تبیان، دستیار زندگی
قرآن، بهار دل ها [1] ، شفاى دردها [2] ، سرچشمه دانش ها ، زداینده تیرگى ها و مهم ترین، استوارترین و ارجمندترین مستند شناخت و معرفت است. پیامى است جاودانه كه همواره بر معبر تاریخ ، چونان مشعلى فروزان مى درخشد و انسان را به مقصود والا و مقصد اعلى رهنمون مى ش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن پیام جاودانه

قرآن

قرآن، بهار دل ها 1 ، شفاى دردها 2 ، سرچشمه دانش ها ، زداینده تیرگى ها و مهم ترین، استوارترین و ارجمندترین مستند شناخت و معرفت است. پیامى است جاودانه كه همواره بر معبر تاریخ ، چونان مشعلى فروزان مى درخشد و انسان را به مقصود والا و مقصد اعلى رهنمون مى شود.

خورشید تابناك قرآن ، در هنگامه اى طلوع كرد كه جزیره العرب، در هفت توى ظلمتى شگفت ، دست و پا مى زد. در روزگارى كه مردم، باورى استوار نداشتند ؛ "رشته دین سست و نا استوار ، و پایه هاى ایمان ، ناپایدار"3 بود. آهنگى فراگیر و مقصد و مقصودى شامل و همگانى نبود و مردمان بر گستره زمین "هر دسته به كیشى گردن نهاده بودند و هر گروه پى خواهش افتاده و در خدمت آیینى ایستاده ؛ یا خدا را همانند آفریدگان دانسته ؛ یا صفتى كه سزاى او نیست بدو بسته و یا به بُتى پیوسته و از خدا گسسته... "4 بودند. در چنین حال و هوایى ، فریاد رهایى بخش قرآن ، در جهان طنین افكن شد و انسانِ فتاده در كمند شرک و چنبر كفر را با نداى دیده گشاى "لا اله الآ اللّه " به توحید فرا خواند ، و با زدایش تیرگى هاى شرک بتان از جان و دلش ، نور توحید و معرفت حق را بر جانش تابانید. پیامبر اكرم(صلی الله علیه واله) ، در روزگارى فرمان رهایى انسان را یافت و پیام بلندش- قرآن- را بر مردم فرو خواند، كه روابط انسانى، یكسر در هم شده بود و جامعه، فضایى آكنده از وحشت، دلهره، نا امنى داشت؛ و به تعبیر گویا و زیباى حضرت على(علیه السلام):

فتنه چون شترى مست، آنان را پى مى سپرد و پایمال مى كرد و ناخن تیز بدان ها درمى آورد؛ و آنان در امواج فتنه سرگردان بودند. درمانده و نادان، فریفته مكر شیطان، در خانة امن كردگار با ساكنانى تبه كار و بدکردار. خوابشان شب بیدارى، سرمة دیده شان، اشک جاری... .5 بیان حضرت على(علیه السلام) _ كه سخنى است در اوج بلاغت و ستیغ فصاحت- بسى تنبّه آفرین و گویا است. تصویرى که این جمله ازآن جامعه مى دهد، وحشت آمیز و دهشتناک است. جامعه اى كه هیچ كس در آن از هیچ كس، سلامت، آرامش و نیكخواهى انتظار نمى برد و وضع معیشت و فضاى زندگى جز اشک بر دیده ها نمى نشاند.

در محیطى بدین حدّ آلوده، گلبانگ قرآنى، با نفى امتیازهاى موهوم، و برچیدن بساط تفاخر و تكاثر، و دعوت به توحید، و نفى عبودیت غیرخدا، وحدت جامعه انسانى را رقم زد و در نهایت، "صلح "، "صفا" و "آرامش " را به ارمغان آورد6 و آن را نعمتى بزرگ براى انسان هاى افتاده در "هراس" و "گرسنگى " دانست.7

قرآن كریم كه از خویش با عنوان "نور مبین" یاد مى كند، آموزه هایش، نمایشگر "راه هاى سلام "، و "شیوه هاى صلح و صفا" است ، و بر این اساس، واپسین مینوى را براى زندگانى انسانى ، یكسره سالم "و"صفا" مى داند؟ كه بى گمان آن نیز بازتاب و انعكاسى از زندگى دنیاست. این کتاب آسمانی، هماره دستور مى دهد كه "اگر كسانى آهنگ صلح داشتند از سخن و ادّعاى آنها روى برنتابید8 و به رسول اللّه(صلی الله علیه واله) مى فرماید: اذا جائک الذین یؤمنون باَیاتنا فقُل سلام علیكم كتب ربّكم على نفسه الرحمة؛9 چون ایمان آوردگان به آیات ما نزد توآمدند، بگو: سلام بر شما! خدا بر خویش مقرر كرده كه شما را رحمت كند.10

آرى روزگار نزول قرآن، روزگار ستم بود و نامردمى، و كسانى كه قدرت داشتند بر سر مظلوم مى كوفتند وآنان كه فرو دست بودند، گویا چاره اى جز سركشیدن جام ستم نداشتند.

بدین سان، جامعه به گونه اى دهشتناک به دو قطب ستمگر و ستم پذیر تقسیم شده بود و جز اندكى كه راهى به جایى نمى بردند به ستم ستیزى نمى اندیشیدند. در روزگارى چنین كه زنجیرهاى ستم بر وجود انسانها چونان تار و پود تنیده بود ، مردمان، نداى فریادگر رهایى بخشى را شنیدند كه آمده بود تا بارهاى سنگین از دوششان برگیرد و زنجیرهایى را كه بر دست و پاى آنها نهاده بودند بگسلد... .11

چه زیبا و دلپذیر و بیدارگر است سخن مولا كه فرمود: العدل سائس عام ؛ عدالت مدیر عام زندگى است. و فرمود: ان العدل میزانُ اللى سبحانه الذى وضَعَه فى الحلق ونَصَبَه لاتامة الحق فلا تخالفُه فى میزاثه و لاتعارضه فى سلطانه؛"عدالت" ترازوى خداوند سبحان است كه آن را براى برپایى حق در میان مردان استوار داشته است، با میزان خداوند مخالفت مكن و با حاكمیت و سلطان الهى در نیفت

به گفته برخى از مفسران:

چند توصیه درباره قرآن کریم

زنجیر جهل و نادانى از طریق دعوت پى گیر و مستمر به علم و دانش ، زنجیر بت پرستى و خرافات از راه دعوت به توحید ، زنجیر انواع تبعیضات در زندگى طبقاتى از طریق دعوت به اخوت دینى و برادرى اسلامى و مساوات در برابر قانون و زنجیرهاى دیگر... 12

و به دیگر سخن نبوت "راهى است به رهایى" و نبى راهنماى سختكوشِ خستگى ناپذیر آن و از آغازین مقدماتش دریدن پرده هاى توهّم و جهل و بریدن چنبر اسارت و برداشتن موانع راه و هرآنچه با پر گرفتن و پرواز كردن انسان در تضاد است.

قرآن، انسان ها را به گسترش عدل و قسط فراخواند13 و ازآنها خواست كه هرگز "بر ستم پیشه گان اعتماد نكنند"14 و هرگز به شكل گیرى و دامن گسترى "سركشى ها، مرزشكنى ها، گناهان و ستم گسترى ها" یارى نرسانند.15

و عدل را چونان آرمانى بلند و معیارى فراگیر و دامن گستر در تمام زوایاى اجتماع بگسترانند، به دیگر سخن جامعه انسانى خود را بر پایه عدل استوار سازند،

و چه زیبا و دلپذیر و بیدارگر است سخن مولا كه فرمود: العدل سائس عام ؛ عدالت مدیر عام زندگى است.16

و فرمود: ان العدل میزانُ اللى سبحانه الذى وضَعَه فى الحلق ونَصَبَه لاتامة الحق فلا تخالفُه فى میزاثه و لاتعارضه 17فى سلطانه؛"عدالت" ترازوى خداوند سبحان است كه آن را براى برپایى حق در میان مردان استوار داشته است، با میزان خداوند مخالفت مكن و با حاكمیت و سلطان الهى در نیفت.

بدین سان، قرآن، ولایت امت، و پیشوایى مردم را به عدالت گستران و قسط آفرینان سپرد و بر ستم گسترى و ستم پذیرى خط بطلان كشید و رهایى انسان را از كمند هوس هاى شیطانى و خود خواهى هاى جباران ، به عنوان عالى ترین هدف پیامبران معرفى كرد.

قرآن، از فضاى جهل آلود آن روزگار به "ضلال مبین= گمراهى آشكار" یاد مى كند، و بیان فرزند راستین قرآن، و مفسّر بى بدیل آن "امیرمؤمنان(علیه السلام) " در ترسیم حال و هواى فرهنگى آن روز بسى گویاست: جامعه اى كه راه هایش براى حركت هاى رهایى بخش تنگ بود و باریک ، و منابع و عقول و اندیشه هاى افرادش در مسیر حیات، نابینا و تاریک، اثرى از رشد و هدایت وجود نداشت و كورى ظلمت همه جا و همه شؤون بشرى را فراگرفته ، نافرمانى خدا شایع بود و یارى شیطان رایج ، ایمان در همه شؤون زندگى شكست خورده و پایه هاى آن فروریخته، نشان ها و علامت هایش تیره و ناشناخته و راه هایش پوشیده و ناآبادان و جاده هایش محو و نابود گشته بود. مردمان درآن روزگار ، دیو را فرمان بردند و به راه او رفتند ، و چون گله كه به آبشخور رود ، پى او گرفتند، تخم دوستى اش در دل كاشتند و بیرق او را برافراشتند... سرزمینى كه دانایش، بند بر دهان بود و نادانش، بر صدر نشسته و در امان. 18

عظمت، والایى، سترگى، زیبایى و دلربایى قرآن، فراتر از آن است كه در تصویرگرى هاى این خامه خام ، بنشیند. پس بهترآنكه فرجام سخن را با كلام امیر بیان درباره قرآن، آذین ببندیم كه می فرماید: ... بدانید كه این قرآن، پندگویى است كه فریب ندهد. راهنمایى است كه گمراه نكند. سخنگویى است كه دروغ نگوید. كسى با قرآن نشست؟ جزآنكه چون برخاست، از وى یا افزون شد یا كاست: افزونى در رستگارى و كاهش از كورى، و بدانید كسى كه با قرآن است نیازمند نباشد، و بى قرآن كسى بى نیاز نباشد؟

در چنین روزگارى، "بعثت " رخ داد و رستاخیز اجتماعى شكل گرفت و نداى روحبخش قرآن طنین افكن شد كه: علیكم انفسكم...؛ 19 اى كسانى كه ایمان آورده اید، خویشتن را بپایید" به گفته مفسّر بزرگ قرآن، علامه طباطبایى: قرآن فرمان مى دهد كه مؤمنان خویشتن را بپایند، مراقب خود باشند و از همدمى با گمراهى آفرینان روى برتابند، و همراهىِ لغزش آفرینان را برنگزینند، و در مسیر هدایت، نگهبان خود باشند.20

قرآن

بدین سان، قرآن، انسان ها را به حراست از منش انسانى و شخصیت والاى الهى فراخواند و از اینكه برآبشخور شیطان فرود آیند بر حذر داشت، و از سوى دیگر، درآن روزگارِ جهل سالارى و دانش ستیزى، بر دانش و دانشورى ارج نهاد و وجدان انسان ها را به داورى خواند كه: هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون؟ 21

آیا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند، یكسانند؟ به واقع قرآن انسان را به فراچنگ آوردن آگاهى و زدودن جهل از صفحه ذهن و  آثار آن از صحنه زندگى فرا مى خواند، تا فرهیختگى را فرا گیرد و خفه ذهنى و تُنگ مغزى را فرو بلعد؛ به فرزانگى دست یابد و از فروهشتن در زشتى ها و پلیدى ها كه فرآیند جهل و نا آگاهى است به دور ماند یعنى آگاهى به مفهوم گسترده آن. قرآن در این آیت الهى وجدان انسانى و فهم جمعى بشرى را به داورى مى خواند و مى پرسد كه آیا آنان كه مى دانند با آنان نمى دانند، یكسانند. یعنى فراتر ازآنچه كه انسان مى اندیشد و به چه مى اندیشد و داراى چه مسلک و مرامى است به خداوند باور دارد یا ندارد، مى تواند به پاسخ این پرسش راه یابد. خردمندان و اندیشوران بى گمان پاسخشان منفى خواهد بود. و بدون درنگ پاسخ خواهند داد كه اگاهى ارزش است از هر نوع آن مگر اینكه تیغى باشد در دست زنگى مست ". چنین است كه به پندار ما آیه عام است و سخن از مطلق "علم " دارد و ترغیب و تشویقى است براى دانش اندوزى و دورى از جهل هر گونه دانش و صد البته كه دانش ها نیز با توجه به كارآمدى، سودمندى، كاربرد و... تفاوت خواهند داشت.22

عظمت، والایى، سترگى، زیبایى و دلربایى قرآن، فراتر از آن است كه در تصویرگرى هاى این خامه خام ، بنشیند. پس بهترآنكه فرجام سخن را با كلام امیر بیان درباره قرآن، آذین ببندیم كه می فرماید: ... بدانید كه این قرآن، پندگویى است كه فریب ندهد. راهنمایى است كه گمراه نكند. سخنگویى است كه دروغ نگوید. كسى با قرآن نشست؟ جزآنكه چون برخاست، از وى یا افزون شد یا كاست: افزونى در رستگارى و كاهش از كورى، و بدانید كسى كه با قرآن است نیازمند نباشد، و بى قرآن كسى بى نیاز نباشد؟ یا بهبودى خود را از قرآن بخواهید، و در سختى ها ازآن طلب یارى كنید كه قرآن، بزرگترین آزار را موجب بهى است وآن: كفر و دورویى و بیراهه شدن و گمراهى است. پس از خدا بخواهید به وسیلة قرآن، و بدان روى آورید به دوستى آن، بدانید كه به روز واپسین، قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعتش پذیرفته مى شود، و راستگویى است كه گفتارش تصدیق مى شود، كسى را كه قرآن روز قیامت شفاعت كند- و استوارى گفتار، كردار و شنیدار او را گواهى دهد- شفاعتش درباره او قبول مى شود، و كسى را كه قرآن روز قیامت زشت داشت، گفتارش به زبان پذیرفته مى شود. آن روز ندایى در عرصه قیامت طنین افكند كه: أگاه باشید هر كشتكارى در فرجام عمل و كشته خود، گرفتار است، مگر كشتكاران قرآن... .23

نویسنده : دکتر محمد علی مهدوی راد

تلخیص: محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

[1] صبحى صالح، نهج البلاغه، خ 198، ص31 ارجاع هاى دیگر نیز به این چاپ است.

[2] همان.

[3] همان، خ 2، ص 36.

[4] نهج البلاغه، خ ا، ص 33، با ترجمة دكتر شهیدى.

[5] . نهج البلاغه، خ 2، ص 37،

[6] . بنگرید به كتاب ارجمند " السلام العالمى والاسلام "سیّد قطب و ترجمة آن "زیربناى صلح جهانى

[7] . قرآن كریم، سوره قریش، بنگرید به ایلاف قریش رحله الشتاء والسیف فكتور سحاب، كه در فهم چرایى تكیه قرآن كریم به "دو كوچ تابستانى و زمستانى " و نقش آن در زندگانىآن روزگار اثرى است خواندنى و ارجمند.

[8] . نساء، آیة 93

[9] . انعام، آیة 54.

[10] . ر. ك: غربزد گى، 48-47

[11] . اعراف، آیه 157 و نیز بنگرید به تفسیر نمونه، جء، ص 397. و نیز: 1لحیاة، )با ترجمه فارسى( ج 2، ص 31.

[12] . بنگرید به تفسیر نمونه، جء، ص. 35 .

[13] . حدید، آیه ه 2.

[14] . .... ولاتركَنوا الى الذین ظلموا...، هود، آپه 113.

[15] . .... ولاتعاونوا على ا لاثم والعدوان...، مائده، آیه 2.

[16] . فى ظلال 1لقرآن ، ج 3، ص 2190.

[16] . غررالحكم، ص 337.

[17] . همان، ج 2، ص 508.

[18] . نهج 1لبلاغه، خطبه 2، ص 46، ترجمة جملات مولى )ع( آمیخته اى از ترجمة استادان ارجمند جعفرى و شهیدى است.

[19] . مائده، آیه ه 10.

[20] . المیز 1ن، جء، ص 164-163.

[21] . زمر، آیه 9.

[22] . برخى از مفسران مفهوم "علم" را درآیه محدود دانسته وآن را به علم الهى حمل كرده اند.

[23] المیزان ، ج 18، ص 326؛ فی1لضلال 1 لقرآن، ج 6، ص 348. نهج البلاغه، خطبه 176.