تبیان، دستیار زندگی
مظلومیت امیر مومنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) در دوران زندگیش و پس از آن تا دوران معاصر چنان جگر سوز است که آتش بر دل هر آزاده ای می افروزد و قلب را جریحه دار می کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیعیان! برای مظلومیت علی چه باید کرد؟

امام علی علیه السلام

مظلومیت امیر مومنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) در دوران زندگیش و پس از آن تا دوران معاصر چنان جگر سوز است که آتش بر دل هر آزاده ای می افروزد و قلب را جریحه دار می کند.

ستمی که افراد مختلف در سطوح متفاوت اجتماعی در حق چنین شخصیت نازنینی روا داشتند و لعن و نفرین و ناسزاگویی هایی که بعدها تا سالیان سال ورد زبانها شده بود، خون انسان را به جوش می آورد.

نگاهی کوتاه به عظمت و بزرگی این مرد بر این غم جانکاه می افزاید و بیش از پیش ما را بر آن وا می دارد تا برای مظلومیت او کاری کنیم.

در طول تاریخ نیز همانند امروز، شیعیان بسیاری بوده اند که از غم این مظلومیت، خونشان به جوش آمده و وارد میدان عمل شده اند. اما سخن این است که برای مظلومیت علی چه باید کرد؟ باید اسلحه به دست گرفت و همه مخالفان علی را به هلاکت رساند؟ باید برای آرامش دل هم که شده، مقابله به مثل کرد و آنها را به باد ناسزا و فحش کشید؟ باید در برابرشان سینه سپر کرد و رو در رویشان ایستاد؟ حقیقتا چه باید کرد؟

به گمان شما بهتر نیست این پرسش را از خود حضرات معصومین بپرسیم و از خودشان پاسخ بشنویم؟

مبارزه نرم با تبلیغات سوء دشمن

ابوبكر حضرمى می گوید: برادرم علقمه به امام باقر علیه السلام عرض كرد كه من مى گویم براى على، باید با مردم جنگید (و خون مخالفان را به زمین ریخت).

امام باقر علیه السلام به من فرمود: به نظرم اگر تو بشنوى كه كسى على علیه السلام را دشنام مى دهد و بتوانى بینى اش را قطع كنى، این كار را مى كنى. عرض كردم: آرى. حضرت فرمود: اما این كار را مكن. سپس فرمود: من مى شنوم كسى به على ناسزا مى گوید. از او در پناه ستونى پنهان مى شوم و چون ناسزا گوییهایش تمام شد، پیش او مى روم و با وى دست مى دهم. (المحاسن, ج 1, ص 405)

واقعا ممکن است که این کلام فرزند علی باشد؟ آیا کسی اجازه می دهد که در برابر رویش به پدرش بی احترامی کنند و جد و آبائش را جلوی چشمش بیاورند؟

اما خوب که دقت می کنیم در می یابیم که این نهایت درایت یک امام است. گویا که امام باقر(علیه السلام) می خواهد به همه ما بفهماند که مظلومیت علی در ناسزاگویی ها و شیعه کشی ها نیست. بلکه مظلومیت او در آن است که کسی او را نمی شناسد و عظمت وجودیش را درک نمی کند. کسی از ویژگی های اخلاقیش, از دانش لدنی اش، از کمالات انسانی اش و از همت و سخت کوشی و اخلاق کریمانه اش آگاهی کامل ندارد که اگر داشت با او مخالفت نمی نمود.

یک تکه جواهر را فرض کنید که عده ای شیطان صفت از دید مردم مخفی کرده اند و به دیگران وانمود می کنند که آن آهن پاره ای بیش نیست. تبلیغات سوء این افراد چنان وسیع است که باور عمومی را با خود همراه کرده و اکثریت را به بی ارزش بودن آن مجاب نموده است.

اگر به جهانی علوی محور و مهدوی سرور فکر می کنیم باید راه و روش حکیمانه اهل بیت را بیاموزیم و با تدبیر آنان پیش رویم. پس بیایید مولایمان علی علیه السلام را از مظلومیت نجات بخشیم و هر روز بیش از گذشته او را به جهانیان بشناسانیم

به نظر شما در برابر چنین جریانی چه باید کرد؟ باید شمشیر به دست گرفت و یک یک فریب خورده ها را از لب تیغ گذراند؟ یا اینکه باید با سلاح تبلیغ و فشنگ محبت به جان دروغ پردازی ها و واژگون نمایی ها افتاد و راه علی را بر جهانیان معرفی نمود؟ هنر شیعه به آن است که با تدبیری زیبا و اخلاقی کریمانه، جلودارش را به مردم بشناساند و آنها را از صف دشمنان خارج کند و به خیل دوستان بیافزاید.

آری, سخت است که بی حرمتی به علی را بشنویم و هیچ نگوییم اما هدایت همه انسانها که هدف والای امیر مومنان نیز بوده است حکم به این تدبیر حکیمانه می کند. داستان زیر بهترین راهکار عملیاتی برای درک این نکته است.

امام کاظم علیه‌السلام و مرد عمری

مردى از نوادگان عمر بن خطاب در مدینه زندگی می کرد و امام کاظم علیه السلام را می ‏آزرد. هر گاه آن حضرت را می دید به او دشنام می داد و به جدش على بن ابی طالب علیه السلام ناسزا می گفت. روزى برخى از یاران و همنشینان آن حضرت عرض كردند: آقا! اگر اجازه بفرمائید ما این مرد تبهكار بد زبان را بكشیم؟ حضرت به سختى با این كار مخالفت كرد و آنان را از انجام این عمل بازداشت.

امام علی

چند روزی از آن مرد خبری نبود که امام کاظم علیه السلام از حال او پرسید؟ به ایشان گفتند: جایى در اطراف مدینه به كشت و زرع مشغول است. حضرت سوار بر مرکب شد و به مزرعه آن مرد رفت. هنگامی که به او رسید پیاده شد و نزد آن مرد نشست و با خوشروئى شروع به شوخى و خنده كرد.

سپس به او فرمود: چه مبلغ خرج این كشت و زرع كرده اى؟ گفت: صد دینار. فرمود: چه مبلغ امید دارى كه از آن بدستت رسد و عایدت گردد؟ گفت: من علم غیب ندارم كه چه اندازه عایدم مى‏شود! حضرت فرمود: من گفتم: چه مبلغ امید دارى بتو برسد (و نگفتم: چه مبلغ بتو خواهد رسید)؟ گفت: امیدوارم دویست دینار از این مزرعه عایدم شود. حضرت كیسه ای در آورد و سیصد دینار به او داد و فرمود: این را بگیر و كشت و زرع تو نیز به همین حال براى تو باشد.

گویا که امام باقر(علیه السلام) می خواهد به همه ما بفهماند که مظلومیت علی در ناسزاگویی ها و شیعه کشی ها نیست. بلکه مظلومیت او در آن است که کسی او را نمی شناسد و عظمت وجودیش را درک نمی کند. کسی از ویژگی های اخلاقیش, از دانش لدنی اش، از کمالات انسانی اش و از همت و سخت کوشی و اخلاق کریمانه اش آگاهی کامل ندارد که اگر داشت با او مخالفت نمی نمود

آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسه زد و درخواست نمود از بى ادبیها و بد زبانیهاى او درگذرد. امام کاظم هم لبخندى زد و به مدینه بازگشت.

این جریان گذشت تا اینكه روزى حضرت به مسجد رفت و آن مرد عمرى هم نشسته بود. همین كه نگاهش به آن حضرت افتاد, گفت: «خدا می داند رسالت خویش را در چه خاندانى قرار دهد». رفقاى آن مرد به سرش ریختند و گفتند: داستان چیست؟ تو كه درباره او چیز دیگری می گفتى و یک سره به او و جدش علی ناسزا می دادی؟

او هم می گفت: همین است كه گفتم و جز این چیزى نمی گویم.

امام به خانه بازگشت و به آنان که از او اجازه كشتن آن مرد را خواسته بودند, فرمود: کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما می خواستید یا آنچه من انجام دادم؟ (الإرشاد, ج ‏2, ص 234.)

آری، تدبیر شایسته هر گرهی را باز می کند و هر قفلی را می گشاید. اگر چه بسیار سخت است که انسان در برابر بی ادبی و بد زبانی دیگران سکوت کند و برخوردی مسالمت آمیز داشته باشد، اما برای رسیدن به هدف باید شکیبا بود و آستانه تحمل را بالا برد.

اگر به جهانی علوی محور و مهدوی سرور فکر می کنیم باید راه و روش حکیمانه اهل بیت را بیاموزیم و با تدبیر آنان پیش رویم. پس بیایید مولایمان علی علیه السلام را از مظلومیت نجات بخشیم و هر روز بیش از گذشته او را به جهانیان بشناسانیم.

سیدمصطفی بهشتی – گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.