تبیان، دستیار زندگی
نکاتی درباره سید الشهداء علیه السلام در کلام آیت الله العظمی بهجت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقای بهجت از امام حسین می گوید

نکاتی درباره سید الشهداء علیه السلام در کلام آیت الله العظمی بهجت

آیت الله بهجت

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه در مقتل سيّدالشهداء ـ عليه‏السّلام ـ واقع شده، فجيع ‏تر است!

در نقل جريانات امام حسين ـ عليه ‏السّلام ـ خيلى بايد دقّت شود، چه بسا بسيارى از آن چه گفته مى‏شود درست نباشد، هر چند عيان آن چه واقع شده، فجيع‏تر از سماع آن است! به عكس جهان آخرت است، كه عيان آن بهتر و لذّت‏ بخش ‏تر از سماع آن است.(1)

قبل از وقوع جنگ، طايفه‏اى از جنّ براى نصرت حضرت سيّدالشهدا ـ عليه‏السّلام ـ به خدمت آن حضرت آمدند و عرض كردند: اگر اجازه دهيد، ما مى‏توانيم اين لشكر را از شما دفع كنيم، حضرت فرمود:

«وَ إِذا أَقَمْتُ بِمَكانِى، فَبِماذا يُبْتَلى هذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ، وَ بِماذا يُخْتَبَرُونَ؟!... نَحْنُ وَ اللّه‏ِ أَقْدِرُ عَلَيْهِمْ مِنْكُمْ.»(2)

اگر من در جاى خود بمانم، پس اين خلق نابود شده با چه چيز آزموده و مورد ابتلا واقع شوند؟!... به خدا سوگند، ما بهتر از شما مى‏توانيم آن‏ها را نابود كنيم.

در وقت تبليغ بايد سعى كنيم يقينيّات قرآن و عترت را نقل كنيم، و به مسموعات خود، بدون مراجعه به دليل يا كتاب، اكتفا نكنيم، و حدّاقل به همان كتابى كه از آن نقل مى‏كنيم، استناد دهيم.

وقتى ما وارد كربلا شديم، مرحوم آقا ميرزا هادى خراسانى ـ كه بعد از مرحوم آقا سيّد محمّد كاظم يزدى شايسته‏ى مرجعيت بود ولى قبول نكرد كه مرجع بشود ـ فوت كرده بود، ولى چه آثار و بركاتى از ايشان نقل و ذكر خير مى‏شد كه چگونه در مقتل حسينى ـ عليه‏السّلام ـ و ديگر موضوعات، مطالب را با دقّت نظر و با استناد به دليل بيان مى‏كرده است.

محرم، کربلا

مداراى اميرالمؤمنين و سيّد الشّهدا ـ عليهماالسّلام ـ با دشمنان

در صفين وقتى لشكر معاويه بر آب مسلط شدند، آب را بر آن حضرت و اصحابش بستند، اما وقتى كه حضرت مسلط شد، به آن‏ها آب داد و مانع نشد.(3) آيا تا به حال ديده يا شنيده شده كه كسى در وقت جنگ، به دشمن خود آب بدهد؟!

در زمان پادشاهى روسيه، در جنگ جهانى اول هر چه لشكر براى جنگ با آلمان مى‏رفتند برنمى‏گشتند، يك بار وقتى قطار پر از جوان مى‏خواست براى جنگ حركت كند، مادران آن‏ها جلوى قطار خوابيدند تا مانع حركت او شوند، از مسكو كسب تكليف كردند، دستور رسيد كه با قطار از روى مادرها عبور كنيد.

معمول بود كه در وقت جنگ و حمله چند نفر نگهبان مى‏گذاشتند تا كسى فرار نكند؛ اما امام حسين ـ عليه‏السّلام ـ در شب عاشورا فرمود:

«أَنْتُمْ فى حَلٍّ مِنْ بَيْعَتى.»(4) بيعت خود را از شما برداشتم.

اين قوم با من كار دارند، هر كه مى‏خواهد برود. تعداد لشكر امام حسين ـ عليه‏السّلام ـ در شب عاشورا قريب هزار نفر بود، شب عاشورا ده نفر، ده نفر بعضى با خداحافظى، و بعضى حتى بدون خداحافظى از ركاب آن حضرت دور شدند و رفتند!(5)

هم چنين سيّد الشّهدا ـ عليه‏السّلام ـ به حضرت مسلم ـ رحمه‏اللّه‏ ـ فرموده بود كه با مهربانى رفتار كند، و شايد سبب كشته شدن و شهادت حضرت مسلم، همين بوده كه اذن جنگ نداشته و گرنه در «دار الأماره» و مقر ابن زياد بيشتر از بيست نفر نبود و حضرت مسلم مى‏توانست آن‏ها را محاصره كند.

کندن لباس رزمى برخى از اصحاب سيّدالشّهدا ـ عليه‏السّلام ـ در ميدان

كارى كه به عابس (6) ـ رحمه ‏اللّه‏ ـ نسبت مى‏ دهند كه در روز عاشورا در ميدان جنگ زره را انداخت و لخت شد (7) سهل است؛ زيرا تمام اصحاب و خود آن حضرت «مُسْتَميت» و طالب مرگ و شهادت بودند و مى ‏دانستند كه كار تمام است و تنها مسأله ‏ى مردن و شهادت در ميان بود. و عقلاى عالم در چنين مواضعى از خواسته ‏ى خود دست بر مى ‏دارند، يعنى يا تسليم مى ‏شوند و يا فرار مى‏ كنند، مگر اين كه رابطه ‏ى دينى و باعث و رادع (8) مذهبى و الهى داشته باشند، چنان كه اصحاب سيّدالشّهدا ـ عليه‏السّلام ـ در كربلا چنين بودند و مرگ نزد آن‏ها «أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ» (9)؛ (شيرين‏تر از عسل) بود. آيا مى‏شود گفت اين جمله خلاف واقع است؟

تربت سيّدالشهداـ عليه السّلام ـ شفاى تمام دردها

جمله ى «وَ الشَفآءَ فى تُرْبَتِهِ.» (10)؛ (و شفا را در تربت او [قرار دادى].) كه در زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است، آخرين و شديدترين مرحله ى درد و بيمارى را كه همه ى اطبّا از مداواى آن عاجزند، شامل مى شود.

(البته در جاى ديگر حضرت استاد ـ رحمه الله ـ فرموده اند: به شرط معرفت و اعتقاد اثر دارد: «اِنما يَنْفَعُ اَهْلَ البَصائِر.»)

جمله «نَزِّلُونا عِنَ الرُّبُوبِيَّةِ وَ قُولُوا فينا ما شِئتُمْ.» (11)؛ (ما را از پروردگارى پايين بياوريد و هر چه خواستيد درباره ى ما بگوييد.) نيز همه چيز را شامل مى شود.

پی نوشت ها:

(1) شنيدن كى بود مانند ديدن!

(2) ر.ك: بحارالانوار، ج 44، ص 330؛ لهوف، ص 66؛ نيز ر.ك: مستدرك الوسائل، ج 10، ص 217 و 325.

(3) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج3، ص319؛ بحار الانوار، ج32، ص438؛ وقعة صفّين، ص162.

(4) بحار الانوار، ج11، ص149؛ ج44، ص315؛ ج45، ص90؛ امالى صدوق، ص154؛ قصص الانبياء جزايرى، ص36.

(5) از عبارت «فَأَمّا عَسْكَرُهُ ففارَقُوهُ، وَ أَمّا أَهْلُهُ الاْءَدْنَوْنَ فَأَبَوْا وَ قالُوا: لا نُفارِقُك، فَقالَ لَهُم: فَإِنْ كُنْتُمْ وَطَّنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ عَلى ما وَطَّنْتُ نَفْسى عَلَيْهِ، فَاَعْلَمُوا.... »؛ (لشكر آن حضرت از او جدا شدند، ولى بستگان نزديك باقى مانده و گفتند: از تو جدا نمى‏شويم، آن‏گاه حضرت به آنان فرمود: حال كه شما همراه با من، خود را براى مرگ آماده كرده‏ايد، پس بدانيد...) كه در برخى منابع ياد شده در پانوشت گذشته آمده است، به دست مى‏آيد كه بسيارى از لشكريان حضرت، شب عاشورا از آن حضرت جدا شدند

(6) عابس بن ابى شبيب شاكرى ـ رحمه‏اللّه‏ ـ از اصحاب سيّد الشهداء ـ عليه‏السّلام ـ . ر.ك: جامع الرواة، ج 1، ص 425.

(7) يعنى كلاه خود و زره خود را به كنارى انداخت: «أَلْقى دِرْعَهُ وَ مِغْفَرَهُ.» ر.ك: بحارالانوار، ج 45، ص 29؛ لواعج الشجان، ص 159.

(8) انگيزه.

(9) كلمات الامام الحسين ـ عليه‏السّلام ـ ، ص 402، به نقل از قاسم بن حسن ـ عليهماالسّلام ـ

(10) بحارالانوار، ج 98، ص 233 و 317؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 335. نيز ر.ك: وسائل الشيعة، ج 14، ص 423، 452 و 537؛ بحارالانوار، ج 36، ص 285؛ ج 44، ص 221؛ ج 53، ص 94؛ ج 98، ص 69، 347.

(11) مشابه: بحارالانوار، ج 25، ص 289؛ ج 47، ص 145؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 427؛ كشف الغمّة، ج 2، ص 197.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت

تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان