تبیان، دستیار زندگی
همانطور که می دانید ماریو بارگاس یوسا، نویسنده سرشناس پرویی، یکصد و هفتمین برنده جایزه نوبل امسال( 2010) شد. او در مراسمی که در آکادمی نوبل برگزار شد، طی سخنرانی نسبتا بلند خود از دوران کودکی، سال‌های حضورش در اروپا، علاقه‌اش به ادبیات فرانسه و ... صحب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلبی که به امید آزادی می تپد

قلبی که به امید آزادی می تپد

همانطور که می دانید ماریو بارگاس یوسا، نویسنده سرشناس پرویی، یکصد و هفتمین برنده جایزه نوبل امسال( 2010) شد.

او در مراسمی که در آکادمی نوبل برگزار شد، طی سخنرانی نسبتا بلند خود از دوران کودکی، سال‌های حضورش در اروپا، علاقه‌اش به ادبیات فرانسه و ... صحبت کرد که پاره هایی از این سخنرانی را می آوریم .

- خواندن را در پنج سالگی آموختم و این مهم‌ترین اتفاقی است که در طول عمر برای من افتاده داده است. 70 سال از آن زمان می‌گذرد، اما دقیقا به یاد دارم که معجزه‌ تبدیل واژه‌های کتاب‌ به تصویر چگونه زندگی مرا پربار ساخت و مرز‌های زمان را شکست.

- قدرت خواندن کمک کرد تا دنیای ادبیات در دسترس یک پسر بچه قرار بگیرد. مادرم می‌گفت اولین چیز‌هایی که می‌نوشتم ادامه‌ داستان‌هایی بود که می‌خواندم؛ چون وقتی یک داستان تمام می‌شد، ناراحت می‌شدم و دوست داشتم آن‌طور که می‌خواستم پایان آن را بنویسم.

یوسا

- در طول چند دهه زندگی افرادی کنار من بوده‌اند که مرا تشویق کردند و هنگام تردید‌هایم، قوت قلب من بودند. از تمام آنها تشکر می‌کنم.

- گوستاو فلوبر به من آموخت که استعداد یک صبر طولانی و دیسپلین محکم است. ویلیام فاکنر با آن ساختار نگارش خود موضوعات داستان‌هایش را تقویت یا تضعیف می‌کرد. سروانتس، دیکنز، بالزاک، تولستوی و توماس من همه آموزگار من بودند.

- ژان پل سارتر که عقیده داشت رمان و نمایش‌نامه با زمان حال در آمیخته است می‌تواند مسیر تاریخ را عوض کند، آلبر کامو و جورج اورول که ادبیات بدون اخلاقیات را غیرانسانی می‌دانستند، همگی الهام‌بخش من بودند.

- اگر بخواهم در این‌جا از همه‌ نویسندگانی که چیزی از آنها آموخته‌ام نامی ببرم، سایه‌های آنها ما را به تاریکی فرو می‌برد. آنها قابل شمارش نیستند. آنها رازهای داستان‌نویسی را به من آموختند و مرا به‌سوی کشف اعماق انسانیت سوق دادند.

یوسا

- زمانی بود که تصور می‌کردم نویسندگی در کشور‌هایی مانند زادگاهم - پرو - یک تفریح خودباورانه است، اما انسان‌های بی‌سواد بی‌شمار، وجود بی‌عدالتی و بی‌توجهی به فرهنگ هیچ‌یک موجب دلسردی من نشدند و حتی در آن لحظات نیز که امرار‌ معاش از طریق نوشتن برای من مقدور نبود، این کار را ادامه می‌دادم. چون به کارم اعتقاد داشتم، چون لازمه‌ شکوفایی ادبیات، داشتن کشوری آزاد، مرفه و عدالت‌محور است.

- بدون داستان و ادبیات داستانی، ما از اهمیت آزادی که لازمه‌ یک زندگی مناسب است کمتر آگاه خواهیم شد. دولتمردان خودکامه همواره نسبت به نویسندگان مستقل احساس ترس و نگرانی داشته‌اند، چراکه داستان به شهروندان کمک می‌کند تا کمتر فریب بخورند و دروغ‌ها را باور نکنند.

- ادبیات خوب، پلی میان انسان‌های مختلف است که فراتر از زبان، عقاید، عادت‌ها، سنت‌ها و قضاوت‌ها ما را با یکدیگر متحد می‌کند.

- در بچگی آرزو داشتم روزی به پاریس بروم، چون عقیده داشتم تنفس هوایی که بالزاک و مارسل پروست در آن نفس کشیده‌اند، مرا به‌سوی یک نویسنده‌ واقعی شدن سوق می‌دهد. اگر از پرو خارج نمی‌شدم، حداکثر یک ستون‌نویس روزنامه بودم.

- واقعیت است که من وام‌دار فرانسه و ادبیات فرانسه هستم که درس‌های فراموش‌نشدنی به من دادند. من در دورانی در فرانسه زندگی کردم که سارتر و کامو در قید حیات بودند و فیلم‌های برگمن در آنجا نمایش می‌یافتند.

- آثار بورخس، اوکتاویو پاز، مارکز، رولفو و فوئنتس داستان‌نویسی در زبان اسپانیولی را متحول کرد و به لطف آنها اروپا و جهان دریافتند که آمریکای لاتین فقط شورش و ناآرامی نیست، بلکه گونه‌های هنری و ایده‌های ناب و فانتزی‌های ادبی در آجا در جریان است.

- در هیچ یک از نقاط اروپا و آمریکا که زندگی کرده‌ام، احساس تنهایی و غربت نداشته‌ام؛ پاریس، لندن، بارسلونا، مادرید، برلین، واشنگتن و نیویورک همه‌جا احساس کرده‌ام در خانه و زادگاهم هستم. هرچند پرو همیشه در قلب من جا دارد، جایی‌که در آنجا زاده شده و بزرگ شده‌ام.

این نویسنده سرشناس پرویی درحالی برنده نوبل ادبیات ‌2010 معرفی شد که گمانه‌زنی محافل ادبی در جهان حاکی از شانس بالای «هاروکی موراکامی» ژاپنی و «کورمک مک‌کارتی» آمریکایی بود.

یوسا که جوایز ادبی سروانتس و دن ‌کیشوت در کارنامه افتخارات‌اش به چشم می‌خورد، حدود دو دهه به‌عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه پرافتخار مطرح بود. وی یکی از ستون‌نویسان روزنامه‌ معروف «ال پاس» اسپانیا است که از سال گذشته در دانشگاه پرینستون آمریکا تدریس می‌کند.


تبیاد (ادبیات+تبیان) - مهسا رضایی