تبیان، دستیار زندگی
درد، در بند بند وجودم می پیچد و پیش می رود! استخوان هایم تیر می كشد! درد، مغز استخوان هایم را می سوزاند! گوش و چشم و زبان و دست و پایم به فرمان من نیستند! انگار كسی با پنجه های آهنین، موهایم را یك به یك می كشد و پوست سرم را ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رویارویی با اعتیاد


درد، در بند بند وجودم می پیچد و پیش می رود! استخوان هایم تیر می كشد! درد، مغز استخوان هایم را می سوزاند! گوش و چشم و زبان و دست و پایم به فرمان من نیستند! انگار كسی با پنجه های آهنین، موهایم را یك به یك می كشد و پوست سرم را خراش می دهد! كاش به جای دو دست، بیست دست داشتم و با آنها، جای جای بدن دردآلودم را می فشردم و مالش می دادم! حس می كنم ضربان قلبم، گاه در سكوتی مرگبار خاموش می شوند و گاه، همچون ضربه های دست یك طبال، در حركاتی ضربتی و مداوم، گونه طبل را زخمی می نمایند.

آه، خدایا، هیچ كس با من نیست. هیچ كس مرا نمی خواهد. هیچ كس انتظارم را نمی كشد. این درد و این تنهایی، آیا سزاوارش بودم؟! خدایا، با خودم چه كردم؟! آخر این، من نبودم! آه كه وجودم دارد منقبض می شود. خدایا چه كنم؟ با این درد و این شراری كه ذره ذره می سوزاندم، چه كنم؟ كاش خواب بودم! كاش معجزه ای می شد! خدایا...

همیشه وقتی مشكلی حاد و حل ناشدنی در زندگی خصوصی و خانوادگی و یا در ارتباطات اجتماعی انسان پدید می آید، نخستین چیزی كه ذهن دریافت می كند، آن است كه اگر فرد در طول مدت زندگی خویش، برنامه ای برای آموزش و یادگیری مسائل مهم و حیاتی داشته باشد، شاید هرگز گرفتار مصائب، رنج های گوناگون و وقایع ناخوشایند نگردد. چرا كه هدف اندیشه و منطق مسئله ای به نام آموزش، اصولاً بر پایه یادگیری و دریافت و كسب اطلاعات بجا و صحیح از موارد و نكات حائز اهمیتی است كه احتمال عدم شناخت و عدم آگاهی انسان از آنها، بسیار است. اینجاست كه همین فرد ناآگاه، با ارائه آموزشی اساسی و درست قادر خواهد شد تا در مواقع ضروری به گشودن راهی مناسب و نیز حل مشكلات، آن هم به لحاظ موقعیت پیش آمده برای خود یا دیگران، بپردازد. چون آموزش صحیح، امكان دستیابی به عملكرد صحیح تری را برای انسان به ارمغان می آورد و موجب می شود تا او كلاف در هم تنیده و سردرگم بسیاری از نارسایی ها و ناهنجاری های زندگی را بگشاید یا درصدد پیشگیری قبل از بروز واقعه و یا ترمیم نقایص و كمبودهای موجود برآید تا بدین وسیله پلی میان خود و دیگران برای نیل به تكامل یك زندگی سالم و مفید و همه جانبه، زده باشد.

از جمله آموزش های مفیدی كه مدت زمانی است به صورت نیاز جدی و اولیه هر جامعه، برای سالم زیستی انسان، در آمده، آموزش در راستای پدیده مخرب و شومی به نام  اعتیاد  است. آموزشی سودمند با كیفیتی سودمندتر برای افراد معتاد و حتی خانواده های آنان. اما متأسفانه نكته قابل توجهی كه در این میان، تا حد نسبتاً زیادی پنهان مانده، ارتباط بین چگونگی و كیفیت اعتیاد و آموزش است.

خانواده در برابر اعتیاد

نقش خانواده به عنوان یكی از مهمترین اركان آموزشی، قطعی و مسلم است. در تحقیقاتی كه به عمل آمده، حقایقی درباره نقش خانواده و ارتباط آن با گرایش های فرد معتاد مشخص گردیده است. این كه به عنوان مثال خانواده در چه طبقه و موقعیت اجتماعی قرار گرفته و میزان صمیمیت در میان اعضای خانواده در چه حدی بوده، همچنین رفاه و اشتغال خانواده یا این كه نحوه تفكر و تحصیلات آن در كدام مرتبه و تقسیم بندی اجتماعی جای می گیرد. همین طور بررسی هایی درباره محور قدرت در خانواده، انجام شده است كه ظاهراً از نظر تأمل، بسیار مهم و حائز اهمیت است.

مهرداد- ج- 32 ساله

هر كسی گفته خانواده در مقابل فرد معتاد، نقش مهمی دارد، درست گفته است. چون كسی كه معتاد می شود بالاخره باید به یك چهار دیواری كه به آن خانه گفته می شود و كسانی كه در آن زندگی می كنند و هم خون آدم هستند، پناه ببرد! خوب، حالا اگر این پناه و چهار دیواری، سست بود و دنبال تحقیر و توهین، معلوم است دیگر! معتاد با كله می رود توی باتلاق اعتیاد!

حبیب _ س، 28 ساله

امان از رفیق بد و نااهل، از همه رفقایم بالاتر وخوش تیپ تر بودم! چنان تعریفی از من كردند كه غرور تمام مغزم را پر كرد! البته پدرم هم معتاد بود و گاهی هم خانه نمی آمد. مادرم و خواهرم هم آدم های دست و پا چلفتی و عاجزی بودند. بنابراین رفتم طرف دوستانی كه سر راهم قرار گرفته بودند. اما عاقبت شدم این موجودی كه دارید می بینید! تنها و بی هدف و بدبخت! نزدیك سه ماه است كه به خانه نرفته ام، یعنی رویم نمی شود! فقط یك معجزه می تواند من را نجات دهد، چون غرق غرقم! خوش به حال آنهایی كه یك خانواده خوب دارند و زیر دست معلم های دلسوز درس خوانده اند.

اشرف- 43 ساله

از وقتی یادم می آید همیشه در خانه ما دعوا و یكی به دو بود! به هر حال من و برادرم بزرگ شدیم. برادرم رفت سربازی و من ازدواج كردم. فقط برای فرار از خانه! اما از چاله به چاه افتادم! شوهرم معتاد از آب درآمد. من را هم معتاد كرد. دو تا پسر دارم كه از خانه رفته اند! هفته قبل شنیدم كه پسر بزرگم را به خاطر اعتیاد و كیف زنی، گرفته اند! كاش دنیا نیامده بودم! اینها را بنویسید و دعا كنید زودتر بمیرم. مرگ بر من مادر كه اراده نداشتم!

كاظم- م، 20 ساله

ببینم، پلیس مخفی هستی یا دكتر؟ آهان فهمیدم، برای مجله می خواهی! من معتاد نیستم! برو سراغ كسی كه معتاد است. اگر می بینی این شكلی هستم، برای این است كه مریضم! یعنی ناراحتی اعصاب دارم!! من فقط روزی دو نخ سیگار می كشم! برای خاطر هر چیزی هم كه این سؤال ها را می كنی، فقط باید بدانی كه از دست خانواده ام ناراحتم! چون دائم مرا سین- جین! می كنند! یكی پیدا نمی شود كه بهشان بگوید این قدر به من گیر ندهند! بگذارند ما جوان ها، زندگی خودمان را بكنیم دیگر!... اگر راست می گویند بروند خودشان را اصلاح كنند كه هفته ای هفت روز، جنگ می كنند! اصلاً خانه را كرده اند میدان جنگ. تازه، هر كدامشان هم به من و بقیه دستور می دهند كه آن یكی را محل نگذاریم یا بی احترامی كنیم!

* ******

این اظهار نظرها، تنها نمونه های ریز و كوچكی هستند از وضعیت صدها هزار نفری كه جذب پدیده خانمان برانداز اعتیاد گردیده اند. با توجه به این نمونه ها و نیز بر پایه بررسی ها و مطالعاتی كه انجام شده است، نتیجه به دست آمده حكایت از آن داشته در بیشتر خانواده هایی كه مورد تحقیق قرار گرفته اند، نقش پدر و مادر، بسیار كمرنگ بوده است. مثلاً پدر یا در خارج از شهر و حوزه خانوادگی خویش زندگی می كرده یا این كه نسبت به خانواده و خاصه فرزندانش، بی تفاوت بوده و رفتار و نظری فاقد هرگونه عاطفه و محبت پدرانه داشته است. همین طور مادر، كه یا فرمانروا و مستبد و سلطه جو بوده و یا خشك و عاری از مهر مادرانه. بنابراین كاملاً قابل پیش بینی است در چنین محیط ناراحت و نامتعادلی، آموزش در ابعاد مختلف نیز، هرگز جایگاهی نداشته باشد.

نقش رئیس خانواده در آموزش

وجود جایگاه و نقش رئیس در خانواده بسیار مهم و قطعی است. عملكرد پدر یا مادر یا هر فرد دیگری كه رئیس خانواده به حساب می آیِد، اگر جدی، مدبّرانه و دوستانه و در عین حال، قاطعانه و سرشار از عاطفه نباشد، پایه های نگهدارنده پیوند و رعایت را در خانواده از بین خواهد برد و آن را به آشفته بازاری بدل خواهد نمود كه در آن، هر فردی ساز خود را می زند و بس. بدیهی است در چنین محیطی، آموزش و راهكارهای مفید ناشی از آن نادیده گرفته می شود. بنابراین چگونگی و كیفیت آموزش نیز تحت این شرایط، بی معنی و بیهوده به نظر خواهد آمد.

آموزش مدرسه ای و مصوب

1 – كانون های آموزش دهنده، شامل محیط خانواده- مدرسه و سازمان های ارتباط جمعی.

2 - جامعه هدف اعتیاد، كه بر این اساس، همه مردم و كل جامعه تحت آموزش مصوب واقع می شوند.

اجرای آموزش مدرسه ای و مصوب، حتی اگر زمان اندكی از اوقات گروه سنی مشغول به تحصیل (14 تا 24 ) را هم به خود اختصاص دهد، باز مفید و ماندگار خواهد بود. مشروط بر آن كه از یك برنامه مشخص و آیین كار و نظم خاص لازم در مدرسه و كلاس و نیز كلام و رفتار معلم و استاد، برخوردار باشد. حال چنانچه این قطعیت را درباره آموزش مدرسه ای و مصوب بپذیریم، به این اصل اساسی و درخور توجه خواهیم رسید که می گوید كار مبارزه با انواع اعتیاد را باید از آموزش و نظام آموزشی و كیفیت مناسب این آموزش شروع كنیم نه از پزشك و پلیس.

ویژگی های آموزش سنتی و مصوب

با مقایسه ای ضمنی درباره كیفیت آموزش سنتی و آموزش مصوب به این نتیجه خواهیم رسید كه دو تفاوت بزرگ و واقعیت مسلم، می تواند وجود داشته باشد.

1 - آموزش سنتی ما، آموزش ارشادی نبوده، در حالی كه آموزش مصوب، برنامه ریزی شده و همراه با پیش اندیشی ها و پیش بینی ها است. همچنین آموزش مصوب، هدف یا اهدافی را مقابل خود دارد كه به بازتاب نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه مربوط است.

2 - آموزش سنتی متوجه جامعه و اقتصاد سنتی ماست. آنچه روی در تولید اقتصادی داشته خارج از مدرسه آموخته می شود، در حالی كه آموزش مصوب ما گرفته شده از برنامه های عمرانی و متمایل به صنعتی است.

بنابراین آموزش سنتی ما فارغ از بافت و زمینه و زیربنای اقتصادی زمان خود بوده، در حالی كه آموزش مصوب ناشی از الزامات اقتصادی و اجتماعی زمان خود است. نهایت آن كه برای كندن از یك اقتصاد و جامعه سنتی و رفتن به یك جامعه صنعتی، ناگزیر به طی یك دوره انتقال هستیم. دوره انتقالی كه حس كنجكاوی علمی را در افراد و خاصه همان طیف سنی خاص (14 - 24 ) موجب شود. به نحوی كه از خود سؤال كنند، انسان باید چه را بیاموزد و تا كجا بیاموزد و اصولاً چرا بیاموزد.

زمینه آموزشی

هیچ خطری برای جامعه، بالاتر از آن نیست كه با استفاده از امكانات موجود، انسان هایی مصرفی به بار آورد؛ انسان هایی كه مصرف گرا هستند بدون آن كه بازدهی مفیدی داشته باشند. به عبارتی، جامعه مصرفی، فرد را به نحوی بار می آورد كه اراده و توانی برای او باقی نماند. بدین ترتیب كه در بسیاری از مسائل، انسان تبدیل به متقاضی دردمندی می شود كه حتی برای بهبود خود، قادر به تلاش نیست. یعنی بیماری كه حتی مسئول سلامت بدن خود هم نیست! چرا؟ چون احساس مسئولیتی در وجودش به چشم نمی خورد. چون امر مسئولیت چیزی نیست كه ابتدا به ساكن قابل بروز یا رشد و نمود باشد بلكه احساسی است كه می باید از كودكی در وجود شخص تلقین و جاسازی گردد تا هنگام نوجوانی و جوانی، به نحو احسن از آن بهره گیری شود.

دو صفت مهم

كنجكاوی علمی و مسئولیت پذیری، دو صفت بارزی است كه باید در نهاد هر انسانی باشد. چون تنها در این صورت است كه فرد، دست به شناخت محیط می زند كه این امر، سرآغاز كنجكاوی های علمی است.

حال با توجه به این نكته مهم، چنانچه نظام آموزشی، روی در كنجكاوی علمی و لاجرم، تولید و آفرینش و خلاقیت نداشته باشد، حاصلی به نام خلأ خواهد داشت! آن وقت دقیقا ً همین خلأ خواهد بود كه موجب بی تفاوتی و فرار انسان از مسئولیت خواهد شد. فرار از مسئولیت و بی تفاوتی هم همان حس شوم و زمینه ناهنجاری است كه در اكثر اوقات، منجر به روی آوردن فرد به انواع اعتیاد می شود كه رایج ترین و ابتدایی ترین شان را دخانیات تشكیل می دهد.

معتاد چگونه انسانی است؟

انسان معتاد  جای خود را در مجموعه نظام اجتماعی و اقتصادی، حس نمی كند. نه سهیم است و نه مشاركت دارد. مواد مخدر  برای او حالت پناهگاه دارد. معتاد حتی اگر خود، در كار درمان خود سهیم نشود، معالجه اش بی اثر خواهد ماند. بنابراین مشاركت و مسئولیت و كنجكاوی علمی و سپس تولید و آفرینندگی باید ذات نظام و محتوای اصلی آموزش و پرورش را تشكیل دهد. بهترین پناهگاه برای انسان، كار تولیدی و آفرینندگی است. این در ذات هر بشری هست. فقط باید آن را شناخت و كشف و ترغیب و بارور نمود.

وسایل ارتباط جمعی و آموزش ارزش ها

نقش آموزشی رسانه های گروهی قابل انكار نیست. آموزشی كه در جهان امروز، دستگاه های ارتباط جمعی به مردم و خاصه نوجوانان و جوانان می دهند، می تواند فرهنگ ساز باشد، البته اگر صحیح، اصولی و مورد پذیرش باشد. چرا كه اگر پیام ها متوجه مصرف باشد، تضاد به وجود می آید و خلأ انسان، محسوس تر می گردد.

كیفیت آموزش مدرسه ای

كیفیت خوب آموزش، از ایجاد خلأ فكری منتهی به فراهم شدن مقدمات اعتیاد جلوگیری می كند. چرا كه برنامه آموزشی مدارس و كیفیت مناسب آن می تواند ذهن را به اشتغال سالم و مداوم رهنمون شود.

بدیهی است برای نیل به یک برنامه آموزشی موفق، نخست باید اصل برانگیختن كنجكاوی را در انسان پذیرفت. برای برانگیختن حس كنجكاوی علمی باید علم محیط شناسی و ابزار شناسی را محور آموزش قرار داد و موازی آن دست به اشاعه یك فرهنگ درست، در سطحی همگانی زد و به خاطر داشت که دستیابی به همه این آرمان ها و اهداف و ملاحظات، زمانی امكان پذیر خواهد بود كه آموزش همسو و آكنده از كیفیت صحیح، از كودكی آغاز به كار كند و یا آن كه، اگر قرار است این برنامه، روی طیف سنی یاد شده (??-??) اتفاق بیفتد، لااقل مصوب و مداوم باشد چون تنها در این صورت است كه جامعه تبدیل به یك جامعه سالم، پویا و طبیعی و موفق خواهد شد. جامعه ای كه تك تك افرادش، به طور واقعی، دارای امید، نشاط، تحرك و  سلامت رفتار و روح و روان  خواهند بود.

فاطمه مشهدی رستم

اكستاسی شادی جوانی یا مرگ سلامتی

اعتیاد ؛ جرم یا بیماری

اكستاسی ؛ عامل نشاط یا سبب مرگ

علل و زمینه های گرایش به اعتیاد و راه های پیشگیری از آن

کتاب های « روان شناسی » ، « زنان » و « متفرقه » در فروشگاه اینترنتی تبیان