تبیان، دستیار زندگی
) در بخش دوم از آیات به چهره دیگرى از صفت زشت‏ حسد و آثار مرگبار آن در زندگى انسانها برخورد مى‏كنیم و آن مربوط به داستان حضرت یوسف(ع) و برادران اوست. یوسف(ع) نه تنها چهره بسیار زیبایى داشت ‏بلكه خلق و خوى او نیز در نهایت زیب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حسد از ضد ارزش‌هاست (2)

در بخش دوم از آیات به چهره دیگرى از صفت زشت‏ حسد و آثار مرگبار آن در زندگى انسانها برخورد مى‏كنیم و آن مربوط به داستان حضرت یوسف(ع) و برادران اوست.

یوسف(ع) نه تنها چهره بسیار زیبایى داشت ‏بلكه خلق و خوى او نیز در نهایت زیبایى بود و همین امر كه از آینده درخشانى خبر مى‏داد نظر تیزبین پدرش یعقوب پیامبر را به خود جلب كرد و نخستین بذر حسد در دل برادرانش كه از او بزرگتر بودند پاشیده شد.

این موضوع هنگامى به اوج شدت خود رسید كه یوسف(ع) به پدرش گفت: «پدر! من در خواب دیدم یازده ستاره به اضافه خورشید و ماه در برابرم سجده مى‏كنند»! (اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى رایت احد عشر كوكبا و الشمس و القمر رایتهم لى ساجدین) (8)

یوسف(ع) نه تنها چهره بسیار زیبایى داشت ‏بلكه خلق و خوى او نیز در نهایت زیبایى بود و همین امر كه از آینده درخشانى خبر مى‏داد نظر تیزبین پدرش یعقوب پیامبر را به خود جلب كرد و نخستین بذر حسد در دل برادرانش كه از او بزرگتر بودند پاشیده شد.

یعقوب كه مى‏دانست این خواب یك خواب كودكانه نیست‏ بلكه نشانه بارزى از آینده بسیار درخشان یوسف(ع) است‏ به او گفت:«فرزندم خواب خود را براى برادرانت نقل نكن، مبادا براى تو نقشه خطرناكى بكشند چرا كه شیطان دشمن آشكار انسان است‏». (قال یا بنى لاتقصص رؤیاك على اخوتك فیكیدوا لك كیدا ان الشیطان للانسان عدو مبین) (9)

آیا برادران یوسف(ع) از جریان این خواب عجیب كه از آینده بسیار درخشان یوسف(ع) خبر مى‏داد آگاه شدند یا نه؟ دقیقا روشن نیست، اگر با خبر شده باشند این دومین پایه حسادت و كینه آنها را تشكیل داد، ولى به هر حال پدر مى‏دانست كه اگر برادران از این خواب شگفت انگیز با خبر شوند نقشه خطرناكى بر ضد یوسف(ع) خواهند كشید و به همین دلیل اصرار بر كتمان آن داشت.

در بعضى از روایات آمده است كه یعقوب از شدت خوشحالى این خواب را با همسرش در میان گذاشت ‏به گمان این كه فاش نخواهد شد، ولى از آنجا كه هر سرّى از دو نفر تجاوز كند، فاش مى‏شود، این داستان فاش شد و برادران یوسف از آن آگاه شدند و در روایت دیگر آمده كه یوسف نتوانست ‏خواب را كتمان كند (و نهى پدر را نهى ارشادى مى‏دانست نه تحریمى) هنگامى كه برادران آگاه شدند گفتند یوسف سر پادشاهى دارد! (10)

قرآن مى‏گوید: «برادران یوسف(ع) گفتند: یوسف و برادرش(بنیامین) نزد پدر از ما محبوب‏ترند، در حالى كه ما نیرومندتریم (و پدر را در حل مشكلات یارى مى‏كنیم) به یقین پدر ما در گمراهى آشكار است‏»! (اذ قالوا لیوسف و اخوه احب الى ابینا منا و نحن عصبة ان ابانا لفى ضلال مبین) (11)

به این ترتیب حكم «ضلالت پدر» را صادر كردند! و به دنبال آن تصمیم نهایى را براى برداشتن این مانع بزرگ - یعنى یوسف - از سر راه خود گرفتند و در یك «مشاوره شیطانى‏» چنین نظر دادند: «یوسف را بكشید، یا او را به سرزمین دوردستى بیفكنید تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مى‏كنید و) افراد صالحى خواهید بود»! (اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضا یخل لكم وجه ابیكم و تكونوا من بعده قوما صالحین) (12)

آرى امواج خروشان و خطرناك حسد آنقدر قوى و هولناك است كه برادران را دعوت به كشتن برادر مى‏كند و سبب گناهان زیاد دیگرى از جمله گفتن دروغ هاى مختلف براى كتمان جنایت ‏خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشكار به مقام والاى این پیامبر بزرگ می‌شود.

همانگونه كه مى‏دانیم با وساطت ‏بعضى از برادران قتل یوسف انجام نشد، ولى مقدمات تبعید او به سرزمینهاى دور دست فراهم گردید، درست است كه این تبعید، یعقوب را چنان اندوهگین كرد كه چشمانش از كثرت گریه و اندوه نابینا شد اما برخلاف آنچه برادران مى‏خواستند این تبعید مقدمه عظمت‏ یوسف و فرمانروایى او بر كشور مصر كه از مهمترین كشورهاى بزرگ آن زمان بود فراهم ساخت و پدر هم توجهى به آنها ننمود.

آرى امواج خروشان و خطرناك حسد آنقدر قوى و هولناك است كه برادران را دعوت به كشتن برادر مى‏كند و سبب گناهان زیاد دیگرى از جمله گفتن دروغ هاى مختلف براى كتمان جنایت ‏خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشكار به مقام والاى این پیامبر بزرگ می‌شود.

در سومین آیه اشاره به داستان یهود شده است. مى‏دانیم گروه عظیمى از آنان كه نشانه‏هاى پیامبر اسلام (ص) را در كتاب هاى خود خوانده بودند از«شامات‏» به سرزمین «مدینه‏» كوچ كردند تا به افتخار دیدار آن حضرت برسند و پیوسته ظهورش را انتظار مى‏كشیدند و به خود نوید مى‏دادند.

اما پس از ظهور آن حضرت بسیارى از آنان نه تنها بر تعهدات باطنى خود نسبت ‏به حمایت از آن حضرت باقى نماندند، بلكه در صف مخالفین سرسخت در آمدند و دلیل عمده آن یكى «حسد» بود و دیگرى «به خطر افتادن منافع مادى آنان‏!»

قرآن مجید در این زمینه مى‏گوید: «آیا آنها نسبت ‏به مردم (پیامبر و خاندان او) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنها داده حسد مى‏ورزند؟ با این كه به آل ابراهیم كتاب و حكمت دادیم و حكومتى عظیم در اختیار آنان قرار دادیم‏». (ام یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الكتاب و الحكمة و آتیناهم ملكا عظیما) (13)

كار حسد در وجود انسان به جایى مى‏رسد كه نه تنها در امور مادى كه مورد تزاحم و كشمكش بین انسانهاست اثر مى‏گذارد، بلكه در امور معنوى كه هیچ مزاحمتى در آن نیست و هر كس مى‏تواند به آن دست ‏یابد نیز اثر مى‏گذارد، گاه مى‏شود كه انسان به خاطر لجاجت آگاهانه پا بر سر حق مى‏گذارد و راه سعادت را به روى خود مى‏بندد و در همین حال حسد سبب مى‏شود كه دیگران را نیز از راه سعادت باز دارد .

آرى یك روز به آل ابراهیم كه یهود از خاندان او هستند نبوت و دانش و حاكمیت‏ بخشیدیم، روز دیگر اراده ما بر این قرار گرفت كه به محمد(ص) و خاندان او این نعمت ها را ببخشیم و همه اینها بر طبق مصالحى بود، آیا یهود در آن زمان خوش داشتند كه دیگران نسبت‏ به آنان حسد ورزند؟ پس چرا اكنون كه نوبت دیگران شده است آتش حسد در درون آنان شعله‏ور گردیده و از هیچ جنایتى فروگذار نیستند؟!

چهارمین آیه باز اشاره به گروهى از اهل كتاب دارد و ظاهرا بیشتر ناظر به یهود مى‏باشد، مى‏فرماید:« بسیارى از اهل كتاب دوست دارند كه شما را بعد از اسلام و ایمان آوردن، به حال كفر برگردانند و این به خاطر حسدى است كه در وجود آنان ریشه دوانده، بعد از آن كه حق براى آنها روشن شده است (ولى) شما آنها را عفو كنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خود را(در مورد جهاد) بفرستد، خداوند بر هر چیزى تواناست‏». (ود كثیر من اهل الكتاب لو یردونكم من بعد ایمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتى یاتى الله بامره ان الله على كل شیئ قدیر) (14)

كار حسد در وجود انسان به جایى مى‏رسد كه نه تنها در امور مادى كه مورد تزاحم و كشمكش بین انسانهاست اثر مى‏گذارد، بلكه در امور معنوى كه هیچ مزاحمتى در آن نیست و هر كس مى‏تواند به آن دست ‏یابد نیز اثر مى‏گذارد، گاه مى‏شود كه انسان به خاطر لجاجت آگاهانه پا بر سر حق مى‏گذارد و راه سعادت را به روى خود مى‏بندد و در همین حال حسد سبب مى‏شود كه دیگران را نیز از راه سعادت باز دارد .

بسیارى از مفسران گفته‏اند جمله "حسدا من عند انفسهم" اشاره به این است كه عامل این كار حسدى است كه در وجود آنان ریشه دوانده و مربوط به جهل و نادانى و بى‏خبرى نیست، بلكه همانگونه كه در جمله بعد آمده (من بعد ما تبین لهم الحق) بعد از آگاهى از حق، راه غلط مى‏پیمایند!

ولى قرآن به مسلمانان دستور مى‏دهد كه این حسودان را به حال خود واگذارند (چرا كه آتشى كه از حسد به جان آنها افتاده، بهترین مجازاتشان است) ولى تصور نكنند این عفو و گذشت همیشه به همین صورت خواهد بود تا آزاد باشند هر بلایى را بر سر بندگان خدا خواستند بیاورند، نه، هرگز!

زمانى فرامى‏رسد كه یا از دنیا مى‏روند و به مجازات الهى گرفتار مى‏شوند، یا در همین دنیا، سپاه نیرومند حق، توطئه‏هاى آنها را در هم مى‏كوبد.

به هر حال آیه اشاره به این است كه مسلمانانى كه تازه در آغوش اسلام قرار گرفته‏اند، تسلیم وسوسه‏هاى یهود و سایر بداندیشان نشوند، چرا كه آنچه آنها مى‏گویند از سر حسد است، آنها از خوشبختى مسلمانان در سایه ایمان و تقوا رنج مى‏برند.

پنجمین آیه كه آیه پنجم سوره فلق است اشاره به شر حاسدان مى‏كند و به پیامبر اكرم(ص) دستور مى‏دهد كه از شر آنها به خدا پناه برد و بگوید: «به خدا پناه مى‏برم از شر حسود هنگامى كه حسد بورزد». (و من شر حاسد اذا حسد)

در آغاز این سوره به پیامبر(ص) مى‏گوید:«بگو:پناه مى‏برم به پروردگار سپیده صبح از شر تمام مخلوقات(شرور)

سپس به سه گروه از مخلوقات شرور اشاره مى‏كند كه اساس شر و عامل اصلى شرارت در جهانند:

نخست مهاجمان شرورى كه از تاریكى شب استفاده مى‏كنند و به انسان ها در حال خواب و بیدارى حمله‏ور مى‏شوند، تعبیر به «غاسق‏» (موجود شرورى كه شب حمله‏ور مى‏شود) به خاطر آن است كه نه فقط حیوانات درنده و گزنده، شب‏هنگام از لانه‏هاى خود بیرون مى‏آیند و زیان مى‏رسانند، بلكه افراد شرور و ناپاك و پلید نیز غالبا از تاریكى شب براى وصول به مقاصد خود استفاده مى‏كنند.

ولى تاریكى و ظلمت در اینجا مى‏تواند معنى گسترده‏ترى داشته باشد و شامل هرگونه ناآگاهى و جهل و پنهان‏كارى شود، چرا كه راهزنان طریق حق همیشه از جهل و ناآگاهى مردم استفاده مى‏كنند و با نقشه‏هاى شوم و پنهانى خود به مؤمنان پاكدل حمله‏ور مى‏شوند.

سپس به شرورانى اشاره مى‏كند كه در گره‏ها مى‏دمند و این تعبیر اشاره به زنان وسوسه‏گر یا مطلق وسوسه‏گران است كه همچون ساحران به هنگام سحر «اورادى‏» را مى‏خوانند و در گره‏ها مى‏دمند، پى در پى مطالب بى‏اساس خود را در گوش مردم مى‏خوانند تا با این وسوسه‏ها اراده آنان را سست كنند و به حالت تردید بكشانند و هنگامى كه اراده‏ها سست‏ شد راه براى حمله لشگر شیطان هموار مى‏شود.

سپس به سومین و آخرین گروه از شروران اشاره كرده، مى‏فرماید:«بگو به خدا پناه مى‏برم از شر حاسدان، هنگامى كه حسد مى‏ورزند».

از اینجا روشن مى‏شود كه یكى از عمده‏ترین عوامل تخریب و فساد در جهان، تخریب و فسادى است كه از حسودان سرچشمه مى‏گیرد و به این ترتیب منابع سه‏گانه مهم شر و فساد (مهاجمان تاریك دلى كه از تاریكى‏ها استفاده مى‏كنند و بر مردم هجوم مى‏آورند و وسوسه‏گرانى كه با تبلیغات سوء خود ایمان و عقیده و پیوندهاى مردمى را سست مى‏كنند و حسودانى كه كارشان همواره تخریب است) در عبارات كوتاهى بیان شده و شاهد گویایى بر مقصود یعنى آثار زیانبار حسد است.

بى شك در دنیا نیز اگر خوهاى زشت، كینه و عداوت و حسد از میان انسانها برچیده شود، زندگى مردم همچون زندگى بهشتیان خواهد شد و در امن و امان و اخوت و برادرى خواهند زیست.

توصیفى كه در آغاز آیه براى خداوند ذكر شده (برب الفلق) مى‏تواند اشاره به این نكته باشد كه طوایف سه‏گانه شرور بالا همیشه از تاریكى جهل و اختلاف و كفر استفاده مى‏كنند كه اگر این تاریكى مبدل به روشنایى علم و اتحاد و ایمان شود، حربه‏هاى آنان به كندى مى‏گراید. در ششمین آیه مورد بحث‏ بعد از مدح و ستایش بلیغى كه از انصار شده است(همانها كه پیغمبر گرامى اسلام(ص) و یارانش را به شهر خود(یثرب) دعوت كردند و با آغوش باز از آنان استقبال نمودند، با جان و دل از آنها پذیرایى كردند و امكانات خود را به پاى آنها ریختند) سخن از «تابعین‏» به میان آورده (همانها كه بعد از مهاجران و انصار روى كار آمدند و خط ایمان و انقلاب اسلامى را تداوم بخشیدند) مى‏فرماید:« و كسانى كه بعد از آنها آمدند و مى‏گویند ما و برادرانمان را كه در ایمان به ما پیشى گرفتند بیامرز و در دلهایمان كینه و حسدى نسبت‏ به مؤمنان قرار مده! پروردگارا! تو مهربان و رحیمى‏». (والذین جائوا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولاتجعل فى قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انك رؤوف رحیم) (15)

به این ترتیب آنها بعد از طلب آمرزش براى خود و پیشگامان در اسلام و ایمان (مهاجران و انصار) تنها چیزى را كه از خدا مى‏طلبند، از بین رفتن هرگونه «غل و كینه و حسد» نسبت‏ به مؤمنان است، چرا كه مى‏دانند تا این امور از دل ریشه‏كن نشود، رشته‏هاى محبت و برادرى و اتحاد هرگز محكم نخواهد شد و بدون آن به هیچ موفقیتى نایل نمى‏شوند.

واژه «غل‏» كه از «غلل‏» گرفته شده و به گفته «راغب‏» در كتاب «مفردات‏» در اصل به معنى چیزى است كه مخفیانه و تدریجا نفوذ مى‏كند و به همین جهت ‏به آب جارى «غلل‏» مى‏گویند، چرا كه تدریجا در میان درختان نفوذ پیدا مى‏كند.

سپس به «خیانت‏»، «غلول‏» گفته شده، به خاطر این كه نفوذى مخفیانه و تدریجى دارد و نیز به «كینه‏» و «حسد» كه نفوذ تدریجى مخفیانه در دل دارد، «غل‏» گفته مى‏شود.

در «لسان العرب‏»، حسد را نوعى «غل‏» مى‏شمرد، همانگونه كه كینه و عداوت را نیز از مصادیق آن مى‏دانند.

بسیارى از مفسران نیز در تفسیر غل، حسد را ذكر كرده‏اند، مانند فخر رازى در «التفسیر الكبیر» و «مراغى‏» در تفسیر خود و «قرطبى‏» در «الجامع لاحكام القرآن‏» در ذیل آیه مورد بحث.

در هفتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از صفات بهشتیان است، مى‏فرماید: بعد از آن كه فرشتگان الهى به استقبال آنان مى‏آیند و از آنان دعوت مى‏كنند كه در نهایت ‏سلامت و امنیت وارد بهشت‏ شود:«ما هرگونه غل(حسد و كینه و عداوت) را از سینه آنها برمى‏كنیم، در حالى كه همه برادرند و بر تختها رو به روى یكدیگر قرار دارند». (و نزعنا ما فى صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلین) (16)

آرى بهشتیان از هرگونه حسد و كینه و عداوت كه از صفات دوزخیان است پاكند و اگر اخوت و برادرى در میان آنهاست و در سلامت و امنیت ‏به سر مى‏برند به خاطر ریشه‏كن شدن همین امور از وجود آنها (به لطف پروردگار و در سایه اعمال پاكشان) است.

بى شك در دنیا نیز اگر خوهاى زشت، كینه و عداوت و حسد از میان انسانها برچیده شود، زندگى مردم همچون زندگى بهشتیان خواهد شد و در امن و امان و اخوت و برادرى خواهند زیست.

از مجموع آنچه در آیات بالا آمد آثار فوق‏العاده زیانبار حسد در زندگى فردى و اجتماعى و نكوهش شدید قرآن از آن روشن مى‏شود، حسد دست‏ برادر را به خون برادر آغشته مى‏كند و انسان را از مشاهده حق بازمى‏دارد، فضاى جامعه را تیره و تار مى‏كند، رشته‏هاى محبت را پاره مى‏نماید و جهنم سوزانى در دنیا براى كسانى كه به آن آلوده هستند، به وجود مى‏آورد.

پی نوشت ها:

8- یوسف، 4.

9- همان سوره، 5.

10- تفسیر برهان، جلد 2، صفحه‏2433/ تفسیر ابوالفتوح رازى، جلد6، صفحه 341.

11- یوسف، 8.

12- یوسف،9.

13- نساء، 54.

14- بقره،109.

15- حشر، 10.

16- حجر،47.

مطالب مرتبط:

- حسد از ضد ارزش‌هاست (1)

- حسادت

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.