تبیان، دستیار زندگی
حقیقت این است كه سجده، عبادت ذاتی نیست، بلكه نوعی عمل عبادی قراردادی است، لذا مانعی ندارد كه آن را بر دو قسم بدانیم: سجدۀ عبادی و سجدۀ احترامی؛ سجدۀ عبادی، مخصوص خداوند است و اگر برای غیر او انجام پذیـرد، سر از شرك درمی‌آورد و آن سجده‌ای است كه با انگیزۀ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سجده غیر عبادی فرشته ها

سجده

یکی از بخش‌های اساسی و پر رمز و راز داستان آدم(ع)، مسجود فرشتگان واقع شدن اوست. آیاتی از قرآن گویای این حقیقت است1 که وقتی خداوند علم اسما را به آدم آموخت و او به امر پروردگار، فرشتگان را به آن علم آگاه کرد، آنان به عجز خود و برتری آدم اعتراف کردند، به دنبال این برتری آشکار، خداوند به فرشتگان دستور داد بر وی سَجده کنند.

در این‌جا پرسش‌ها و شبهه‌هایی مطرح می‌شود كه لازم است به آن‌ها پاسخ گوییم: آیا سجده برای غیر خدا جایز است؟، اگر جایز نیست چرا خداوند فرشتگان را به سجده بر آدم مأمور ساخت؟ آن سجده، از چه نوع و به چه انگیزه‌ای بوده است؟

بی‌گمان سجده فرشتگان، تحیت و احترام بود، برای آدم و خضوع و عبادت، برای خدا. اما چرا این تكریم آدم به صورت سجده، بر فرشتگان واجب شد؟ می‌توان گفت چون اوج خشوع انسانی در به خاك افتادن و سر به خاك ساییدن، تجلی می‌یابد، این شكل خضوع انتخاب شد. اما از آن‌جا كه بالاترین خشوع و كرنش، باید در پیشگاه خدایی كه آفریننده انسان است انجام گیرد، چرا تعظیم و تكریم بر آدم با این ابزار صورت گرفته است؟ این مسئله مفسران و اندیشوران اسلامی را به بررسی واداشته كه این، چه سجده‌ای بوده است؟

آیا سجده فرشتگان برای آدم بوده، یا برای خدا و آیا آدم، بسان قبله بوده است؟

مفسران و دانشمندان اسلامی، در مورد این‌كه سجده فرشتگان برای آدم بوده یا برای خدا، اختلاف نظر دارند. برخی معتقدند چون سجده، نهایت خضوع و كرنش است و در شرع مقدس اسلام عبادت محسوب می‌شود، پس برای غیر خدا روا نیست، بعضی نیز می‌گویند چون این‌ کار به امر خدا بوده، منعی نداشته است.

و در این‌باره كسانی كه حقیقت عبادت را نشناخته‌اند و مرز آن را از تعظیم و تكریم جدا نكرده‌اند، دچار اضطراب شده و تنها توجیه‌شان این است كه چون سجده بر آدم به دستور خدا بوده، عنوان عبادت پیدا نكرده است، غافل از این‌كه اگر ماهیت عملی، عبادت باشد، فرمان خدا واقعیت آن را دگرگون نمی‌كند. پس باید راز مطلب را فهمید كه چگونه خداوند چنین دستوری به فرشتگان داده است.

حقیقت این است كه سجده، عبادت ذاتی نیست، بلكه نوعی عمل عبادی قراردادی است، لذا مانعی ندارد كه آن را بر دو قسم بدانیم: سجده عبادی و سجده احترامی؛ سجده عبادی، مخصوص خداوند است و اگر برای غیر او انجام پذیـرد، سر از شرك درمی‌آورد و آن سجده‌ای است كه با انگیزه پرستش مسجود صورت گیرد، نه سجده‌ای كه به‌ دور از انگیزه پرستش، تنها برای احترام و تعظیم مسجود انجام می‌شود.2

در سوره بقره چنین می‌خوانیم:

«  وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ»3

این آیه همانند سه آیه پیشین در مقام نشان دادن عظمت آدم(ع) شایستگی او برای منصب خلافت الهی است و به بیان دیگر، آن سه آیه به مقام علم خلیفة‌الله اشاره داشت و این آیه، به مقام كرامت و احترام او نظر دارد و البته مقام دوم مترتّب بر مقام اول است، زیرا وقتی روشن شد آدم؛ یعنی همان انسان كامل درهمه مراحل هستی و عالم وجود، خلیفةالله است و به اذن خدا در همه جا حضور دارد و بر همه چیز داناست، به فرشتگان دستور داده شد كه با سجده، او را تكریم كنند و سجده فرشتگان در برابر آدم، تحیت و احترام برای وی و خضوع و عبادت برای خداوند بود، چراکه به امتثال امر خداوند، چنین تكریمی برای انسان كامل روا داشته شد، نظیر آن‌چه از برادران و پدر و مادر یوسُف در برابر یوسف سر زد كه در قرآن می‌فرماید: «و رفع ابویه علی العرش و خرّوا له سجّدا؛ 4 پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی برای او به سجده افتادند.»

بنابراین، سجده برای آدم تحیت و احترام بود، نه عبادت و اطاعت. به بیان دیگر، معبود حقیقی فرشتگان در این سجده، فقط خداوند بود و آن‌ها از باب اطاعت امر الهی، برای آدم سجده كردند؛ یعنی آدم را مظهر خدا یافتند، نه معبود خود، به تعبیر حافظ:

مَلَک در سجده آدم، زمین‌بوس تو نیّت کرد

که در حُسن تو چیزی یافت بیش از حدّ انسانی

اگر ابلیس رانده شد و ملعون واقع گردید، به این دلیل بود كه در آیینه آدم، عكس خدا را ندید و به تعبیر استاد مهدی الهی قمشه‌ای (رحمةالله علیه):

جُرمش این بود که در آینه، عکس تو ندید

ورنه بر بوالبشری ترک سجود این همه نیست

خداوند فرمود: « انی احب ان اطاع من حیث ارید؛5 من دوست دارم آن‌گونه كه خود می‌خواهم عبادت شوم (نه آن‌گونه كه تو می‌خواهی)»

نعمت مسجود واقع شدن آدم پس از نعمت خلافت، تعلیم اسما و كسوت معلم ملائكه شدن، چهارمین نعمتی بود كه به آدم عطا شد و فرشتگان امر الهی را امتثال كردند و شیطان تمرد كرد. این داستان پیام‌هایی دارد:

سجده

1ـ آن ‌چه نزد خدای سبحان اهمیت دارد، بندگی انسان و در خط وظیفه بودن او است، آن‌گونه باشیم كه خدا می‌خواهد، نه آن‌گونه كه خود می‌خواهیم. از این ‌رو امام صادق(ع) فرمود:

«پس از آن‌كه خداوند، ابلیس را به سجود فرمان داد، وی گفت: به عزتت سوگند، اگر مرا از سجده برای آدم عفو كنی، چنان تو را عبادت كنم كه تاكنون كسی این‌گونه تو را عبادت نكرده باشد.

خداوند فرمود: «انی احب ان اطاع من حیث ارید؛5 من دوست دارم آن‌گونه كه خود می‌خواهم عبادت شوم (نه آن‌گونه كه تو می‌خواهی)».

اگر كسی این‌گونه باشد، معلوم می‌شود كه عبد خدا نیست و بندگی او را نمی‌كند، بلكه بنده هواهای نفسانی و در بند انانیت خویش است و به جای آن‌كه در خط تعبّد و وظیفه باشد، در دام غریزه گرفتار آمده است.

2 ـ گرچه ظاهر برخی آیات، نشان‌دهنده سجود فرشتگان بر شخص آدم(ع) است، ولی از برخی آیات دیگر برمی‌آید كه سجده بر آدم، به‌عنوان نماینده همه انسان‌ها بوده است. كیفیت دلالت آیه این است كه می‌فرماید:«خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السَّاجِدینَ؛6 شما را آفریدیم، آن‌گاه صورت‌گری كردیم، سپس به فرشتگان گفتیم كه برای آدم سجده كنید، همه سجده کردند جز شیطان، که از جمله سجده‌کنندگان نبود»، دلیل این برداشت آن است كه در آیه مزبور، آفرینش آدم، آفرینش همه انسان‌ها و صورت‌گری او، صورت‌گری همه انسان‌ها قلمداد شده، زیرا با این‌كه محور بحث آدم است، اما ضمیرها جمع به‌كار رفته است.

در حقیقت سجده ملائکه برای همه بنی‌آدم و خضوع برای عالم بشر بوده و اگر حضرت آدم(ع) قبله‌گاه سجده فرشتگان شده، از جهت خصوصیت شخصیش نبوده، بلکه از این باب بوده که آدم(ع) نمونه کامل انسانیت و در حقیقت به منزله نماینده از طرف تمام افراد انسان است. هم‌چنان‌که خانه کعبه از جهت این‌که حکایت از مقام ربوبی پروردگار می‌کند، قبله‌گاه مردم قرار گرفته است و این معنا از چند بخش داستان آدم استنباط می‌شود. البته انسان‌های حقیقی كه انسانیت را پاس می‌دارند نه كسانی كه فقط قیافه انسان داشته باشند. به تعبیر استاد مطهری: «پس انسان حقیقی كه خلیفةاللّه است، مسجود ملائكه است، همه چیز برای اوست و بالأخره دارنده همه كمالات انسانی است، انسانِ به‌علاوه ایمان است، نه انسانِ منهای ایمان. انسانِ منهای ایمان، كاستی‌گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خون‌ریز است، بخیل و مُمسك است، عجول و كافر است، از حیوان پست‌تر است.

در قرآن آیاتی آمده است كه روشن می‌كند انسانِ ممدوح، چه انسانی و انسانِ مذموم چه انسانی است. از این آیات استنباط می‌‏شود كه انسانِ فاقد ایمان و جدا از خدا، انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی كه با ایمان به او و یاد او آرام می‌‏گیرد بپیوندد، دارنده همه كمالات است و اگر از آن حقیقت؛ یعنی خدا جدا بماند، درختی را ماند كه از ریشه خویشتن جدا شده است.»7

امام صادق(ع) فرمود: «پس از آن‌كه خداوند، ابلیس را به سجود فرمان داد، وی گفت: به عزتت سوگند، اگر مرا از سجده برای آدم عفو كنی، چنان تو را عبادت كنم كه تاكنون كسی این‌گونه تو را عبادت نكرده باشد

تحلیلی از سجده فرشتگان بر آدم (ع) در روایات

سجده

در روایات اسلامی، داستان سجده فرشتگان بر آدم، با عبارات مختلفی آمده است که گویای ابعاد مختلف آن است. با دقت در مضامین روایات، فلسفه این امر و جایگاه برتر انسان‌ها نسبت به موجودات دیگر، حتی فرشتگان روشن می‌شود و نیز معلوم می‌گردد چه انسان‌هایی و با چه معیارهایی دارای چنین امتیازی هستند. اینک به مضمون چند روایت اشاره می‌شود:

موسی‌ بن‌ جعفر(ع)، از پدران بزرگوارش، روایت کرده‌اند که: «مردی یهودی از امیرالمؤمنین(ع) پرسید كه رسول خدا (ص) در مقابل سایر انبیا چه معجزاتی داشت؟ مثلاً خداوند ملائكه را وادار كرد تا برای حضرت آدم سجده كنند، آیا برای محمد (ص) نیز چنین منزلتی قائل شده علی(ع) فرمود: درست است، همین طور بود ولی سجده ملائكه برای آدم، اطاعت و عبادت آدم نبود و ملائكه آدم را در مقابل خدا نپرستیدند، بلكه خدای تعالی آنان را بر این كار واداشت تا اعترافی باشد از ملائكه بر برتری آدم و رحمتی باشد از خدا برای او، ولی محمد(ص) را فضیلتی بالاتر از این داد، خدای جل‌وعلا با آن بزرگی و جبروتی كه دارد، با تمام ملائكه‏اش، بر محمد صلوات و درود فرستاد و صلوات فرستادن مؤمنین بر او را عبادت خود خواند و تو ای یهودی! تصدیق می‌‏كنی كه این فضیلت بزرگ‌تر است.»8

امام رضا(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیَّةً وَ لآِدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ فَكَیْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ؛9 وقتی خداوند آدم را آفرید، ما را در صلب او به امانت نهاد و به فرشتگان دستور داد او را سجده كنند، به واسطه تعظیم و گرامیداشت ما، سجده آن‏ها برای خدا عبادت بود و برای آدم احترام و اطاعت، چون ما در صلب او بودیم. چطور ما از ملائكه برتر نباشیم با این‌كه همه آن‌ها برای آدم سجده كردند.»

امام حسن عسكری(ع) ضمن حدیث مفصلّی فرمود:

«هنگامی‌که خداوند فضیلت و برتری نیکان امت محمد(ص) و شیعیان علی(ع) و جانشینان پس از او را به فرشتگان شناساند که آنان در سایه محبت الهی تکالیف سخت و دشوار که بر عهده آن‌ها گذاشته شده است را متحمل می‌شوند و فرشتگان تاب تحمل آن را ندارند، بر فرشتگان آشکار شد که آدم و نیکان تقواپیشه از طوایف انسان، از نیکان فرشتگان برترند.

البته آن‌چه به‌عنوان قبله قرار گرفتن آدم(ع) گفته شد، برای زدودن غبار احتمال عبادت است، وگرنه آدم مسجود له بود، نه مسجود الیه. البته سجده عبادی، منحصراً برای خدای سبحان رواست.

خضوع فرشتگان در برابر انسان كامل

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ أَذَّنَ جَبْرَئِیلُ وَ أَقَامَ الصَّلَاةَ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ تَقَدَّمْ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص): تَقَدَّمْ یَا جَبْرَئِیلُ، فَقَالَ لَهُ: إِنَّا لَا نَتَقَدَّمُ عَلَی الْآدَمِیِّینَ مُنْذُ أُمِرْنَا بِالسُّجُودِ لآِدَم.10

در جمله انا لانتقدم ...11، فعل ازاین‌رو به‌صورت مضارع آمده كه دلالت بر استمرار دارد؛ یعنی هریك از ما نسبت به آن فرد انسانی كه از ما برتر است، مقدم نخواهیم شد.

پس معلوم می‌شود جریان آدم به عنوان قضیه شخصی زمان‌مند نبوده است، بلكه معیار، خضوع و خدمت فرشتگان در ساحت انسان كامل یا متكامل و تمرّد ابلیس و رهزنی او نسبت به سالكان كوی كمال انسانی است. ازاین‌رو همواره ملائكه درصدد تكریم، احسان و خدمت به انسان عالی یا متعالی‌اند و هماره ابلیس و ذریّه او درصدد از بین بردن، تهدید، اغوا و اضلال راهیان كژراهه‌اند.12

نویسنده: جعفر فکری

جهرمی زاده- گروه دین و اندیشه تبیان


[1]. بقره (2) آیه 34؛ اعراف (7) آیه 11؛ حجر (15) آیات 29 ـ 33 و ص (38) آیات 72 ـ 76.

[2]. ر.ک: منشور جاوید، ج 11، ص 58 و محاضرات الوائلی، ج 5، ص 308.

[3]. بقره (2) آیه 34.

[4]. یوسف (12) آیه 100.

[5]. بحار الانوار، ج 2، ص 262.

[6]. اعراف(7) آیه 11.

[7]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 274.

[8]. نورالثقلین، ج 1، ص 58 و بحار الانوار، ج 10، ص 29.

[9]. بحار الانوار، ج 26، ص 336.

[10]. بحار الانوار، ج 26، ص 338.

[11]. تفسیر تسنیم، ج 3، ص 311.

[12]. جهت مطالعه تكمیلی این مبحث، مطالعه كتاب‌های «منشور جاوید»، آیةالله سبحانی، ج11 و «تفسیر تسنیم»، آیةالله جوادی آملی، ج 3 توصیه می‌شود.