تبیان، دستیار زندگی
بنا بر روایتى از امام صادق (علیه السلام انسان هاى محشور در عرصه قیامت سه دسته اند: مؤمنان ، كافران و گمراهان (1) مؤمنان ، برخوردار از مواهب و نعمت هاى بهشت اند. كافران ، گرفتار عذاب جهنم و گروه گمراهان، داراى حالات و درجات متفاوتند. در روایت دیگرى، گمرا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واگذارشدگان به خدا کیانند؟

گناهکار

بنا بر روایتى از امام صادق علیه السلام انسان هاى محشور در عرصه قیامت سه دسته اند:

مؤمنان ، كافران و گمراهان 1

مؤمنان، برخوردار از مواهب و نعمت هاى بهشت اند. كافران ، گرفتار عذاب جهنم و گروه گمراهان، داراى حالات و درجات متفاوتند.

در روایت دیگرى، گمراهان به چهار دسته:  مستضعفان ، اهل اعراف، مؤمنان گناهكار (خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیئاً) و وانهاده شدگان به فرمان خداوند (مرجون لأمر اللّه) تقسیم شده اند.

پیرامون سه گروه نخست، ان شاء الله در مجالی دیگر سخن خواهیم راند. آنچه اینک مطمح نظر نوشتار حاضر است، بحث پیرامون "وانهادگان به فرمان خدا" و به تعبیر قرآن"مرجون لامر الله" است.

در آیتی از قرآن کریم می خوانیم:

وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَكِیمٌ 3

و گروهی دیگر، به فرمان خدا واگذار شده‌اند (و کارشان با خداست)؛ یا آنها را مجازات می‌کند، و یا توبه آنان را می‌پذیرد (،هر طور که شایسته باشند)؛ و خداوند دانا و حکیم است!

«مرجون» از ماده «رجى» ، اسم مفعول از باب اِفعال است. مصدر آن «اِرجاء» به معناى تأخیر انداختن و «مرجون» به معناى «تأخیر انداخته شده» است.

در كتب روایى ، باب ویژه گروه مرجون لأمر اللّه گشوده شده است. 4

در تفسیر آیه یاد شده از ششمین پیشوای صادق علیه السلام، آمده است:

« گروهى از مشركان ، در جنگ بدر، احد و حنین گروهى از مؤمنان، مانند حمزه و جعفر را به شهادت رساندند ، آنان سپس شرك را رها كرده و مسلمان شدند، اما با قلب خود ایمان نیاوردند تا از مؤمنان به حساب آیند و بهشت بر آنان واجب شود و نیز بر جحد و انكار خود باقى نماندند تا كافر محسوب شوند و آتش دوزخ بر آنان واجب شود، آنان بر همین حال باقى ماندند كه یا عذاب خواهند شد و یا مشمول رحمت خداوند خواهند شد، آنان مرجون لأمر اللّه هست » 5

در روایتی گمراهان به چهار دسته:  مستضعفان ، اهل اعراف ، مؤمنان گناهكار (خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیئاً) و وانهاده به امر خداوند (مرجون لأمر اللّه) تقسیم شده اند

با توجه به این روایت و روایات مشابه ، وجه تسمیه این گروه به «مرجون لأمر اللّه» دانسته مى شود. این عده از آن جهت كه نه مؤمن محض محسوب مى شوند و نه كافر جاحد ، نمى توان به صورت قطعى در مورد اهل نجات بودن آنان قضاوت كرد. بلكه باید داورى در مورد آنان را تا هنگام قیامت به تأخیر انداخت ، تا خداوند خود بر اساس حكمت و رحمتش با آنان رفتار كند.

در برخى از روایات ، مرجون لأمر اللّه از جمله مستضعفان شمرده شده اند.6

از این رو وضعیت این گروه در قیامت، همانند مستضعفان است كه از مجموعه آیات و روایات در مورد مستضعفان مى توان چنین استنتاج كرد كه گرچه مستضعفان استحقاق ذاتى بهشت را ندارند و تعیین قطعى وضعیت آنان به خداوند واگذار شده است، اما لحن و سیاق آیات و روایات، ورود آنان به بهشت و برخوردارى از نعمت هاى بهشتى را تقویت مى كند، گرچه مقام آنان در بهشت، به رتبه انبیا ، صالحان ، شهدا ، صدیقین ، مؤمنان و ابرار نمى رسد و در درجات پایین بهشت جاى مى گیرند. 7

سؤ ال :

در اینجا سؤ ال مهمى پیش مى آید که مفسران کمتر به بحث جامع پیرامون آن پرداخته اند و آن اینکه این گروه با گروهى که در آیه 102 همین سوره وضع حالشان گذشت چه تفاوتى دارند؟

توبه

هر دو گروه جزء گنهکاران بودند و هر دو از گناه خود توبه کردند (زیرا گروه اول با اعتراف به گناه ابراز پشیمانى نمودند، و گروه دوم از جمله (اما یتوب علیهم ) استفاده مى شود که آنها نیز توبه نموده اند).

همچنین هر دو گروه در انتظار رحمت الهى هستند و در میان (خوف ) و (رجاء) قرار دارند.

پاسخ این سؤ ال این است که بگوئیم از دو راه مى توان میان این دو گروه تفاوت گذارد:

1 - گروه اول به زودى توبه کردند و آشکارا به علامت پشیمانى همانند ابولبابه خود را بستون مسجد بستند، خلاصه ندامت خود را با صراحت اظهار داشتند و آمادگى خود را براى هر گونه جبران بدنى و مالى اظهار کردند.

اما گروه دوم کسانى بودند که پشیمانى خود را در آغاز اظهار نکردند هر چند در دل پشیمان شدند و اعلام آمادگى براى جبران ننمودند، و در حقیقت خواستند بسادگى از گناهان بزرگ خود بگذرند این گروه که نمونه آشکار آنها سه نفرى است که در بالا اشاره شد و شرح حال آنها به زودى خواهد آمد، در میان خوف و رجا باقیماندند و لذا مى بینیم پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور داد مردم از آنها فاصله بگیرند و با آنها قطع ارتباط کنند، این وضع ، آنان را در محاصره اجتماعى شدیدى قرار داد و سر انجام ناچار شدند از همان راهى بروند که گروه قبل رفتند و چون قبولى توبه این گونه اشخاص در آن زمان باید با نزول آیه اى اعلام شود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) همچنان در انتظار وحى بود، تا اینکه پس از پنجاه روز یا کمتر توبه آنان پذیرفته شد.

لذا مى بینیم در ذیل آیه اى که درباره گروه اول است جمله ان الله غفور رحیم که دلیل بر پذیرش توبه آنها است وارد شده ، ولى درباره گروه دوم تا زمانى که مسیرشان را عوض نکرده اند جمله و الله علیم حکیم آمده است که هیچ نشانه اى از قبول توبه در آن نمى باشد.

البته جاى تعجب نیست که در گناهان بزرگ مخصوصا در عصر نزول آیات قرآن ، ندامت و پشیمانى ، براى قبول توبه کافى نباشد بلکه اقدام به جبران و اعتراف آشکار به گناه و سپس نزول آیه اى دائر بر قبولى توبه ، شرط باشد.

2 - فرق دیگرى که ممکن است میان این دو گروه گذاشت این است که گروه اول هر چند از یک وظیفه بزرگ اسلامى مانند جهاد سر پیچیده بودند و یا بعضى از اسرار جنگى را به دشمن داده بودند ولى آلوده گناهان عظیمى همانند کشتن (حمزه ) سید الشهداء نشده بودند، لذا پس از توبه و آمادگى براى جبران، خداوند توبه آنها را پذیرفت، اما اقدام به گناهى همچون قتل حمزه چیزى نبود که بتوان آنرا جبران نمود، لذا نجات این گروه بسته به فرمان خدا است که آیا آنها را مشمول عفوش مى سازد و یا مجازات مى کند؟.

به هر حال پاسخ اول با آن دسته از روایات که در شأن نزول آیه وارد شده و آیه مورد بحث را مربوط به سه نفر از متخلفان جنگ تبوک مى کند سازگار است ، در حالى که پاسخ دوم با روایات متعددى که از طرق ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) وارد شده و مى گوید این آیه اشاره به قاتلان حمزه و جعفر و مانند آنها است موافقت دارد.

و اگر درست دقت کنیم این دو جواب منافاتى با هم ندارند و ممکن است هر دو در تفسیر آیه منظور گردد. جمعى از مفسران گفته اند که آیه فوق در باره سه نفر از متخلفان جنگ تبوک به نام هلال بن امیه و مرارة بن ربیع و کعب بن مالک نازل شده است که شرح پشیمانى و چگونگى توبه آنها در ذیل آیه 118 همین سوره به خواست خدا خواهد آمد.

از بعضى دیگر از روایات استفاده مى شود که آیه فوق درباره بعضى از کفار است که در میدانهاى جنگ با مسلمانان شخصیتهاى بزرگى مانند حمزه سید الشهداء و امثال او را شهید کردند سپس دست از شرک برداشته و به آئین اسلام روى آوردند." 8

نوشته شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان


پی‌نوشت‌ها:

1. اصول كافى ، ج2 ، ص388.

2. همان ، ج2 ، ص381

3. توبه/106

4. اصول كافى ، ج2 ، ص407 ; بحارالانوار ، ج69 ، ص157.

5. اصول كافى ، ج2 ، ص407 ; بحارالانوار. ج69 ، ص165.

6. بحارالانوار ، ج69 ، ص165 ; تفسیر نورالثقلین ، ج3 ، ص169.

7. مقاله احوال قیامت، آیت الله جعفر سبحانی

8. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی