تبیان، دستیار زندگی
عدالت خواهی، عنصر محوری قیام امام حسین علیه السلام در بیان آیت الله العظمی جوادی آملی قسمت دوم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیت الله جوادی و نکته های عاشورایی

عدالت خواهی، عنصر محوری قیام حسینی

(قسمت دوم)

آیت الله عبد الله جوادی آملی

بسم الله الرحمن الرحیم

در قسمت اول، معنای عدل، نسبت آن با عقل و نقش عدالت در اصلاح فرد و جامعه از زبان استاد، بیان شد.

قسمت اول این مطلب را در اینجا بخوانید.

[برای نجات جامعه باید اقدام کرد، هرچند یاوری نباشد]

خدای سبحان فرمود: من شما را امر كردم، رسول خدا فرمود من مأمورم این كار را انجام بدهم. در امتثال این امر آن‌قدر پافشاری می‌كرد، می‌فرمود ولو هیچ كسی من را یاری نكند، من موظّفم امر خدا را امتثال كنم. خدای سبحان هم فرمود  كه ﴿لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ﴾[7] فرمود: رسول من، گرچه باید سخنرانی كنی، باید دعوت كنی؛ گرچه باید املا كنی عدّه‌ای فرمایش تو را بنویسند جامعه را دعوت كنی؛ ولی اگر كسی حاضر نشد با تو همكاری كند، تو تنها مانده‌ای مبادا صحنه را ترك كنی. ﴿لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ﴾، البته ﴿حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ﴾[8]، دیگران را تحریض كن تشویق كن ترغیب كن، بگو، اتمام حجت كن ولی اگر كسی تو را یاری نكرد نباید بگویی من تنهایم، چرا این سخنها را بازگو كنم؟

مسأله نجات جامعه نیازی به همكاری و همیاری ندارد شما باید اقدام بكنید «بلغ ما بلغ»، عدّه‌ای به دنبال تو حركت می‌كنند. همین مضمون را كه خدای سبحان در قرآن كریم به رسولش فرمود: ﴿لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ﴾، وجود مبارك سالار شهیدان كه به منزله پارهٴ‌ تن پیامبر (علیهما الصلاة والسلام) است؛ فرمود اگر در تمام دنیا جایی برای آسایش من نباشد من تن به ذلّت نخواهم داد: «لو لم یكن ملجأ و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویة»[9] اگر نه تنها هیچ كس من را یاری نمی‌كند هیچ كس هم من را پناه ندهد [و] من در كل روی زمین تنها بمانم، دست از این مبارزه برنمی‌دارم.

الآن یك فرصت خوبی است؛ برای اینكه من اگر قبلاً در زمان معاویه قیام می‌كردم خودم با بچه‌هایم همه ما قیام می‌كردیم ما را در مدینه می‌كشتند صدای ما هم به جایی نمی‌رسید، جامهٴمشكی در بر می‌كردند و برای ما عزا می‌گرفتند و عوام‌فریبی می‌كردند و صدای ما خاموش می‌شد.

اگر دیدید من الآن ساكت نمی‌نشینم برای اینكه فرصت، فرصت مناسبی است، من بیست سال ساكت بودم ده سال در زمان برادرم امام مجتبى چون مسؤولیّت با برادرم بود، ده سال هم بعد از شهادت امام مجتبى من ساكت شدم و غم خوردم چون معاویه داهیه تاریخ بود و لوث می‌كرد؛ الآن كه او رخت بربست، مستشاران او هم كه رخت بر‌بستند؛ فقط یزید یك خِمیّری است، یك جوان فاسقی است، كم‌تجربه است، او دست از این كارهای خامی‌اش بر‌نمی‌دارد؛ فرصت مناسبی است كه من با شهادتم بساط حكومت آنها را بردارم.

فرمود شما تا روز قیامت باید این فكر را احیا كنید. دین به ما اجازه نمی‌دهد، در بسیاری از موارد سالار شهیدان می‌فرمود تنها وظیفه من نیست، اصولاً اهل بیت این را تصویب نمی‌كنند، ماها یعنی ما چهارده نفر یك برنامه داریم، هر كدام ما یك وظیفه‌ای داریم خدای سبحان برای من یك وظیفه‌ای معیّن كرده برای برادرم یك وظیفه‌ای معیّن كرده. ما در هر مقطعی عهده‌دار تأمین عدل و عقل مردم هستیم.

[عزاداری برای عاقل و عادل شدن مردم است]

اگر مردم عاقل باشند راحت‌اند. این عزاداریها برای آن است كه مردم عاقل بشوند، عادل بشوند و حسنهٴ دنیا نصیب آنها بشود و حسنهٴ آخرت. این است كه در سورهٴ مباركهٴ «بقره» یاد و نام مردان الهی كه در سرزمین «مِنا» جمع شدند، از خدای سبحان مطلبی را می‌خواهند؛ نقل كرد كه یك عدّه می‌گویند: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ اینها در مِنا هم هستند، رفتند آنجا، اما نمی‌دانند از خدا چه چیزی بخواهند. معمولاً وقتی از عرفات به مشعر آمدند، از مشعر به مِنا وكارهای روز دهم [را] انجام دادند، شب یازده و دوازده فراغتی دارند؛ آنجا به یاد نیاكانشان افتخارات جاهلی‌شان می‌پردازند ولی اسلام آمده فرمود این كارها روا نیست، در فرصتهای مناسب خواسته‌های خوبی از خدا بخواهید. آنجا فرمود: ﴿فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ ٭ وَ مِنْهُمْ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّار﴾[10] فرمود اینها با اینكه در «مِنا» هستند در سرزمین استجابت دعا هستند اما نمی‌دانند از خدای سبحان چه چیزی بخواهند.

بعضی منطقشان این است كه خدا به ما دنیا بده، دیگر به فكر حلال و حرام نیستند، به فكر عدل و ظلم نیستند، به فكر عقل و جهل نیستند: ﴿فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا﴾ دیگر نمی‌گویند حسنة؛ امّا ﴿وَ مِنْهُمْ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّار﴾ بركات دنیا بركات آخرت بهشت جاودان (اینها را) از  خدا می‌خواهند.

[اشک به تنهایی کافی نیست]

حسنهٴدنیا با عدل حاصل می‌شود، حسنهٴ دنیا با عقل حاصل می‌شود. این كارها به بركت روضه‌خوانی سید شهداست. اشك، بسیار چیز خوبی است اما فایدهٴ اشك ده درصد است، آن نود درصد را فهم، استدلال، سخنرانیهای عالمانه و آیات قرآنی و روایات، ارزیابی و تحلیل نهضت عاشورا و تاریخ اسلامی و صدها مسائل علمی دیگر تشكیل می‌دهد.

اگر شما می‌بینید جامعه‌ای مستقل است به بركت سالار شهیدان، محصول آن فهم عالمانه است. گفتند خواب آدم عالم بهتر از عبادت آدم غیر عالم است، آن را با یك فریب می‌شود از جا به در برد و این را هرگز نمی‌شود تكان داد: «لا تحرّكه العواصف»[11]. اینكه گفتند تا می‌توانید در هر روز علم، در هر زمان علم، در هر زمین علم، برای همین جهت است.

از رسول گرامی رسیده است فرمود: هیچ مبارك نیست (بركت ندارد) آن مجلسی كه یك ساعت انسان در آنجا بنشیند  و چیز یاد نگیرد: «من جلس مجلساً و لم یزدد فیه من العلم شیئاً لم یزدد من الله إلاّ بُعداً». ما تمام كارهای‌مان باید «قربة إلى الله» باشد. بهترین راه برای نزدیك ‌شدن معنوی به خدا همان عدل و عقل است.

فرمود اگر كسی یك جا بنشیند و چیزی یاد نگیرد به همان اندازه از خدا دور شده است. خدا یعنی عدل محض، خدا یعنی عقل محض، خدا یعنی علم محض، خدا یعنی حكمت محض. انسان وقتی از عدل و عقل دور شد از علم و حكمت دور شد از آن كمالات دور شد، قهراً سقوط می‌كند هبوط می‌كند: ﴿فتخطفه الطیّر أو تهوى به الریح فی مكان سهیق﴾[12].

[مجالس حسینی عالمانه باشند]

بنا بر این امروز كه اوّل محرّم است شما در هر محلّی هستید در هر شهر و كوی و برزنی هستید با حسینیه‌های‌تان با سخنرانانتان تماس داشته باشید؛ حرفهای عالمانه بزنند حرفهای عالمانه را گوش بدهید. آنها را و‌ادار نكنید كه برای شما  خواب و قصه نقل بكنند، خواب، خوابِ خوابیده را سنگین‌تر می‌كند هرگز كسی را بیدار نمی‌كند. این درك است كه انسان اگر مریض است، او را درمان می‌كند؛ اگر در حال احتضار هم باشد، به او حیات می‌دهد؛ اگر جاهل است، او را عالم می‌كند؛ اگر خوابیده است، او را بیدار می‌كند.

این است كه وقتی امام صادق (سلام الله علیه) سخن می‌گوید، فرمود: می‌خواهید شهر بروید، اوّل سؤال بكن در آن شهر یك عالم هست یا نه؟ می‌خواهید روستا بروید، اوّل سؤال بكن در آن روستا یك عالم هست یا نه؟ الآن شما در این ماهواره‌ها می‌بینید در این سایتها می‌بینید، در اینترنت‌ می‌بینید چقدر متشابهات را پراكنده می‌كنند، چقدر شبهه‌افكنی می‌كنند یا آنها را اگر قدرت تحلیل ندارید گوش ندهید یا اگر گوش دادید ضبط كنید با علمایتان در میان بگذارید كه چنین شبهه‌ای هست، چنین اشكالی هست، پاسخش چیست؟ اینها شما را روشن می‌كنند، شما هم چهارتا جوان را روشن می‌كنید؛ مطمئن باشید آن كه از جریان نظامی ناامید شد، از جریان تحریم اقتصادی ناامید شد، از شورای امنیّت بردن ناامید شد، از شورای حكّام دارد ناامید می‌شود، از این راه ایجاد شبهات می‌خواهد نسل جوان را خالی كند. ﴿فاستخف قومه فاطٰاعُوه﴾[13] اینها همیشه بنایشان بر شستشوی مغزی است. شما این شبهات را از هر جا شنیده‌اید با علمای‌تان در میان بگذارید كه این آیهٴ قرآن معنایش چیست، چنین چیزی هم هست، چنین شبهه‌ای هم ایراد كردند.

می‌بینید الآن آنها می‌گویند كه خب بر فرض آدم جوانی غیبتی كرده، چرا «بَشِّرهُ بعذاب الیم»؟ اگر بر فرض یك بار نماز نخوانده چرا «بشّرُه بعذاب الیم»؟ این ﴿فبَشّرهُم بعذاب الیم﴾[14] را ذات اقدس الهی در سورهٴ مباركه «آل‌عمران» دربارهٴ قتل انبیاء و اولیاء ذكر كرده فرمود: انبیاء آمدند مردم را به معماری دعوت كردند به مهندسی دعوت كردند گفتند عادل باشید، عاقل باشید، عدّه‌ای شروع كردند به معماركُشی، خواستند یك خانه كُلنگی بسازند كه با یك زلزله همه ویران بشوند. می‌دانید خانه‌های كُلنگی كه معماری نیست مستحكم‌سازی نیست مهندسی نیست با یك زلزله ویران می‌شود. زلزله‌های سیاسی آن اركانی كه مهندسی نشده مهماری نشده علما در آن نیستند عاقلان در آن نیستند عادلان در آن نیستند، با یك زلزلهٴ سیاسی جنگ جمل و نهروان و صفین پیش می‌آید، چه اینكه این كارها را كردند.

[اگر بنای جامعه با عدل و عقل مستحکم نباشد...]

وقتی زَلازل فراوان باشد امّا بنا مستحكم و معماری‌شده باشد كسی نمی‌لرزد . در جریان مدینه و در جریان كوفه شما دیدید شواهد خیلی فرق كرد، با یك زلزله سیاسی كه در جمل و نهروان و صفین پیش آمد بسیاری از این خانه‌های كُلنگی كه هیچ كدام معماری نشده بود مهندسی نشده بود فوراً سقوط كرد. ابن‌عباس به وجود مبارك ابی‌عبدالله عرض كرد تو پسر پیامبری من می‌دانم «الصفراء و البیضاء» یعنی این زرد و سفید یعنی این طلا و نقره، طلا كه یك سنگ زرد است نقره كه یك سنگ سفید است [بوسیله طلا و نقره] اینها را از تو جدا می‌كنند، اینها را علیه تو می‌شورند، اینها با پدرت نساختند، اینها با برادرت نساختند، اینها با دینار و درهم دینشان را برای فروش در كف دست دارند، خانه‌های اینها كُلنگی است، معماری نشده مهندسی نشده، اینها عقل ندارند، اینها عدل ندارند؛ فرمود من آمدم تا آیندگان بیایند خانه‌های مستحكم بسازند چه اینكه ساختند. غرض آن است كه با یك شبهه با یك زلزلهٴ فكری یك عدّه‌ای «یخرجون من دین الله افواجاً».

[در جایی که عالِم نباشد، زندگی نکن]

وجود مبارك امام صادق فرمود: جایی می‌روی هم مسائل طبیعی را در نظر بگیر ببین هوایش سالم است آب سالم دارد زمینش برای كشاورزی آماده است؛ اینها مسائل اقتصادی و دنیایی تو، كاملاً بررسی كن ببین یك آدمِ بِفَهم یك عالم یك محقّق یك پژوهشگر دینی در آن شهر یا روستا حضور دارد یا ندارد كه تو مشكلاتت را با او در میان بگذاری و گرنه در آن شهر زندگی نكن در آن روستا زندگی نكن در آن استان زندگی نكن در آن كشور زندگی نكن.

اگر كسی جایی می‌رود خب بالأخره طبیب لازم است مسئول برقراری امنیّت لازم است؛ اینها را حسینیّه به ما می‌گوید اینها را نهضت ابی‌عبدالله به ما می‌گوید اینها را عاشورا به ما می‌گوید

وجود مبارك سالار شهیدان خود مهندس كل بود معمار كل بود فرمود ما آمدیم اینها را سر جای‌شان بنشانیم هر كسی را وقتی سَر جایش نشاندیم و هر چیزی را در جای خود قرار دادیم هر حرفی را در جای خود گفتیم هر عقیده یا حُكم یا فقه یا حقوق را در جای خود نهادیم، این بنیان می‌شود بنیان مرصوص و چنین بنیانی محبوب ذات اقدس الهی است كه ما امیدواریم ان‌شاءالله نظام ما جامعه ما دولت ما ملت ما این‌چنین باشد.

[علت اشک ریختن ما در جریان سید الشهداء]

[در] جریان سید شهدا در حقیقت انسان برای مظلومیّت عدل و عقل اشك می‌ریزد. عدل اگر بخواهد به صورتی در بیاید به زیباترین صورت ترسیم می‌شود، عقل اگر بخواهد به صورتی در بیاید به صورت فرشته ظهور می‌كند. آنچه را  كه در بهشت ترسیم كرده‌اند همین نماد عدل و عقل است همین صورت عدل و عقل است. اینجا درخت عقل میوهٴ عدل می‌دهد درخت عدل میوهٴ عقل می‌دهد. از وجود مبارك امام رضا(سلام الله علیه) سؤال كردند روایاتی كه مربوط به آن شجرهٴ منهیّه است كه وجود مبارك آدم از آن درخت نهی شد كه از آن درخت نخورد، آن چه درختی بود بعضیها می‌گویند گندم بود بعضیها می‌گویند انگور بود بعضیها می‌گویند خُرما بود؟ فرمود: همه اینها دُرست است، عرض كردند چطور؟ فرمود درخت بهشت مثل درخت دنیا نیست كه درخت بهشت اگر درخت انگور است خرما ندهد سیب و گلابی ندهد، درخت بهشت در اختیار بهشتی است بهشتی هر چه اراده كند درخت عطا می‌كند[15]. اینجا درخت عدل میوهٴ عقل می‌دهد درخت عقل میوهٴعدل می‌دهد؛ اگر كسی عاقل شد عادل هم است اگر كسی عادل بود عاقل هم است. ما برای اینكه چنین درختی را خواستند قطع كنند و بریدند اشك می‌ریزیم و ناله می‌كنیم.

[ذکر مصیبت]

در روز اوّل محرّم وجود مبارك امام هشتم بسیار غمگین بود ابن‌شبیب خدمت حضرت مشرّف شد دید حضرت بسیار غمگین است عرض كرد چرا غمگینی؟ فرمود امروز اوّل محرّم است تو اگر بخواهی گریه كنی اگر می‌خواهی برای چیزی گریه كنی، بر ابی‌عبدالله گریه كن، برای اینكه او كه رفت نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد طعم عقل را بچشد مظلومانه سالار شهیدان را به این سبك شهید كردند. وجود مبارك رسول گرامی مكرّر در حالات گوناگون نقل كردند گاهی لبان مطهّر ابی‌عبدالله را می‌بوسید گاهی زیر گلوی حضرت را می‌بوسید گاهی دُكمه‌های ابی‌عبد‌الله را باز می‌كرد از زیر گلو تا این قسمت سینه را مكرّر می‌بوسید ـ [مردم] نمی‌فهمیدند برای چه وجود مبارك پیغمبر این كارها را می‌كند با سایر بچه‌ها این‌طور عطوفانه رفتار نمی‌كرد ـ مكرّر می‌دیدند كه این دكمه‌ها را باز می‌كنند و از زیر گلو تا این قسمت سینه بدن ابی‌عبدالله را می‌بوسند. یك وقتی خون چشمان مطهّر ابی‌عبدالله را گرفت و دید سینهٴ مطهّرش سنگین شده فرمود كیستی؟ «لقد ارتقیت مرتقیً عظیماً» كیستی جای بلندی نشستی، «لقد ارتقیت مرتقیً عظیماً طالما قبّله رسول الله»[16] اینجا كه تو الآن پا گذاشتی، مكرّر پیغمبر بوسید. آن روز فهمیدند چرا وجود مبارك پیغمبر این قدر لبان حسین را می‌بوسد گلوی حسین را می‌بوسد، سینه حسین را می‌بوسد. اینجا یا جای تیر شد یا جای سنگ بود یا جای نشستن شمر بود: «و شمر جالسٌ علی صدرك»[17]. «السلام علیكم یا اهل بیت النبوة و یا معدن الرسالة و یا مهبط الوحی یا مختلف الملائكة» نسئلك اللهم و ندعوك باسمك العظیم الأعظم الأعز الأجل الأكرم یا الله و یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله...

پی نوشت ها:

[7] ـ سورهٴ نساء، آیهٴ 84 .

[8] ـ سورهٴ أنفال، آیهٴ 65 .

[9] ـ بحار الانوار، ج44، ص 329.

[10] ـ سورهٴ بقره، آیات: 200 و201 .

[11]  ـ ر . ك: امالی صدوق، ص 242.

[12] ـ سورهٴ حج، آیهٴ 31.

[13]  ـ سورهٴ زخرف، آیهٴ 54.

[14]  ـ سورهٴ آل‌عمران، آیهٴ 21.

[15]  ـ بحار الانوار، ج 26، ص 273.

[16]  ـ ناسخ‌التواریخ، ج 2، ص 390.

[17]  ـ بحار الانوار، ج 98، ص 241.


منبع: مجله الکترونیک اسراء، شماره 14، سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی شب اول ماه محرم الحرام 1427هـ.ق

تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان