تبیان، دستیار زندگی
بدانیم درباره مجموعه داستان «دریا خواهر است» اثرعباس عبدی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دریا خواهر است

بدانیم درباره مجموعه داستان «دریا خواهر است» اثرعباس عبدی

دریا خواهر است

عباس عبدی متولد سال 1331 است نویسنده ای که در حال حاضر در 58 سالگی به سر می برد و تا به حال دو مجموعه داستان از وی به چاپ رسیده است . البته باید بدانید که کتاب دیگرش، مجموعه‌ی داستان «باید تو را پیدا کنم» را نیز در راه دارد. نقدهای تند و تیزی هم می نویسد. دغدغه های بومی و اقلیمی در داستان هایش کاملاً مشهود است؛ اولین مجموعه داستان عباس عبدی با اینکه انتظار می رفت نظر بسیاری از منتقدان و مخاطبان حرفه یی را به خودش جلب کند این طور نشد، در حاشیه هم نماند و کم کم خودش را بالا کشید و نشان داد. عباس عبدی در همان مجموعه داستان اولش نیز نشان داد نویسنده قابل اعتنایی است و نمی شود به این راحتی او را نادیده گرفت و همین بود که در آن زمان به عنوان نامزد هشتمین دوره ی جایزه ی هوشنگ گلشیری معرفی شد.

در سال 1388 دومین مجموعه داستانی وی مشتمل بر 14 اثر، با نام «دریا خواهر است» به چاپ رسید.این مجموعه یكی از هشت نامزد دریافت جایزه كتاب فصل در حوزه داستان بوده است. عبدی خود معتقد است دغدغه بومی نویسی‌اش ایجاد جزیره‌ای برای رفت‌وآمد انسان‌ها، و جهان داستانی‌اش متعلق به همه انسان‌هاست.

داستان‌های این مجموعه از سال 83 تا آخر 85 نوشته شده است و مانند مجموعه‌ی اول در فضای قشم و بندرعباس می‌گذرد.

داستان های این مجموعه :

کهور کووه ی : مرد منتظر تاکسی است که راننده ای بومی می رسد و تا قشم هم صحبت هستند .
  • کلپک : یادآوری مارمولکی که در چایی افتاده
  • عکیل : عکیل باربر قشمی زمانی که ماشین کم بوده
  • سح لا : جادویی که بادها با آدم ها می کنند و اعتقادات جنوبی
  • هنگام : صید میگو و انواع میگو
  • جزر : مردن ماهی در خشکی و مردن ماهی گیر در خشکی !
  • هامور : ماهی بزرگی که در کمال ناباوری به دام افتاده
  • دور ، دورتر : دلفین هایی که به ماهی ها یاد می دهند از تور فرار کنند
  • دریا خواهر است : برداشتن جعبه های سیگار از توی آب زمانی که دریا خواهر است یعنی آرام است .
  • غول : گازوییل ها روی زمین می ریزد و سگ مارد در پی نجات توله هایش است
  • من هم : مرگ مادر و پسر شاعر که برای قبر او شعر می گوید
  • انگشت حلقه ی ساناز : دخترکی که انگشتش در پله برقی کنده شده
  • باران سنگ : زن به شوهرش زنگ زده تا در آخرین ساعات شب با او صحبت کند
  • نامه به لاک پشت : لاک پشت زادگاه خود را فراموش می کند و مرد نامه ای به فردی از اهالی زادگاهش نوشته

    هم در داستان های این مجموعه و هم در داستان های مجموعه قبلی عبدی یک چیز بیش از همه عناصر دیگر خود را نشان می دهد و آن مساله مکان در این داستان ها است. جالب است بدانید که تمام داستان های او در یک محدوده مکانی مشخص اتفاق می افتند؛ قشم مکانی که به علت وسعت محدودش  دست نویسنده را در بازآفرینی این جزیره باز گذاشته است تا نمایی کامل از این مکان ارائه بدهد. شهری که عباس عبدی انتخاب کرده است چند خصوصیت بسیار بارز دارد که می شود به آنها اشاره کرد. وسعت نه زیاد مکان که گفته شد یا شناخت دقیق نویسنده از آدم های این شهر کوچک و آداب و رسوم، عقاید، لهجه، وضعیت فیزیکی و... آنها که باعث شده است داستان ها گاهی به چندصدایی برسند و صدای آدم های داستان همان طور بازآفرینی شود که وجود خارجی دارند. یک نوع دموکراسی در پرداخت داستان ها یا می توان گفت مهلت حرف زدن مساوی برای هر کدام از شخصیت های داستان وجود دارد و این انتخاب در مجموعه داستان «دریا خواهر است» همراه با هوشمندی نویسنده کتاب بوده است.

    قشم همیشه در داستان های عباس عبدی به صورت عینی وارد می شود و اصفهان مکان دیگری که راوی یا شخصیت های محوری داستان ها دائم درباره آن صحبت می کنند به صورت ذهنی وارد داستان می شود و اغلب این راوی ها شبیه به هم هستند و گاهی این ارتباط پنهان مخاطب را به شک می اندازد که این راوی خود نویسنده است یا راوی ها اغلب یک نفر هستند که این دومی به خاطر اینکه ما با مجموعه داستانی طرف هستیم که مکان در داستان ها جایی مشخص است باعث آزار مخاطب نمی شود. عبدی خیلی خوب توانسته از داشته ها و مواد خامی که به خاطر حضورش در این شهر به دست آورده است به سود داستان هایش استفاده کند،

    برای مثال می شود از داستان سح لا نام برد؛ داستان خوش ساختی که نویسنده از عقاید بومی قشمی ها گرفته و آن وجود نوعی هوا است.  یعنی این طور هم می شود گفت که مکان به این دلیل در داستان های عبدی مهم است که این اتفاق یک عقیده یا یک باور بومی متعلق به منطقه یی مشخص است، ولی در اینجا این سوال هم به میان خواهد آمد که چرا نمی شود این داستان را بدون این مکان نوشت؟

    اینکه عبدی مدام در داستان هایش در حال دادن اطلاعاتی از جریان زندگی در این منطقه است خود باعث کشش در داستان ها و کشف و شهود مخاطب نیز می شود. مخاطبان داستان های عبدی بعد از خواندن این مجموعه اگر به این منطقه تا به حال سفر نکرده باشند اطلاعاتی که از طریق نویسنده به آنها داده می شود نمایی از این مکان را در خاطره آنها ثبت خواهد کرد؛ انگار امروز چیزی که زیاد در این مرز و بوم مهم نیست و نویسندگان به آن نپرداخته اند همان مکانی است که داستان در آن به وقوع می پیوندد! ولی نویسنده یی مانند عبدی از روی این مساله به سادگی نگذشته است. حتی اگر باریک شویم نام کتاب هم از همین باور بومی آن منطقه گرفته شده است؛ دریا خواهر است. گفته شده بومی های قشم وقتی دریا آرام است و موج های کوتاه دارد این مثال را برای این اتفاق جوی به کار می برند، یعنی نمی شود داستان مثلاً در شمال اتفاق می افتاد و نامش را نویسنده، دریا خواهر است، می گذاشت، چرا که این باور مختص این مکان است و در جایی مثل دریاچه ارومیه برای مردم آن منطقه بی معنی است.

    داستان «من هم» داستان یازدهم کتاب پرواز بلندی برای نوشتن حتی یک رمان است؛ دنیای کافکایی که همه چیز در آن وارونه نشان داده می شود. در داستان «من هم» مشکل راوی از آنجایی شروع می شود که درون خانواده او را به دو اسم صدا زده اند؛ چیزی که اغلب خیلی از ما ها شاهد این مساله بوده ایم، و کم کم این مساله در بعد بزرگ تری ادامه می یابد تا جایی که اطرافیان راوی او را با شخص هم نام دیگری که مقاله نویس سیاسی است اشتباه می گیرند، حتی مادر راوی که داستان با مرگ او شروع می شود. این مساله اشتباهی گرفته شدن راوی با دیگری باعث حذف من واقعی می شود که هیچ وقت نتوانسته است خودش باشد. و در پایان داستان نیز نویسنده در یک جهش با پایان بندی طولانی این فاصله یی را که شخصیت اول داستان با هویت واقعی خود گرفته است، حتی به صورت شوخی، بعد وسیع تری به آن می دهد و راوی داستان «من هم» که قرار بوده برای سنگ قبر مادرش شعری بنویسد در آخر روی سنگ قبر چیزی جز اسم خود را نمی بیند.

    عبدی خود درباره این مجموعه داستانی اش چنین می گوید:

    1. " من این مجموعه ی خود را نسبت به مجموعه داستانی پیشینم (قلعه پرتغالی) دارای ویژگی های تازه تری می دانم. موضوعاتی که در این مجموعه انتخاب کرده ام و از آن ها نوشته ام حاصل تجربیات زیستی من بوده است، این لحظات شكل گرفته در گذشته یا در زندگی روزمره و هر روزه من است كه تبدیل به لحظات داستانی‌ام می‌شوند و شاید به فضا یا منطقه‌ای خاص تعلق دارند، ولی دارای ویژگی‌های منحصر به فرد خود هستند. من به شدت این گفته بورخس را قبول دارم كه توصیه می‌كند درباره چیزی بنویسیم كه خوب می‌شناسیمش. چه از شهر بنویسیم چه از روستا، باید سمت و سو به طرف همگن شدن باشد. ما ممكن است در شهرستان زندگی كنیم ولی از امكانات مساوی با تهران برخورد باشیم و در نوشتن هدف دیگری را دنبال كنیم. من همواره سعی دارم فضای داستان‌هایم را تلطیف كنم و از نگاه فردی از بیرون به جهان داستانم وارد شوم تا خواننده بتواند با راوی داستان همذات‌پنداری كند. "

    فرآوری و تنظیم: مهسا رضایی- ادبیات تبیان