فرمانده شهید مسعود ارشادی
نام و نام خانوادگى: مسعود ارشادى
نام پدر: جواد
تاریخ و محلّ تولّد: 12/2/1341 ـ فریمان
تاریخ ومحلّ شهادت: 23/2/1365 ـ جزیرهى مجنون
آخرین سمت: فرماندهگروهان فیّاض از گردانالحدید تیپ21 امامرضا(ع)
مسعود ارشادى در تاریخ دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1341 در خانوادهاى متوسّط و مذهبى در شهرستان فریمان پا به عرصهى وجود گذاشت.پدرش كارمند كارخانهى قند فریمان بود.بیش از چهار بهار از عمرش نگذشته بود كه همراه خانواده به شهر مقدّس مشهد عزیمت كردند.وى پس از گذراندن دوران ابتدایى در دبستان استاد شهریار و اتمام تحصیلات راهنمایى در مدرسهى پارت، براى ادامهى تحصیل به دبیرستان دكتر شریعتى رفت.
سوّمین سال تحصیل او در دبیرستان همزمان بود با اوجگیرى نهضت انقلاب اسلامى كه در تظاهرات علیه شاه نیز شركت مىنمود و در راهاندازى برخى اعتصابات، تظاهرات و پخش اعلامیّه در مدرسه نقش مهمّى داشت.
از صفات پسندیدهى مسعود روح عبادى او بود كه باعث مىشد تا با صداقت به راز و نیازهاى شبانه بپردازد. حتّى الامكان دوشنبهها و پنجشنبهها و گاهى تمام ماه را روزه مىگرفت. همواره با وضو بود و در جلسات قرآن شركت مىكرد. علاقهى خاصّى به امامان معصوم(ع) به ویژه امام حسین(ع) ـ داشت و روزانه زیارت عاشورا و مناجاتهاى صحیفهى سجّادیّه را تلاوت مىكرد.
به مطالعهى كتب به ویژه آثار شهید مطهّرى، شهید دستغیب و شهید بهشتى بسیار علاقه داشت.كتابخانهاى در منزل تشكیل داده بود كه دوستان و جوانان محل، از كتابهاى آن استفاده مىكردند كه جهادسازندگى پس از مدّتى با اطّلاع از موضوع، مجموعهاى از كتاب به او هدیه كرد تا كتابخانهاش غنىتر شود.
در سال 1359 پس از اخذ دیپلم در رشتهى ریاضى ـ فیزیك، در بسیج مسجد محل (پنج تن) ثبت نام كرد و به فعّالیّت در مراكز اسلامى به خصوص «انجمن اسلامى راه شهید» ـ پرداخت و در آن جا مسئولیّت تبلیغات و كارهاى فرهنگى شهدا را بر عهده گرفت.از جمله كسانى بود كه براى شكستن محاصرهى سوسنگرد به آن دیار شتافت.چندین بار هم از طریق جهاد سازندگى به صورت افتخارى به كمك كشاورزان روستایى براى درو گندم رفت.
در پاییز 1360 عضو رسمى سپاه شد و در واحد برنامهریزى ونظارت مشغول شد. شركت در جلسات سخنرانى و تماس با افراد آگاه و مطالعات مداوم در تقویت روحیهى ایشان تأثیر بسزایى داشت.به گونهاى كه باعث شد در مدّتى اندك سمتهاى مختلفى به ایشان واگذار شود؛ از جمله: مسئولیّت آمار لشكر 5 نصر در تاریخ 27/10/1361 تا 28/1/1362، مسئول هماهنگى پرسنل واحدهاى لشكر 5 نصر در تاریخ 16/11/1362، معاونت فرماندهى گردان الحدید در تاریخ 7/7/1363، مدیریّت داخلى تیپ 21 امام رضا (ع) در تاریخ 24/1/1365 و در نهایت فرماندهى گروهان فیّاض از گردان الحدید تیپ 21 امام رضا (ع).
علاوه بر موارد مذكور حضور وى در عملیّاتهاى مختلف از جمله: والفجرهاى 1، 2، 3 و 4، رمضان، خیبر و میمك نیز بسیار چشمگیر بود.او ضمن حضور در سنگر جبهه خود را براى حضور در سنگر علم و دانش نیز آماده مىساخت و سرانجام در سال 1363 پس از موفّقیّت در كنكور سراسرى در رشتهى مهندسى عمران دانشگاه فردوسى مشهد به تحصیل مشغول شد.تعطیلات تابستان 1364 را در جبهه گذراند و پس از آن به دانشگاه بازگشت.
او رفتن به جبهه را وظیفهى خود مىدانست و این مطلب را در یكى از نامههایش این گونه بیان مىكند:
ـ «این احساس وظیفه به دنبال یك اشاره و از یك جملهى حضرت امام به وجود آمد و آن این كه ـ تا رفع نیاز، رفتن به جبههها از اهّم واجبات است ـ این جمله تكلیف را بر هر مسلمانى روشن مىكند كه در آن عمل به وظیفه مطرح است نه مقام و موقعیّت ... لبیك به نداى ولى فقیه زمان منظور بود و یارى از دین خدا در نیّت.»
علاوه بر روحیهى عبادى ـ مذهبى، حسن خلق و خوش قلبى از دیگر خصایص بارز آن بزرگوار بود.طورى كه مادرش او را «مونس تنهایى» خود مىخواند.به خانه كه بر مىگشت همراه با دوستان خود به سركشى از مجروحین و خانوادههاى شهدا مىپرداخت و نامههاى رزمندگان را به بستگان آنها مىرساند.در یكى از نامههاى خود چنین نوشته است:
«اگر در سنگر جنوب و غرب نیستید، مىتوانید به سراغ كسانى بروید كه از سنگر با بدنى مجروح باز گشتهاند و یا حداقل آنان كه اكنون در زاغههاى جنوب در كلبههاى خویش نشستهاند و با عزمى آهنین و با سلاح ا... اكبر به جنگ كفر مىروند».
شهید ارشادى فردى مؤمن و معتقد بود و در هر امرى و هر مكانى جزو فعّالترین افراد بود(24) و از این جهت الگویى براى همرزمانش به شمار مىرفت. صبر، استقامت و خویشتن دارى او در مقابل مشكلات زبانزد بود. (26) پیوسته خواهرانش را به كسب علم و معرفت تشویق و ترغیب مىكرد: و مىگفت: «توجّه داشته باش كه براى مدرك كار نكنى یا به مدرك كسى اعتماد نكنى. زیرا آن چه عامل سنجش اعمال نزد خداست، تقواست نه علم بشرى بدون معرفت الهى.»
همچنین در وصیتّنامهاش به آنها در این گونه توصیه كرده است:
«خواهران عزیزم، زندگى زنان اسلام، حضرت خدیجه (س)، حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب (س) را سرمشق خود قرار دهید و به خود ببالید كه در جهان پیرو مكتب اسوههایى چون فاطمه (س) هستید. زینبوار رسالت خویش را به پایان برسانید كه بتوانید در نزد پروردگار خویش سر بلند و سرافراز باشید.»علاقه وافر او به تحصیل نیز نتوانست مانع رفتن او به جبهه شود. چرا كه او جبهه را نیز به نوعى دانشگاه مىدانست و عقیده داشت: «حتّى اگر جنگ تمام شود كارها تمام نشده است. ما باید برویم و خرابىها را آباد كنیم.»سرانجام نیز بعد از 2 سال دانشگاه را رها كرد و همراه با گروهى دیگر از دانشجویان به سوى جبههى جنوب شتافت. این بار كارهاى دفترى جبهه روح عظیمش را سیراب نمىكرد و بنابه درخواست خودش به یكى از یگانهاى رزمى منتقل و در حالى كه فرماندهى گروهان شهید فیاض از گردان الحدید تیپ 21 امام رضا(ع) را بر عهده داشت، به ستیز با دشمنان حق و حقیقت شتافت و در نیمروز 23/2/1365 در جزیرهى مجنون بر اثر اصابت تركش به چشمها و قلبش به شهادت رسید. پیكر پاكش طبق وصیّت خودش در گلزار شهداى بهشت رضا (ع) به خاك سپرده شد.
شهید در یكى از نامههایش مىگوید:
«اگر نبود خیل جانبازانى كه شب و روز براى شهادت لحظه شمارى مىكنند، اگر نبود جسم چاك چاك عزیزان ما از آتش كینهى دشمن، اگر نبود سرهاى بریدهى جگر گوشههاى ما از تیغ ستم سیاهكاران و بداندیشان، اگر نبود جسم پاك شهیدى كه گلولهى خصم كافر از او كوچكترین اثرى هم به جاى نگذاشته و اگر نبود فریاد رسا و استوار برادران اسیر كه در چنگال رژیم بعث عراق، دنیا را از رشادت و پایمردى خود به تحیّر وا داشتهاند، هرگز قامت جمهورى اسلامى ایران در جهان چنین برافراشته نمىشد و شعلهى قیام اسلامى در بین ملتّهاى محروم چنین فراگیر نمىگشت.»
منبع: بنیاد شهید خراسان رضوی
بخش حریم رضوی