تبیان، دستیار زندگی
برخی تعمد دارند که جنگ فراموش شود! ما نباید خیلی ساده باشیم و فکر کنیم که ما خیلی بی‏برنامه‏ایم. می‏خواهم بگویم که کم‌کم باید به این بی ‏برنامگی شک بکنیم. دشمنان ما که در رأسش آمریکا قرار دارد، برای ما برنامه‌ریزی کرده‌اند، گفته‌اند این‌ها جنگی داشتند که
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آمریکا ازموشک فرهنگی ما می‌ترسد

مصاحبه امتداد با «ابراهیم حسن‌بیگی»، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان

«ابراهیم حسن ‌بیگی»، متولد 1336، بچه یکی از روستاهای گرگان است. در سال 1359 در آموزش و پرورش استخدام می‌شود و پس از دو سال، مدیر امور برنامه‌های «رادیو گرگان» می‌شود. سفر به کردستان در سال 1364، سرآغاز حرکت نوینی برای این نویسنده است. حاصل این سفر، دریافت حس و حال‌ها و سوژه‌های داستانی خوبی برای اوست. بعدها این سوژه‌ها دست ‌مایه بیش‌تر داستان‌های کوتاه وی قرار می‌گیرد. حسن‌ بیگی در سال 1364 وارد دانشگاه می‌شود و در رشته زبان و ادبیات فارسی، در مقطع کارشناسی به ادامه تحصیل می‌پردازد. در سال 1367 به دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل می‌شود تا به ‌عنوان کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه» مشغول به‌کار شود. سفرهای پی‌درپی، از کودکی تا به حال، برای این نویسنده حاصل خوبی داشته است که بسیاری از آثار او را می‌توان حاصل سفرها و آشنایی‌اش با مردم نقاط مختلف ایران دانست.

ضرورت ادبیات جنگ برای کودکان و نوجوان

به‌ عنوان یک پرسش می‏توانیم بپرسیم چه لزومی دارد که درباره جنگ، با آن همه خشونت‏ها، خون‌ریزی‏ها و ویرانی‏هایی که در خود دارد، با کودکان و نوجوانان‌مان حرف بزنیم؟ کودکان ما احتیاج به آرامش دارند، احتیاج دارند که از روابط خشن بپرهیزند.

جنگ نرم اقتصادی

در روان‏شناسی و علم تربیتی روز هم شاید تأکید کنند که با کودکانتان مسائل خشن و تند را نگویید و اساساً داستان‏هایی را که برای بچه‏هایتان تعریف می‏کنید و فیلم‏هایی را که بچه‏هایتان می‏خواهند ببینند، فیلم‏های جنگی نباشند که اثرات مخربی بر فکر و احساس بچه‏ها دارد. پس با توجه به این، نباید درباره جنگ با آن‌ها حرف زد. چون از نظر فیزیک، جنگ ما هم مثل جنگ‏های خشنی که در دنیا وجود داشت، بود که اگر بچه‏ها ندانند، بهتر است.

اما نکته‏ای که وجود دارد، این است که ما معتقدیم، جنگ هشت‌ساله، یک جنگ ارزشی است. ممکن است دیگران هم بگویند، جنگ ما هم ارزشی است! مثلاً روسیه مورد تهاجم آلمانی‏ها قرار می‏گیرد و مردم روس، در برابر این تهاجم از خودشان دفاع می‌کنند. قطعاً حس وطن‌ پرستی و دفاع در برابر دشمن، در هر ایدئولوژی و مکتبی، می‏تواند ارزش تلقی شود؛ چون خداوند از همه بنده‌هایش می‏خواهد که در برابر تهاجم ظالمان و دشمن از خود دفاع کنند.

ما معتقدیم مبانی ارزشی موجود در هشت سال دفاع مقدس، فراتر از آن خصلت وطن‌پرستی است که در کشورهای دیگر به ‌عنوان ارزش در دفاعشان مطرح می‏شود. اعتقاد ما این است که وطن و وطن‌پرستی تنها بخشی از بحث دفاع ما را به خودش اختصاص می‏داد و بیش‌تر بحث‏ ما ایدئولوژیک یا دینی بود.

جنگ هشت‌ساله، پشتوانه عزت و اقتدار ما

بررسی فرآیند هشت سال دفاع ‌مقدس ما، قطعاً منجر به این می‏شود که ما از این اتفاق به‌راحتی نگذریم و فراموشش نکنیم؛ درست برعکس مهاجمان که همیشه تلاششان این است که جنگ را در کشورشان به فراموشی بسپارند؛ همان کاری که آلمانی‏ها بعد از جنگ جهانی کردند. همیشه صحبت از جنگ جهانی دوم برای آلمانی‌ها مایه شرمساری بوده است، ولی برای ما هشت سال دفاع مقدسمان باعث آبروداری و عزت و چه بسا عامل بسیار مؤثری در ادامه روند ما در جامعه‏ جهانی بوده و هست. اگر بخواهیم سرمایه‏ای را به‌ عنوان یک پشتوانه در جایی مطرح کنیم، هشت سال دفاع مقدس ما می‏تواند بزرگ‏ ترین سرمایه‏ای باشد که ‌می‌توانیم خود را با آن به کشورها و ملل دیگر بشناسانیم.

زمانی هشت سال دفاع مقدس می‏تواند حتی در گفت‌وگوهای سیاسی و بین‌المللی به ‌عنوان پشتوانه ما قرار گیرد، که زیرساخت‏های آن فراهم شود؛ که ما بتوانیم نسل‏های آینده را برای قرار گرفتن در این موضع آماده کنیم. ما که هشت سال دفاع مقدس را با گوشت و پوست خود لمس کرده‌ایم و به اصطلاح از نسل انقلاب و جنگ هستیم، باید اقتدار حاصل از آن را به دنیا عرضه کنیم. بسیاری از رزمنده‏های آن دوران در کنار ما زندگی می‏کنند که نمی‏توانند این اتفاق هشت‌ساله را به‌عنوان یک پشتوانه بزرگ برای خودشان و خانواده‌شان به ارمغان بگذارند. مشکل این‌جاست که ما به این زیرساخت‏ها توجه نکرده‏ایم! به‌ نظر می‏رسد یکی از برنامه‏های زیرساختی، مهم و اساسی ما، نسل کودک و نوجوان هستند که اگر ما برای آن‌ها درباره دفاع مقدس فرهنگ‌ سازی نکنیم، قطعاً چند سال بعد که دیگر اثری از ما در دنیا نیست، نسلی بیگانه با هشت سال جنگ ‌مقدس خواهند بود.

جنگ، جزئی از هویت تاریخی ما شده است

نمونه‌های تاریخی‏اش را می‏توانم مثال بزنم؛ مثلاً در تاریخ، در جاهایی که ایرانی‏ها در برابر تهاجم دشمن، یک مقاومت کوتاه کرده‌اند، به دلیل وجود آن زیرساخت‌ها، اینک از آن‌ها به ‌عنوان یک اقتدار تاریخی و افتخار فرهنگی یاد می‌شود. در بررسی تاریخ قرن‌های هفتم و هشتم، تهاجم مغول‏ها را جز قتل، غارت، کشتار، آتش زدن و ویران کردن، چیزی نمی‏بینیم و این‏ یکی از نقطه‏های سیاه تاریخ ما است؛ چرا که مردم ما مقاومت جدی نکردند. اما وقتی «جلال‌الدین خوارزم شاه» با تعداد اندکی از یارانش مقاومت می‏کند و تا کشته ‌شدن هم پیش می‏رود، این خودش را در تاریخ نشان می‏دهد، می‏شود برگ برنده ما در برابر آن همه شکست‏هایی که خورده‌ایم. این ما را آرام می‏کند و ما را از حالت سرشکستگی حمله‏ مغول رها می‌کند.

ویژگی‌های ادبیات جنگ برای کودکان

یکی از معضلاتی که در حوزه‏ دفاع مقدس وجود دارد؛ این است که بحث تحقیق و پژوهش در آن خیلی جدی نیست. حتی اگر آماری را در حوزه نشر کتاب دفاع مقدس و طبقه ‌بندی موضوعی آن‌ها بخواهیم، هنوز هیچ مرکز آماری این جواب را به ما نمی‏دهد. بنابراین ویژگی‌های مختص ادبیات دفاع مقدس با مخاطب کودک و نوجوان به‌ درستی ثبت نشده است. من فقط به چند نکته کوتاه اشاره می‌کنم: در ادبیات بچه‏ها، آدم بدها و آدم خوب‏ها، همیشه معیار و ملاکند؛ چه در ادبیات ما و چه در ادبیات کودک سراسر دنیا. حتی در افسانه‏هایی که پشتوانه ادبیات کودک ما هستند، همیشه آدم‏های بد و آدم‏های خوب و خیر و شرّ در کنار هم مطرح بوده‌اند. فکر می‏کنم که می‌توانیم این را یکی از معیارهای جدی ادبیات کودک تلقی کنیم. در حوزه دفاع مقدس هم آدم‏های خوب و بدی بودند که آدم‏های بد به آدم‏های خوب حمله کردند و یک دفاع شکل گرفت.

یکی دیگر از مسائل، می‏تواند خودِ کودک‌ محوری و نوجوان‌محوری باشد؛ یعنی خودِ بچه‏ها توی داستان‏های دفاع مقدس ما می‏توانند نقش داشته باشند. بچه‏ها شدیداً در داستان‏هایی که می‏خوانند، همزاد پنداری می‏کنند و خیلی خودشان را به شخصیت داستان نزدیک می‏کنند. ما برای رسیدن به این منظور چندان دچار مشکل و زحمت نخواهیم شد که بخواهیم برویم و خلق شخصیت بکنیم؛ چون بچه‏ها توی جنگ‌ ما حضور فعالی داشتند. بچه‏های دوازده، سیزده ساله‌ای که در آغاز نوجوانی بودند؛ امثال شهید «فهمیده»‏ تا ناشناخته‏هایش. وقتی به آمار بنیاد شهید نگاه می‌کنیم، می‏بینیم که تعداد نوجوان‏های شهید ما زیاد است؛ چه رسد به نوجوان‏هایی که برگشتند و این نوجوان‏ها، الآن مردان چهل، پنجاه‌ساله‏ای هستند که هنوز کسی سراغ آن‌ها نرفته و خاطراتشان ثبت نشده است.

یکی دیگر از معیارهایی که می‏تواند مورد توجه قرار گیرد، بحث شکل و ساختار خود کتاب است. هرچند این بخش به خود نویسنده برنمی‏گردد، ولی چون اصولاً در کتاب‏های ارزشی در شکل و پرداخت ظاهری مشکل داریم، این نکته، عامل بسیار مؤثری در میزان اقبال خواننده‌هاست.

صدای انسانیت جنگ، برای کودک منعکس شود

ایثار و از خودگذشتگی، سلحشوری، مقاومت و اتفاق‌هایی از این دست که من از جان خود بگذرم یا فرض کنید که در برابر هم‌رزمم لباسم را دربیاورم و تنش کنم یا ماسکم را که در برابر حوادث شیمیایی بیمه‌ام می‏کند، به دیگری بدهم، در جنگ خیلی زیاد افتاده است. لازم نیست که در ادبیات کودکمان، فقط صدای تیر و تانک و تفنگ شنیده شود؛ صدای انسانیت هم در جنگ فراوان بوده است. آن‌جایی که رزمنده‏ای به فرمانده‏اش می‏گوید، تو تازگی‏ها چه کاری را به بچه‏ها گفته‌ای که نتوانسته‏اند انجام بدهند یا انجام دادنش برایشان سخت بوده، بگو من انجام بدهم؛ هزاران نکته ظریفِ این‌ گونه در جنگ ما نهفته است. نویسنده‏ها هم این‌ قدر آگاهی دارند که اگر قرار شود درباره جنگ بنویسند، حتی درباره بحث‏های لوله و تفنگ هم جوری بنویسند که مخاطب نوجوان تأثیر منفی نگیرد.

اعتقادم این است که هم قالب، گسترده است، هم محتوا، و در همه زمینه‏ها باید کار شود. ممکن است نویسنده‏ای علاقه‏مند به بازپروری زندگینامه‏ داستانی یک رزمنده باشد و نویسنده‏ای هم از قوه تخیل خودش استفاده کند و قالب رمان را انتخاب کند. با توجه به سلیقه‏های متنوعی که در جامعه وجود دارد، قالب‏های گوناگونی باید استفاده شود که متأسفانه تعدادشان خیلی کم است. البته داستان که قطعاً خلاقیت و تخیل در آن از بقیه‏ قالب‌ها بالاتر است، تأثیرگذاری و ماندگاری‌ بیش‌تری هم دارد.

از فرهنگ جنگ فاصله گرفته‌ایم

هرچه زمان می‌گذرد، می‌بینیم که عمل‌کردهایمان رضایت‌بخش نبوده است. بسیاری از کسانی که در مورد دفاع مقدس یا انقلاب فکر می‏کنند، نگرانِ از بین رفتن ارزش‏ها هستند. ما در حوزه‏ فرهنگ ـ به صورت عام‏ تر بگوییم در دفاع مقدس ـ گرفتار نوعی واپس‏گرایی فرهنگی هستیم؛ یعنی اگر فرهنگ دهه اول انقلاب را فرهنگ عاشورایی و الهام شده از ارزش‏های دینی بدانیم، هرچه به امروز نزدیک ‏تر شده‏ایم، از آن‌ها فاصله گرفته‌ایم. نگرانی‌ای که امروز وجود دارد، این است که در سال‏های بعد نیز همانند دولت‌مردانی که بعد از جنگ آمدند، یک برنامه تعریف شده فرهنگی یا زیرساخت مشخص در حوزه دفاع مقدس به‌وجود نیاید.

کشاورز و باغبانی را در نظر بگیرید که زحمت کشیده و باغ و زمینی را پرورانده است و زمانی که به بهره‏وری‏ رسیده، آن‌را به حال خود رها کرده و در برابر خشک ‌سالی، طوفان، علف‏های هرز و هزاران بیماری، رهایش ساخته است! به اعتقاد بسیاری از بچه‏های فرهنگ، دفاع مقدس‌ ما به حال خودش رها شده است و برای حفظ ارزش‏های آن کاری اساسی صورت نگرفته است. ممکن است تشکیلاتی به نام بنیاد حفظ ارزش‏ها یا بنیاد شهید درست شده باشد، ولی هرگز برای تأمین و گسترش این فرهنگ و برای این که این فرهنگ بازپروری و ماندگار شده و به نسل‏های بعد منتقل شود، هیچ برنامه زیرساختی‌ای ایجاد نشده است.

بزرگ‏ ترین مشکل در حوزه‏ فرهنگ دفاع مقدس، آفت مدیریت کلان فرهنگی کشور است، آفت بی ‏برنامگی مدیران کلان ارشد کشور است که عمدتاً نگران این نیستند که جنگ دارد به فراموشی سپرده می‏شود، نگران این نیستند که در آینده، دشمنان دفاع مقدس، خواهند آمد و برای حفظ حیثیت خودشان جنگ را وارونه و واژگونه نشان خواهند داد.

از موشک‌های فرهنگی ما نگران‌ترند

بی‏ انصافی است اگر بگوییم که در حوزه ادبیات داستانی، درباره جنگ هیچ کاری نمی‏شود، نه. در اوج بی‏ برنامگی، به صورت خودجوش، کارهایی صورت گرفته است، ولی در این تعداد اندک، نمی‏شود برای ادبیات کودک و نوجوان دسته خاصی را تعریف کرد و طبقه‏بندی‌ای از آثار تولید شده ارائه داد؛ در سینمایش هم همین‌طور. فیلم‌های جنگی‌ای که برای کودک و نوجوان ساخته شده باشند، وجود ندارد. آیا بچه‏های ما نباید از منظر سینما و تلویزیون با جنگ آشنا شوند؟

معتقدم برخی تعمد دارند که جنگ فراموش شود! ما نباید خیلی ساده باشیم و فکر کنیم که ما خیلی بی‏برنامه‏ایم. می‏خواهم بگویم که کم‌کم باید به این بی ‏برنامگی شک بکنیم. دشمنان ما که در رأسش آمریکا قرار دارد، برای ما برنامه‌ریزی کرده‌اند، گفته‌اند این‌ها جنگی داشتند که ما توی آن از آن‌ها شکست خوردیم، حالا اگر آن ارزش‏هایشان ادامه پیدا کند، نسل‏های بعدی‌شان نیز برای ما مشکل‌ساز خواهند شد.

چیزی که در حوزه سیاست برای ما کاملاً محرز و مشخص است و امام هم بارها به آن تأکید کردند، این است که دشمنان ما ـ به‌ویژه در رأس آن‌ها آمریکا ـ برنامه‏های پنجاه‌ساله یا صدساله برای کشورهای دیگر می‏بندند. ما از وقتی که عَلَم دشمنی با آمریکا را گرفتیم، باید مطمئن باشیم که آن‌ها برای آینده ما برنامه دارند. آن نکاتی که در گذشته مقام ‌معظم‌ رهبری بارها در مورد تهاجم فرهنگی مطرح می‌کردند، ناشی از همین نوع تفکری بود که می‌دانست دشمن بی کار ننشسته است. آن‌ها نگاه می‏کنند که چه چیزی این ملت را در آینده دچار پرتاب خواهد کرد. یکی‏اش موشک‏هایی که بچه‏های سپاه دارند می‏سازند که نگران‌کننده است، اما آن‌ها به موشک‏های دیگر ما فکر می‏کنند که در حوزه فرهنگی ممکن است ساخته و پرتاب شوند.

جنگ در مدارس ما جایگاه خوبی ندارد

من چون خودم آموزش و پرورشی هستم، عرض می‌کنم که این دل‌سوزی و این توجه در نظام آموزشی ما بوده است. اگر شما کتاب‌های مقطع‌های مختلف سنی را ورق بزنید، می‏بینید که آثاری درباره دفاع مقدس وجود دارد، اما این توقع وجود دارد که این مقدار کم است. یقین بدانید که این مقدار اندک، به هیچ‌وجه پاسخ‌گوی نیازهای ما در حوزه دانش‌آموزی نیست. ولی در این سو، اعتقاد دارم که کتاب‏های درسی جایگاه مناسب و گسترده‏ای برای این موضوع ندارند؛ یعنی این موضوع، یک موضوع در کنار صدها موضوع دیگر است که کتاب‏های درسی آن‌ها را دربرمی‌گیرد. مشکل نظام آموزش و پرورش ما این نیست که کتاب‏های درسی ما فاقد آموزش دفاع مقدس است، بلکه مشکل این است که مبانی کمک آموزشی ندارد و همه اطلاعات و معلوماتی را که در شکل ‏گیری شخصیت کودک و علم دانش‏آموز مؤثرند، نمی‌توان در کتاب‌های درسی خلاصه کرد؛ در حالی‌که در جهان و نظام آموزشی کشورهای پیشرفته، نقش کتاب‏های درسی به مراتب کم‌تر از فعالیت‏های کمک درسی است.

ما اگر نظام آموزشی‏مان را اصلاح بکنیم، آن‌قدر برنامه‏های جانبی می‏توانیم داشته باشیم که دفاع مقدس ما به چند صفحه در یک مقطع سنی محدود نشود. چه بسا هرچه در کتاب‌های درسی درباره جنگ کم‌تر صحبت شود، بهتر است؛ چون نظام آموزشی ما به‌گونه‌ای است که موضوعات کتاب‌های‏ درسی، بچه‏ها را پس می‌زند! این مسائل را نمی‌شود با اجبار انتقال داد.

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان