تبیان، دستیار زندگی
جوانان خود را پشت face book و وبلاگ‌هایشان پنهان کرده‌اند و خیال می‌کنند آن پشت مشت‌ها، آن سوی دنیای واقعی و در جهان دیجیتال دنیا را فتح کرده‌اند. این‌ها در نیمه‌ی راه می‌مانند. شعر باید دست به دست بچرخد و خوانده شود. شعر باید در جامعه و در رسانه‌ها نقد..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاعر و تیغ تمشک برای چسبندگی به شما

سخنانی از اکبر اکسیر در فضای شعر

شاعر و تیغ تمشک برای چسبندگی به شما

اکبر اکسیر یکی از چهره‌های طنز در شعر امروز ایران است. کافی است چند دقیقه‌ای با او باشید تا به این استعدادش پی ببرید. او صاحب چند مجموعه شعر و مبدع گرایشی در شعر با نام فرانو است.

جدید ترین اثر اکسیر، مجموعه شعر «ملخ‌های حاصل‌خیز» دربرگیرنده 80 قطعه شعر کوتاه در حوزه طنز فرانویی است که پیرامون مسائل گوناگون به ویژه محیط زیست و مشکلات انسان شهری سروده شده‌اند.

درباره ی این اثر:

«بی‌خانمان»، «ترافیک»، «نفتالین»، «سیلان»، «استیضاح»، «جعبه سیاه»، «خطابه نهنگ»، «کمک‌های اولیه»، «سیمرغ پرکنده»، «فیلترینگ»، «تهاجم»، «گفتمان»، «تمارض»، «لیزینگ»، «ویزا»، «بربط»، «آلبر کامو»، «ماتادورها» و «آلبوم خانوادگی» عنوان برخی از شعرهای این کتاب هستند.

شعرهایی کوتاه و طنزآمیزند. نوعی از طنز اجتماعی، طنزی که به محیط زیست توجه می‌کند مثلا، طنزی که به میراث فرهنگی و معضلات اجتماعی توجه می‌کند. در این کتاب برخلاف دفترهای نخستین اش به طنز نرم و آسانی رسیده‌ است و از پیچیدگی‌های زبانی به دور است. شعرها تا اندازه‌ای قابل ترجمه‌اند.

نمونه شعری از این دفتر با عنوان «نشانه‌ها»:

«زنگ کاردستی

یا پارو می‌ساختم یا نردبان

آقای شرقی می‌گفت:

نردبان و پارو

نشانه ترقی و ثروت است

یادش به‌خیر

حال در پشت‌بام خانه‌ای

برف پارو می کنم

و نردبان، وسیله‌ای‌ست

که مرا به پایین می‌برد!»

مردم ما وقت سرخاراندن ندارند. مردم ما گرفتار مسائل معیشت خودند. این مشکل من و شمای شاعر است که مردم شعر نمی‌خوانند نه مشکل مردم.

شعر فرانو:

شعر فرانو نحله‌ای بود که از سال 81 با کتاب "بفرمایید بنشینید صندلی عزیز" پیشنهاد شد و مورد استقبال قرار گرفت. شعر فرانو شعر کوتاه ساده‌ای است که با چینش مهندسی کلمات و پس زمینه‌ی تجربیات شعر کلاسیک و نیز پیشنهادهای نیما یوشیج سروده می‌شود. شعر فرانو طنز خاصی دارد که بر سازنده‌ی لحن وحشی این نوع از شعر نسبت به زبان معیار و شعر رسمی فارسی است.

اکسیر، این پیشنهاد های نیما را می پذیرد.

به نیما وقتی که می‌گوید زبان شعر باید ساده باشد؛ می‌اندیشم. وقتی که می‌گوید باید از اشیاء استفاده کرد. وقتی که می‌گوید اشیاء معلم انسان‌هاست. وقتی از جزئی نگری و نگریستن به طبیعت حرف می‌زند. البته شعر فرانو؛ شعر طبیعت نیست. اگرچه طبیعت شعر در او جاری است. آن را می‌شود گونه‌ای از شعر با لحنی وحشی در نظر آورد. مولوی می‌گوید:

هیچ ترتیبی و آدابی مجو/ هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو

در شعر فرانو هر قطعه شعر چارچوبی قصوی دارد. بر مدار سوژه می‌چرخد. درعین بی‌نظمی؛ منظم است. مصراع اول و پایان بندی شعر برای جذب مخاطب به صورت غیرمترقبه ظاهر می‌شود. نخ مراعات نظیر از ابتدا تا انتهای شعر از سوزن واژه‌ها می‌گذرد. اما بار اصلی این نوع شعر را طنز بر دوش می‌کشد. طنزی که از زبان یک کودک معصوم، یک آدم خیلی ساده بیان می‌شود. راوی این نوع شعر بار نمایش و کنایه‌ها را خود می‌خرد. این نوع شعر از دو لایه ساخته شده است. پوسته‌ی ظاهری آن عوام را ارضا می‌کند و هسته‌ی درونی آن را خواص. شعر فرانو موضوعاتش را از روزنامه‌ها و اخبار، از رابطه‌ی مردم با اشیاء و از مشکلات جاری مردم در محاورات ایشان می‌گیرد، اما تاریخ مصرف ندارد. شعر فرانو در پروش خود به ماندگاری و آینده می‌اندیشد. این نوع شعر اصلا پیچیده و مبهم نیست و مخاطب در آن تحقیر نمی‌شود. هرکس به اندازه‌ی خود چیزی از آن درک می‌کند. آموزش این نوع شعر آسان است. هرکس که استعدادی در شعر داشته باشد می‌تواند بنابر میزان استعداد خود از آن توشه برگیرد. شاید هم خیلی‌ها بنابر سهل و ممتنع بودن آن زیاد آن را نمی‌پسندند، چراکه ایجاز در این نوع شعر بعداز طنز حرف اول را می‌زند. در سرودن این نوع شعر هرگز از کلماتی که بار ذهنی دارند؛ استفاده نمی‌شود. آنچه می‌بیند را می‌نویسد. با زبانی که با لحن رسمی شعر امروز ما متفاوت است این کار را می‌کند. از شعار و پرداختن به دوم شخص مفرد مونث مفلوک در آن خبری نیست چراکه حرف‌های مبتذل در آن راه ندارد. برای خنده سروده نمی‌شود. شعر فرانو خبرنگار را به سرفه می‌اندازد.

آن روزها آگاهی انسان ها تا بدین اندازه نبود. کلمات را فقط لای دایره‌المعارف می‌شد یافت. الان کلمات توی اتوبوس واحد است. در صف نانوایی است. با آگاهی عظیمی که رسانه‌ها و ماهواره و اینترنت در نسل جدید ایجاد کرده است، گول زدن مخاطب بسیار دشوار است. شاعر امروز اما می‌تواند به قلب مردم نفوذ کند و مثل تیغ تمشک به آنها بچسبد. مخاطب باید وادار شود شعر بخواند. پس شعر باید در این زمانه کوتاه و ساده و با چینش دقیق کلمات و طنز همراه باشد. مخاطب باید نفس بکشد. باید سخنانی را گفت که در دل مردم هست اما نمی‌توانند بر زبان بیاورند.

سانسور و ممیزی!

اگر بتوان همین مفاهیم را در قالب شعری مهندسی شده سازماندهی کرد، می‌توان از خط قرمز سانسور گذشت. شاعر امروز دیگر نمی‌تواند به شعار متوسل شود. شعار ماندگاری ندارد. در زمانه‌ای که ماست و سایر لبنیات تا چند ماه ماندگاری دارند چرا شعر نباید ماندگاری داشته باشد. شاعر باید با فضای اطراف خود و با سانسور چنان سازگار شود که بتواند حرف خودش را بزند. باید مخاطب را به مفهوم خود نزدیک کند. زبان شعر در بهترین حالت خود زبان طنز و اشاره است. شعر باید مردم را به تفکر وادار کند.

تیراژ پایین و زندگی با شعر!

جوانان خود را پشت face book و وبلاگ‌هایشان پنهان کرده‌اند و خیال می‌کنند آن پشت مشت‌ها، آن سوی دنیای واقعی و در جهان دیجیتال دنیا را فتح کرده‌اند. این‌ها در نیمه‌ی راه می‌مانند. شعر باید دست به دست بچرخد و خوانده شود. شعر باید در جامعه و در رسانه‌ها نقد شود. البته شعر هرگز تیراژ بالایی نداشت چراکه رمان عامه‌پسند نیست. مردم ما وقت سرخاراندن ندارند. مردم ما گرفتار مسائل معیشت خودند. این مشکل من و شمای شاعر است که مردم شعر نمی‌خوانند نه مشکل مردم. شعر باید آنقدر استادانه نوشته شود که مردم در سفرهایشان آن را با خود ببرند. در حوزه‌ی شعر مدرن، از دهه‌ی هفتاد به بعد، با یک جور دموکراسی و استقلال در شاعران روبروییم. هر کسی مجاز است به شعر بنا بر دید و جهان بینی خودش نگاه کند. ایران به اندازه‌ی شاعران و کتاب‌های شعرش شاعر و کتاب شعر خوب دارد. اگر هم می‌بینید، شعر با اقبال مواجه نیست، به این نگاه کنید که چقدر رسانه‌های ملی و پربیننده شعر شاعران جوان و بااستعداد را مطرح می‌کنند. ببینید در کدام جشنواره که برد اجتماعی دارد؛ شعر شاعران با آتیه مطرح شده است. شعر ما بعداز چاپ در پستوهای پخش پنهان می‌شود. شعر اما باید در چهارراه‌ها خوانده شود. شعر ما دیده نمی‌شود که خوانده ‌شود.


تهیه، فرآوری و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان