تبیان، دستیار زندگی
مدتی که ایستادیم، میرزا جواد آقا یکی از فرزندانشان را دنبال ما فرستادند و فرمودند: من راضی نیستم شما آقایان چنین زحمتی را تحمل کنید، حتما برگردید!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تواضع در سيره ستارگان

تواضع در سیره ستارگان

اوائل طلبگي، اوضاع و احوال فرق مي کند. بسياري از طلاب، ابتدا با روحيه‌اي معنوي و به اصطلاحي امروزي ها (خاکي) وارد حوزه مي‌شوند. صفاي باطن و جلاي روح آنها، انسان را به وجد مي‌آورد. ولي متاسفانه بعد از سپري شدن مدتي، وقتي که علم زيادتر شد و سن بالا رفت، تکبر و غرور، چمنزار دل انسان را خراب مي کند.

و يادمان مي رود که:

افتادگي آموز اگر طالب فيضي       هرگز نخورد آب زميني که بلند است

مدتی که ایستادیم، میرزا جواد آقا  یکی از فرزندانشان را دنبال ما فرستادند و فرمودند: من راضی نیستم شما آقایان چنین زحمتی را تحمل کنید، حتما" برگردید!

یکی از دوستان نقل می کند :

میرزا جواد آقا تهرانی در بیمارستان عمل پروستات انجام داده بودند و به منزل آمده و پزشکان ملاقات ایشان را ممنوع اعلام کرده بودند، ولی ارادتمندان و دوستداران ایشان مرتب در خانه را می زند و احوالپرسی می کردند، من و یک نفر دیگر از شاگردان ایشان قرار گذاشتیم به نوبت برویم اول کوچه ورودی منزلشان بایستیم و هر کس آمد از همانجا او را آگاه کنیم در منزل ایشان نرود.

مدتی که ایستادیم، میرزا جواد آقا  یکی از فرزندانشان را دنبال ما فرستادند و فرمودند: من راضی نیستم شما آقایان چنین زحمتی را تحمل کنید، حتما" برگردید!

وقتی که نزد آقا میرزا رفتم آنقدر عذرخواهی کردند و فرمودند: من وسیله زحمت شما شده ام و مرتب عذرخواهی می کردند.

مکرر می شنیدیم هیچگاه حاضر نشدند زحمتی را به خانواده خود و فرزندانشان بدهند تا چه رسد به دیگران.

شخصی از دوستان می گفت :

روزی خدمت مرحوم میرزا رسیدم، از محضرشان یک سؤال نمودم، با توجه باینکه ایشان چند روزی بیش نبود که از بیمارستان مرخص شده بودند و پس از عمل جراحی، دوران نقاهت را در منزل می گذراندند، ولی پس از اینکه سؤال کردم، ایشان خودشان را کشان کشان روی زمین کشیدند تا رسیدند به نزدیک اشکافی که کتابهایشان را آنجا می گذاشتند .

و جالب اینکه هر سئوالی از احکام که از ایشان می شد، مقید بودند از روی توضیح المسائل پاسخ دهند. ( و هرگز نظر خود را نمی گفتند که یعنی من هم هستم ! ).

سپس کتابی را برداشتند و جواب مسئله مرا دادند. این عمل ایشان موقعی بود که بنده کنار اشکاف نشسته بودم، ولی معذلک به بنده نفرمودند که فلانی، فلان کتاب را برای من بیاور یا بمن بده!

و جالب اینکه هر سئوالی از احکام که از ایشان می شد، مقید بودند از روی توضیح المسائل پاسخ دهند. ( و هرگز نظر خود را نمی گفتند که یعنی من هم هستم ! ).


برگرفته از پايگاه صالحين

تهيه و فرآوري: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان