تبیان، دستیار زندگی
وضعیت ادبیات شفاهی ایران واژه ادبیات شفاهی مترادف های فراوانی دارد. از جمله فولکلور، فرهنگ مردم، ادبیات قومی، هنرهای قومی، هنرهای سنتی و ادبیات سنتی. منظور از ادبیات شفاهی آن دسته از اشعار، قصه ها، حکایات، لطیفه ها، کنایه ها و ضرب المثل هایی است که ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرهنگ مخفی

وضعیت ادبیات شفاهی ایران

فرهنگ مخفی

واژه ادبیات شفاهی مترادف های فراوانی دارد. از جمله فولکلور، فرهنگ مردم، ادبیات قومی، هنرهای قومی، هنرهای سنتی و ادبیات سنتی. منظور از ادبیات شفاهی آن دسته از اشعار، قصه ها، حکایات، لطیفه ها، کنایه ها و ضرب المثل هایی است که به صورت شفاهی یا سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا می کند. در واقع می توان گفت ادبیات شفاهی یک شیوه ارتباطی است. به لحاظ محتوا این نوع ادبیات متعلق به دوران پیشامدرن است. ادبیات شفاهی محصول تجربه جمعی تاریخی ملت هاست. لذا به مثابه آیینه ای است که می توانیم تصوری کم و بیش روشن از گذشته اقوام را در آن ببینیم. این شیوه ارتباط در یک بستر اجتماعی- فرهنگی شکل گرفته ویژگی هایی دارد؛ مردمی است. به این معنی که در آن سلسله مراتب طبقات اجتماعی وجود ندارد، لذا دموکراتیک تر است.

ادبیات شفاهی در ساختار پیشامدرن به مثابه رسانه انتقال فرهنگ بود؛ رسانه ای که از طریق آن خیلی از کارکردهای فرهنگی مثل جامعه پذیری و تربیت کودکان انجام می شود. به طور مثال هر مرحله از زندگی ترانه های خود را دارد. در کودکی لالایی ها ارزش ها و هنجارهای این دوره را منتقل می کنند و در دوره های بعد ترانه های کار، ترانه های عروسی یا عزا. ادبیات شفاهی گنجینه ذخیره سازی تجربه های تاریخی و فرهنگی ملت ها بود. مردم دانش های خود را در آن ذخیره می کردند، لذا وقتی قصه ها، حکایت ها، ضرب المثل ها و... را رمزگشایی می کنیم در زمینه های مختلف از جمله کشاورزی، هواشناسی، طب، دکوراسیون و... دانش های فراوانی در آنها یافت می شود؛ چون برای ثبت تجربه های فرهنگی مهم ترین ابزار ادبیات شفاهی بود. ادبیات شفاهی مهم ترین راهبرد یا تمهید فرهنگی برای سرگرمی سازی و تولید لذت و پرکردن اوقات فراغت بود. ادبیات شفاهی راه و روش تولید و بازتولید هنجارها و ارزش های اخلاقی بود. لذا ادبیات شفاهی خیلی مقدس بود. حتی در مورد مسائل اروتیک هم زبانی پوشیده داشت. ادبیات شفاهی چون در فضای قومی و ارزش های دینی شکل می گرفت، لذا به شدت تحت تاثیر ارزش های دینی بود و به همین دلیل نوعی رسانه دین هم به حساب می آمد. ادبیات شفاهی همچنین مقری برای تنش ها و تضادهای اجتماعی هم بود؛ محلی برای بیان دردهای کارگران و دهقانان که از ظلم اربابان به ستوه آمده بودند. ادبیات کلاسیک، ادبیات خواص و بیانگر منافع طبقاتی آنها بود، اما ادبیات شفاهی زبان و بیان فرودستان بود.

ادبیات شفاهی گنجینه ذخیره سازی تجربه های تاریخی و فرهنگی ملت ها بود. مردم دانش های خود را در آن ذخیره می کردند، لذا وقتی قصه ها، حکایت ها، ضرب المثل ها و... را رمزگشایی می کنیم در زمینه های مختلف از جمله کشاورزی، هواشناسی، طب، دکوراسیون و... دانش های فراوانی در آنها یافت می شود؛

از نیمه قرن نوزدهم وارد دوران جدید می شویم. تغییرات دوران مدرن و پس از آن پست مدرن اثرات زیادی بر ادبیات شفاهی گذاشت، از جمله اینکه به تدریج الگوی ارتباط شفاهی با الگوهای متفاوتی همراه شد. از زمانی که میرزاصالح شیرازی در سال 1814 به همراه اولین کاروان معرفت به غرب رفت و در سال 1818 به همراه خودش دستگاه چاپ را به ایران آورد و بعد از آن مدارس جای مکتبخانه ها را گرفت، کم کم ارتباط مکتوب شد.

ادبیات شفاهی مخصوص دورانی بود که اکثریت بی سواد بودند. اما سواد انقلاب ایجاد کرد و کارکردهای ادبیات شفاهی از بین رفت، چون محتوای آن مربوط به دوران قبل بود و ربطی به عصر پارلمان نداشت. در دوران جدید دغدغه های مردم عوض شده بود. ادبیات شفاهی پایگاهی روستایی و عشایری داشت و گفتمانی بود که متناسب با اقتصاد ایلی و عشایری شکل گرفته بود. اما در دوران مدرن ما به ادبیات شفاهی توجه کردیم به این معنا که خودآگاه شدیم، لذا ادبیات شفاهی کارکردهای جدیدی پیدا کرد. در دوران مدرن اغلب داستان نویسان به سراغ قصه های ادبیات شفاهی می روند برای اینکه برای رمان های آنها به مثابه ماده خام است. اشاره شد که در دوران مدرن زبان گفتار به زبان نوشتار تبدیل شد اما در دوران پست مدرن زبان نوشتار به زبان تصاویر تبدیل می شود. ادبیات شفاهی در دوران پست مدرن جایگاهی را هم که در دوران مدرن داشت کم کم از دست می دهد، اما می تواند ماده خام برای هنر شود. به طور مثال فرهنگ عشایری به صورت تئاتر ارائه می شود. بازنمایی زندگی عشایری به عنوان بازمانده از یک دوره تاریخی شده که امروز توسط شهروند مدرن بازخوانده می شود. در واقع در فضای پست مدرن با بصری شدن ادبیات شفاهی و ایدئولوژیک کردن آن توسط رسانه ها ما با بازنمایی ادبیات شفاهی سروکار داریم. در این ساختار جدید قصه ها، ضرب المثل ها و... به کالاهای مصرفی تبدیل می شوند و از اینها کالاهای فرهنگی می سازند جهت التذاذ که بفروشند. به طور مثال امروزه وقتی ما «شاهنامه» می خوانیم ارتباط ما با ارتباطی که یک نفر در دوران پیشامدرن با «شاهنامه» برقرار می کرد فرق می کند. در دوران مدرن ادبیات شفاهی به مثابه ماده خامی است که حول آن بتوان بازخوانی هویت کرد. این مساله ریشه عمیق در پیدایش دولت- ملت ها بر پایه هویت ملی دارد. در دوران پست مدرن برداشت های ملی هم گرفته می شود و تبدیل می شود به متن های لذت بخش برای عده ای، و برای عده ای به ابزاری برای مقاومت در برابر جهانی شدن. جا دارد به این نکته نیز اشاره شود که در دوره اخیر نوعی ادبیات شفاهی فرامدرن در حال شکل گیری است تحت عنوان «ادبیات لمپنی» یا «فرهنگ مخفی» و بخشی هم ادبیات رسانه ای است که دارد جانشین ادبیات شفاهی می شود. می شود گفت این نوعی مقاومت در برابر ادبیات نخبگان است که یک خصلت جهانی دارد که با ادبیات شفاهی در کشورهای دیگر رابطه دارد.


نعمت الله فاضلی

تهیه و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان