تبیان، دستیار زندگی
پلی برای ارتباط اندیشه های جهانی با ادراک مخاطبان ایرانی تئاتر «یک زن، یک مرد» اقتباس آزیتا حاجیان از نمایشنامه « زن نیک ایالت سچوان» نوشته برتولت برشت است که به کارگردانی وی تا یکشنبه شب گذشته در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت و گو با آزیتا حاجیان کارگردان تئاتر« یک زن، یک مرد» بخش اول

پلی برای ارتباط اندیشه های جهانی با ادراک مخاطبان ایرانی


تئاتر «یک زن، یک مرد» اقتباس آزیتا حاجیان از نمایشنامه « زن نیک ایالت سچوان» نوشته برتولت برشت است که به کارگردانی وی تا یکشنبه شب گذشته در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه بود.

تقابل عقل و احساس تحت تاثیر شرایط اجتماعی نکته ای است که حاجیان در نمایشنامه« زن نیک ایالت سچوان » روی آن تمرکز کرده و با در نظر گرفتن شرایط و اجتماع امروز ایران، این نمایش را با پرداختی در عین وفاداری به مضمون و محتوای اصلی اثر روی صحنه برده است.

آنچه در زیر می خوانید گفت و گوی آزیتا حاجیان با خبرنگار ما در ارتباط با مفاهیم و مضامین تئاتر « یک زن، یک مرد» است:

به نظر می رسد روی آثار برشت، تحقیقات خوبی انجام داده اید، چرا که هم در بازنویسی و هم در شیوه اجرایی با اینکه نمایشنامه را اقتباس کرده اید، اما همچنان به سبک، شیوه و اسلوب برشت وفادار مانده اید.

در تحقیق کورنولوژی برشت آثارش را سال به سال تفکیک کرده بودم. سال ها پیش تحقیق خیلی کاملی از زندگی و آثار برشت انجام داده بودم و این در شناخت نسبت به آثار و شخصیت او من را بسیار یاری کرد.

اقتباسی که از این نمایشنامه انجام داده اید دقیقاً در راستای متن( زن نیک ایالت سچوان) اصلی قرار دارد؟ چه ضرورتی برای بازنویسی نمایشنامه می دیدید؟

من از ذهنیت یک هنرمند جهانی آن چیزی را می گیرم که مخاطب زمان خودم، شهر خودم و مملکت خودم بتواند به راحتی با آن ارتباط برقرار کند.

اصلاً بحث من این نیست که برشت ساکن در آمریکا، یا برشت فراری از دست نازیسم را تشریح کنم، برشت معرف عام و خاص در جهان است. بحث من این بود که از این نمایشنامه، بسیار بسیار زیبا، آن چیزی که ضرورت دارد را عرضه کنم. برایش زحمت بکشم که مردم هم در جریانش قرار بگیرند و زبان عاطفی آن را طوری تنظیم کنم که مردم به راحتی با آن ارتباط برقرار کنند.

در سال های گذشته شاهد آداپته شدن نمایشنامه های خارجی زیادی بودیم که اغلب این تجربیات ناموفق بودند، اما در «یک زن، یک مرد» برداشتی که صورت گرفته است، باعث ایجاد ارتباط بسیار خوبی بین مخاطب ایرانی و اثر می شود، اما به طو قطع اگر یک تماشاگر بیگانه با زبان فارسی به تماشای کار بنشیند به راحتی و بدون استفاده از واژه زبان، شاهد یک اجرا از برشت می شود.

اتفاقاً چنین داستانی پیش آمده، خانم مائده طهماسبی به همراه سه نفز از دوستانشان که آلمانی بودند به تماشای کار ما آمدند. پس از پایان نمایش، بنابر گفته های خانم طهماسبی این تماشاگران بسیار شگفت زده شده بودند و از تماشای نمایش ابراز خوشحالی می کردند و می گفتند برای ما جالب است که در ایران این نمایش روی صحنه است. در آلمان دیگر کسی روی این نمایشنامه کار نمی کند و استدلالشان هم این است که متن خیلی کم نوسان و خسته کننده است. این مخاطبان از حرکت و انرژی جاری در صحنه سخن می گفتند.

من متن را تکه و پاره نکردم، نمایشنامه «زن نیک ایالت سچوان» را پنج مرتبه خلاصه نویسی و بازنویسی و زبان نمایش را به زبان مخاطب ایرانی نزدیک کردم. یکسری حذفیات در متن صورت گرفت، ولی هیچ چیزی به متن اضافه نکردم؛ در حالی که در تئاتر« آن سوی آینه»، متن آقای بیژن مفید- که حتی اجازه نداشتیم اسمی از ایشان ببریم- خیلی ببریم- خیلی چیزها را وارد نمایشنامه کردم، اما در این نمایشنامه این ضرورت اصلاً احساس نمی شد چرا که متن کاملاً غنی بود فقط پرگویی هایی داشت که باید حذف می شد، بنابراین یکسری از این پرگویی ها را حذف کردم. بعد دیالوگ ها را تنظیم کردم، مضمون، روابط علت و معلولی، گره های کوچکی که در کار اتفاق می افتد هم متعلق به برشت است، اما اینها همه به این شرط است که بتواند با مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کند.

پس چرا دیدگاه های سیاسی برشت را کنار گذاشتید؟

برای اینکه روز اولی که من به شورای نظارت رفتم، قبل از هر چیزی پرسیدند نظرتان راجع به دیدگاه های سیاسی برشت چیست؟ من هم گفتم برشت اول انسان بود، بعد هنرمند، حالا یکسری دیدگاه های سیاسی هم داشت که باز در ارتباط با انسان بودن، این مسئله برای شخص خودش مطرح بود. او هنرمند بود، نه سیاستمدار! یک انسان سیاستمدار هیچ وقت نمی تواند این گونه جهانشمول و ازلی- ابدی فکر کند. چون در مقاطع خاص مسائل را فقط در ارتباط با یک سری منافع جمعی و فردی بررسی می کند و در جهت بینش های سیاسی خاص خودش مسائل را طراحی می کند، اما برشت این گونه نیست. وقتی به نمایشنامه هایش نگاه می کنی، بیشتر ابعاد انسانی نمایشنامه هایش مطرح است. من مطلقاً با دیدگاه های سیاسی برشت نه کاری داشتم و نه نقطه تمرکزم بود، برای اینکه عموماً، سیاست یک جریان مقطعی است و علاوه بر آن اولین چیزی که در سیاست قربانی می شود صداقت است و آن چیزی که در ماهیت انسان، برای من انسانی ترین ویژگی صداقت است، بنابراین اینها با دیدگاه های شخصی من مغایرت پیدا می کردند.

صداقت اصل بزرگی در آثار برشت است. هوشیار نگهداشتن تماشاگر هم که در جریان سبک اپیک اتفاق می افتد، نتیجه همین برخورد صادقانه است.

به نظر من یک سیاستمدار نمی تواند آدم صادقی باشد. در حالی که یک هنرمند واقعی مجبور است با خودش، با جامعه اش و با جهان اطرافش صادق باشد اگر نباشد هنرش ایستا و میرا خواهد بود در حالی که هنر برشت پویا و ماناست. من برشت هنرمند را که هر زمانی می تواند نمایشنامه هایش را روی صحنه برد، مدنظر قرار دادم، به ابعاد سیاسی برشت کاری نداشتم، چون این وجه از نمایشنامه برشت ازلی- ابدی نیست، سیاست ازلی- ابدی نیست. برای هیچ کس و در هیچ جای جهان... کافی است به تحولات سیاسی 20 ساله اخیر جهان نگاهی گذرا بیندازید.

برگردیم سراغ کارهای برشت .

ببینید! به هر حال یک آدم متفکر وقتی یک اثری را خلق می کند، همه ابعاد ذهنی اش در آن اثر متجلی است. هر کس به عنوان اقتباس کننده یا انتخاب کننده می تواند تمرکزش را روی ابعاد سیاسی، فکری، فلسفی، تاریخی، اجتماعی و روانشناختی و اثر معطوف کند، که این به عنوان انتخاب فرد اقتباس کننده ملاک در نظر گرفته می شود، برای من تمرکز روی ابعاد جامعه شناسانه اثر بیش از هر چیز دیگر بود. حالا این را وارد فلسفه تقابل عقل و دل می کنیم، به لحاظ فلسفی تقابل عقل و دل وجه اصلی اثر ما را می گیرد، تقابل عقل و دل سوال ازلی-ابدی انسانی است. مثلاً از زمانی که یک بچه پنج ساله دو آب نبات داشته باشد و همکلاسی اش از این امکان بهره مند نباشد، دل و عقل رودروی هم قرار می گیرند. عقل می گوید برای خودت نگهدار( خودخواهی) و دل از روی ترحم می گوید دارایی ات را با او تقسیم کن( دیگرخواهی). این تقابل آغازگر یک جنگ است، و این جنگ عقل و دل مسئله ای است ازلی- ابدی که از سال های نخست زندگی آغاز می شود. این مبحث را انتخاب کردم که گزیدن خودیادگیری، فرد در مقابل جمع که زیر بنایش یک تقابل فلسفی است و دل و عقل روبروی هم قرار می گیرند.

معتقدم دیدگاه های سیاسی برشت برگرفته از هوشیاری او در تحلیل روابط اجتماعی و محیط زندگی انسانی است، اگر در ابعاد سیاسی برشت دقیق شویم، می بینیم پلیدی، ظلم، تحمیل بیدادگری، جنایت و وحشیگری و ... را به طور کلی زائیده روابط غیر اصولی اجتماع می داند که این دیدگاه هم می تواند جهانشمول باشد. اما ما در استفاده از آن برای تئاترمان دچار مشکل خواهیم شد. به دلیل ضوابط قانونی، مجوزی حمایت مان نخواهد کرد.

نام برشت به دلیل اینکه زمانی مارکسیست بوده است، عده ای را می ترساند، بدون اینکه دقیق نگاه و بررسی کنند این ایسم های سیاسی بر مبنای چه استدلالی اتفاق افتاده است و چرا اتفاق افتاده است؟ آیا اشخاصی می خواستند نوع بشر را به بیراهه بکشانند، یا نه با مغز خودشان فکر کردند و به این نتیجه رسیدند که ممکن است با چنین طرز تفکر و رهنمودهایی انسان از مشکلاتی که زاییده زندگی جمعی خودش است، نجات پیدا می کند؟ حالا درباره درست یا غلط بودن این ایسم ها نظری نداریم، بحث ما این است که تفکرات سیاسی از رویت و اکتشاف یکسری معضل و کاستی در اجتماع ناشی می شود که زیر نام یک ایسم به جمع بندی می رسد و مرزبندی و ویژگی و خطوط و تفکیک به وجود می آورد که فرد با شناخت از آن می تواند پذیرا باشد یا می تواند پذیرایش نباشد و تفکیک خودش را با ایسم مورد نظر بداند و تمام... اما برشت هنرمندی بود که تمام خلاقیت هایش در ارتباط با کاستی های اجتماعی بوده است، نه دولت یا حکومت. حالا اجتماع چیست؟ اجتماع مجموعه یکسری انسان است که دور هم جمع می شوند و یکسری قرارداد برای بهتر زندگی کردن تعیین می کنند بعد یکسری توانی ها و ناتوانایی ها پیدا می کنند، در همین عدم توانمندی ها یکسری کاستی ها به وجود می آید، این کاستی ها باعث می شود که عده ای بگویند یک سیستم باید بر اجتماع حاکم باشد. و شرایط حکومتی تعیین می کنند. کم کم جریان حکومتی می شود، سیستم فکری و در نهایت سیستم سیاسی که دیگر هیچ ربطی به برشت و هنرمندان امثال او پیدا نمی کند.

دقیقاً در نمایش این حرف شما و نوع نگاه شما به این دیدگاه مشهود است شما هیچ قضاوتی در نمایش روی ابعاد گوناگون فکری انجام نداده اید. دیگر خاصیت بزرگ آثار و سبک برشت ایناست که قضاوت را به عهده تماشاگر می گذارد.

این یکی از بزرگترین خاصیت های برشت است.

برشت در برخورد با مسائل هنرمندانه عمل می کند، یک معضل را مطرح می کند، با دید هنرمندانه آن را پرداخت و بررسی می کند و در معرض دید تماشاگر قرار می دهد، اما هیچ قضاوتی نمی کند و هیچگونه حکمی صادر نمی کند.

دقیقاً برشت مسائل و معضلات را تشریح می کند.

برشت یک تضاد اجتماعی مانند همین تقابل عقل و دل را کالبد شکافی می کند، باز من فکر می کنم این ضعف سیاستگذاری ماست که نمی توانیم مسائل و معضلات اجتماعی خود را مطرح کنیم، مسائلی که بی دلیل انگ سیاسی به آن زده می شود، اما در عین حال اصلاً سیاسی نیست، کاملاً اجتماعی است و وظیفه هنرمند هم رساندن است نه قضاوت کردن، اما این اتفاق را حتی به عنوان تماشاگر نمی توانیم در صحنه تئاتر ببینیم شما برای اقتباس و بازنویسی با این مشکل روبرو نبودید؟

نه ، برای من خیلی روشن بوده ما تماشاگر را به سمتی کشاندیم که درباره موارد مطرح شده فکر کند، منتهی اینکه یک معضل اجتماعی طوری بررسی شود که انگ سیاسی به آن نچسبد، ابلهانه ترین قضاوت ممکن است و سیاستمداران اجتماع ما به خوبی به این موضوع واقفند... اگرنه این نمایش و نمایش جناب بهرام بیضایی به صحنه نمی رفت. یک نکته جالب در این بازنویسی وجود دارد در نمایشنامه اصل « زن نیک ایالت سچوان»، « شن تا» ازدواج نمی کند، او از « سون» معشوقه اش بچه دار می شود بدون اینکه ازدواجی شرعی صورت گرفته باشد. این مسئله از سوی کسانی که در کشور و اجتماع ما نظارت کمی و کیفی دارند صد در صد ما مورد قبول قرار نمی گرفت، بنابراین باید این مسئله را با فرهنگ اجتماع خودم تطبیق می دادم، چرا که به دلیل خط سیر داستانی نمی توانستم آن را حذف کنم. بنابراین در بازنویسی این نمایش، یک ازدواج رسمی و شرعی بین «شن تا» و «سون» ایجاد کردم.

ادامه دارد...