آثار دین در بیان متفکری بزرگ
قسمت های قبل را حتما بخوانید
شهيد مطهري ميگويد منظور ما از دين فقط اسلام است آنهام به شرط ارائه و عمل صحيح و گرنه آن شرکي که قرآن آنرا نابخشودني ميداند خود، نوعي دين است که از لا ديني بدتر است.
حوزة اثر دين: فردي، اجتماعي
فردي:
- بسط شخصيت و خروج از خودخواهي، بدست آوردن کمال، رهايي از زندانِ لذّتهاي ناقص.
- ايجاد نشاط و رونق و روشني و شيرين کردن تلخي زندگي و ايجاد تحمل براي سختيها و مصائب.
- مطبوع کردن پيري، تغيير مفاهيم زندگي خصوصاً مرگ و از بين بردن ترس از مرگ و جلوگيري از بيماريهاي رواني
- بهره بردن از لذت معنوي و روحاني، اميد به حقيقت و قدرتِ تملک و رام کردن نفس
اجتماعي شامل مستقيم : نظر مستقيم دين به حکومت، سياست، حقوق و عدالت.
غير مستقيم: آماده کردن افراد براي زندگي اجتماعي بوسيلة
- 1- ايجاد پشتوانه اخلاق اجتماعي مثال صداقت و امانت
- 2- اعتمادسازي اجتماعي مخصوصاً در روابط دوستان، خانوادگي، همکاري و غيره. چون حُسن روابط اجتماعي به دو چيز است: عدالت و محبّت.
و دين در حوزه عدالت اجتماعي قناعت به حقوق خود و احترام به حقوق ديگران را ميآموزد و در حوزة محبّت، يکي شدن روحي با ديگران را ميآموزد.
از ديدگاه شهيد مطهري زندگي اجتماعي دو رکن دارد: قانون، عاطفه که دين پشتوانة هر دوي آنهاست. نقش اصلي دين در اجتماع ايجاد انقلاب فکري و وجداني است يعني تغيير جهان بيني، هدفدار کردن زندگي و جهتدار کردن آن و نيز تغيير نوع دلبستگيها. ايشان ميگويد: البته دين مثال بذري است که فعليت يافتن آن سه چيز ميخواهد: زمينة روحي مناسب، عامل اجرا و تربيت خوب، شرايط محيطي مناسب
خلاصة آثار فردي دين:
1- ايجاد: لذت و بهجت روحاني، اميد، قدرت
2- رفع: ناراحتي کار و مصائب و پيري و مرگ، بيماري رواني، ناراحتي عصبي جسمي.
3- ايجاد اخلاق لازم براي فرد.
بخش دوّم: استقراء استاد خسروپناه:
از آثار دين ميتوان فوايد زير را بر شمرد.
1- پاسخ به احساي تنهايي. «يا خير مونسٍ و انيس» «يا خير صاحبِ و جليس» فرازهايي از جوشن کبير.
2- کاهش ترس از مرگ با تغيير نگرش از ايستگاه پاياني به پُلي براي عبور.
3- کاهش رنجها و خستگيها «فمن يعمل مثقال خيره يره و ....»
4- معنا دادن به زندگي آدمي «ما خلقتُ الجن و الانس اِلّا لِيَعبدُون» ذاريات 56
5- حل تنازعات بشري «اِرحَم تُرحَم»
6- کنترل افراد جامعه «اِنَّ ربّک لَبِالمِرصاد»
7- تقديم منافع مهم ديگران بر منافع شخصي نقل به مضمون «اَفضَلَکُم اَنفَعَکُمُ للنّاس
8- جلوگيري از بحرانهاي رواني «و مَنِ يتَّقِ الله يَجعَل لَهُ مَغَرجاً»
9- ايجاد همبستگي اجتماعي «و اعتصموا بحبل اللهِ جميعاً و لا تفَرّقوا»
10- اعتراض به وضع موجود و دعوت به وضع مطلوب
11- رهايي از اسارت ظاهري و باطني
12- ايجاد تمدن و فرهنگ اسلامي
13- زدودن عقايد باطل و خرافي از فرهنگِ جامعه
14- پشتيباني از اخلاق
15- راه حل مناسب براي امور جبران ناپذير
16- سير و سلوک عرفاني.
بخش سوم: استقراء ويليام جيمز:
1- تغيير نقش انسان از تماشاچي زندگي به بازيگر آن.
2- تغيير نگرش به دنيا
3- رسيد به آرامش ناشي از اطمينان
4- نشاط واقعي و ....
بخشي از جملات ويليام جيمز در کتاب «دين و روان» :
وقتي ما دعا و نماز را يک حالت روحي به خود بسته و دروغين بدانيم آن وقت است که يک اعتقاد جهنّمي در ما پيدا ميشود که همه چيز قضاي حتمي است و بايد بشود و ما در آن سهمي نداريم و در اين حال... ما در اين صفحة زندگي تماشاگر هستيم اما کسي که مذهب[دين] دارد نميخواهد فقط به تماشا قناعت کند بلکه ميخواهد در اين نمايش سهمي عملي داشته باشد.(صفحة 156)
در مبحث ايمان ديده ميشود که قيافة دنيا در نظر مردمِ با ايمان فرق ميکند. (صفحة 168)
«وجدان و احساس وجود خداوند» ماية هر گونه خَلسهاي ميباشد. مقدساني که به لقاء خداوند نائل ميشوند و سروش غيب او را ميشوند به عاليترين مقامِ اطمينان ميرسند.(صفحة 169)
زندگي مذهبي داراي دو صفت بارز و مهم ميباشد: 1- زندگي داراي مزه و طعمي ميگردد که گويا رحمتِ محض ميشود و به شکل يک زندگي سرشار از نشاط درمي آيد 2- يک اطمينان و آرامش باطني ايجاد ميگردد که آثار ظاهري آن اِحسان بيدريغ است.(صفحة 178)
خاتمه: جمع بندي:
از ديدگاه ما و بنابر دلايل بسيار قوي عقلي و نقلي، دين کارکردهاي مثبت و سازنده و بيبديل فراواني دارد که اصل و اساس و فلسفة وجودي تمام اين کارکردها يک فايده و آن سعادتِ حقيقي که در گرو رسيدن به حقيقتِ توحيد ميباشد است. و با وجود اين اثر ديگر آثار دين حتي ارزش طرح ندارند مگر در مقامِ مُحاجّه و يا جلب توجه کم معرفتان و يا کم همّتان. پس کارکرد دين قرب الي الله است و اين کارکرد چنان گسترده است که دنيا و آخرت و فرد و اجتماع و جسم و روح را با هم در بر ميگيرد.
ممکن است کسي بگويد هدف توحيد از غير دين نيز ساخته است مثلاً بسياري از فلاسفة قديم و جديد با عقل خود به اين نتيجه رسيدهاند که خدايي هست پس دين نقش پر رنگي در اين زمينه ندارد. ميگوييم: بين آن توحيدي که انبياء عليهم السلام آوردند و توحيد فلاسفه فرق است از اين جهت که توحيد فلاسفه در حد و اندازه عقل است و از ما بقي راه عاجز است ولي توحيد انبياء چون متصل به وحي است اندازه و پايان ندارد. ديگر آنکه توحيد فلاسفه از تحريک بشر به سوي خدا عاجز است ولي توحيد انبياء مردم را به سوي توحيد خداوندي سوق ميدهد. در ديگر قسمتهاي توحيد عام مثل معاد اصلاً عقل راه ندارد چه رسد به آنکه بخواهد مفيد هم باشد.
در پايان بايد يادآور شد که معرفي دين از بُعد کارکردي آن اثر خوبي در اِشاعة آن دارد. نکتة ديگر آنکه آثاري که براي سازنده بودن دين شمرده ميشود همانطور که شهيد مطهري نيز آوردهاند مشروط به کامل بودن دين (يعني اسلام بودن آن) و ارائه و عمل صحيح است و گرنه با حلوا حلوا دهان کسي شيرين نخواهد شد. استقراءهايي که ذکر شد جاي فکر و دقت بيشتر هم در زمينة افزايش تعداد کارکردها و هم رفع تداخل دارد مثلاً ميتوان الگو معرفي کردن دين براي انسانها[يعني اين مسئله که دين فردي را به عنوان الگوي تربيتي معرفي ميکند] را يک کارکرد بسيار مفيد دين دانست زيرا خصوصيت رواني انسانها به گونهاي است که با ديدن الگو بسيار بهتر تربيت ميشود تا به ارائه نظرية و دستور تئوري، کما اينکه ميتوان اين کارکرد را زير مجموعة يک مورد از استقراءهاي ذکر شده دانست.
منابع:
- يادداشتهاي شهيد مطهري، ج 4 از بخش الفبايي چاپ سوّم 1385 نشر صدرا.
- دين و روان از ويليام جيمز ترجمه مهدي قائني چاپ دوّم 1367 نشر دارالفکر
- کلام جديد از عبدالحسين خسرو پناه چاپ سوم 1383 نشر مرکز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه
نوشته سید مصطفی رفیعی پور گروه حوزه علمیه