر:

  1.     * مواجب بخور و نمیر (1926)
  2.     * پشه‌ها (1927)
  3.     * سارتوریس (1929)
  4.     * خشم و هیاهو (1929)
  5.     * گوربه‌گور (1930)
  6.     * حریم (1931)
  7.     * روشنایی ماه اوت (1932)
  8.     * دو دکل (1935)
  9.     * ابشالوم، ابشالوم! (1936)
  10.     * شکست‌ناپذیر (1938)
  11.     * نخل‌های وحشی (1939)
  12.     * دهکده (1940)
  13.     * برخیز ای موسی (1942)
  14.     * مزاحم در خاک (1948)
  15.     * مرثیه برای راهب (1951)
  16.     * حکایت (1954)
  17.     * شهر (1957)
  18.     * عمارت (1957)
  19. * چپاولگران (جیب برها) (1962)

سخنانی از فاکنر

اگر من به دنیا نمی‌آمدم،‌ یک نفر دیگر آثار مرا به وجود می‌آورد؛ مثلا "همینگوی" ، "داستایوسکی"، ‌یکی از ما. دلیل این مدعا هم این است که محققان نمایشنامه‌های "شکسپیر" را تقریبا به سه نفر نسبت داده اند. آنچه مهم است نمایشنامه‌هایی "هملت"‌ و "رویای شب نیمه تابستان"‌ است، ‌نه این که چه کسی آن‌ها را نوشته؛ بلکه باید گفت بالاخره کسی آن‌ها را نوشته. هنرمند مهم نیست، ‌آنچه می‌آفریند مهم است؛‌ چرا که هیچ حرف تازه ای وجود ندارد تا کسی بزند. "شکسپیر" ، "بالزاک"‌و "هومر"‌ همگی درباره چیزهای واحدی نوشته اند و اگر آن‌ها یکی دو هزار سال بیشتر عمر می‌کردند، ناشران به نویسنده دیگری احتیاج نداشتند.

نویسنده به تضمین مالی احتیاج ندارد. نویسنده فقط یک قلم می‌خواهد و چند تا ورق، همین. من هیچ وقت نشده که فکر کنم نویسنده در صورت گرفتن مبلغی به عنوان پیشکش، خوب خواهد نوشت. نویسنده خوب هیچ وقت از موسسات خیریه درخواست پول نمی‌کند. او شدیدا سرگرم نوشتن است.

نویسنده به سه چیز احتیاج دارد:‌ تجربه، مشاهده و تخیل. دوتای از این‌ها و گاهی یکی از این‌ها،‌ می‌تواند کسری بقیه را جبران کند.

فکر می‌کنم تا وقتی مردم رمان می‌خوانند کسانی هم هستند که رمان بنویسند و برعکس.

هدف هنرمند این است که با ابزارهای فنی خودش،‌ حرکت را که همان زندگی است متوقف کند و ساکن در جایی نگهدارد؛ تا صد سال بعد، ‌وقتی کس دیگری به آن نگاه می‌کند، ‌دوباره آن به تب و تاب بیفتد، چون به هرحال زندگی است.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان


منابع: کتاب نیوز، دیباچه، وبلاگ تادانه