تبیان، دستیار زندگی
اصول دین اسلام عبارت است از توحید، نبوت و معاد. در مقالات پیشین به «دلایل وجود خداوند» پرداختیم؛ براهین نظم، حرکت، فطرت، علّی، صدیقین و ... از جمله دلایلی بود که در این بخش ذکر شد. سپس مسئله توحید و ادله آن را به عنوان بنیادی ترین اصل در ادیان ابراهیمی مو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصل نبوت چیست؟ (1)

پیامبر

اصول دین اسلام عبارت است از توحید، نبوت و معاد. در مقالات پیشین به «دلایل وجود خداوند» پرداختیم؛ براهین نظم، حرکت، فطرت، علّی، صدیقین و ... از جمله دلایلی بود که در این بخش ذکر شد. سپس مسئله توحید و ادله آن را به عنوان بنیادی ترین اصل در ادیان ابراهیمی مورد بررسی قرار دادیم. ادله توحید، انواع توحید محور مباحث این بخش بوده و ذیل آنها به مسئله شرور نیز اشاره ای داشتیم. بعد از مسئله توحید، یکی از اصول دین اسلام اصل نبوت است. مقتضای سیر منطقی بحث این است که در این بخش به مسئله نبوت بپردازیم.

بعد از بیان مطالب این بخش روشن خواهد شد که هر یک از این اصول (از جمله اصل نبوت) با اصول اعتقادی دیگر (اصل توحید و معاد) پیوندی ناگسستنی دارند. برای نمونه اصل نبوت (که موضوع این مقاله است) مبتنی بر نگاه توحیدی به جهان است. از آنجا که خداوند متعال واجب الوجود از تمام جهات است، فیّاض علی الإطلاق بوده و به همین دلیل موجودات را در مسیر کمالشان هدایت نموده و هر موجودی در حد قابلیت خود مورد رحمت الهی قرار می گیرد. پیامبران مبعوث شده اند تا عهده دارد هدایت انسان ها در مسیر کمال الهی باشند. بسیاری از متکلمین معتقدند؛ با قبول وجود خداوند و اصل توحید و با توجه به صفاتی چون عنایت الهی، اصل نبوتی اصلی ضروری است. به عبارت دیگر، نمی توان وجود چنین خدایی را در عالم قبول کرده و در عین حال بتوانیم بپذیریم چنین خدایی انسان ها را به حال خود رها کرده تا مسیر هدایت را بیابند، بویژه اینکه بسیاری معتقدند، انسانها بدون رهنمودهای پیامبران قادر به درک تمام حقایق دینی نبوده و نیستند.

اما در مورد اصل نبوت سوالات زیادی مطرح است که ما سعی می کنیم در مقالات پیشِ رو آنها را مورد بررسی قرار دهیم. برای اینکه وارد بحث نبوت شویم، نخست باید بدانیم «نبوت» چیست. به بیان ساده و کلی، اصل نبوت می گوید؛ بعضى از افراد بشر (نبی) با وساطت میان خداوند و سایر افراد بشر، دستورهاى خدا (وحی) را دریافت نموده و به مردم ابلاغ مى كنند.

اما اساسا چه نیازى است دستورهایی از خدا به مردم برسد؟ آیا امور دنیا بدون این دستورات و فرامین نمی توانست ادامه یابده اگر چنین نیازی وجود دارد، چه کسی می تواند این وظیفه را به عهده بگیرد؟ یک موجود انسانی یا موجودی دیگر؟ درصورتی که یک انسان  توانایی عهده دار شدن این وظیفه را دارد، باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چگونه می توان به مدعیات یک انسان در این زمینه اعتماد نمود؟  هر انسانی می تواند مدعی شود از سوی خدا دستوراتی دریافت نموده است، اما راه های اثبات این دعوی چیست؟ ماهیت دستورات و فرامین الهی (وحی) چیست؟ این امور از چه سنخی هستند و نحوه دریافت آنها چگونه است؟ مسئله معجزه از مسائلی است که همیشه با مسئله نبوت پیوند خورده است. پیامبران برای اثبات نبوت خود به معجزه استناد می کردند. آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد؟ معجزه چیست؟ آیا معجزه می تواند دلیلی برای نبوت محسوب شود؟ آیا معجزه با علم همساز است یا خیر؟

«نبی با ولایت خویش از خداوند یا فرشته او معانی‏ای را اخذ می‏کند که همان معانی او را به کمال مرتبه خویش در ولایت و نبوت می‏رساند. سپس آنچه را که کسب نموده به نحو مستقیم یا غیر مستقیم به خلائق می‏رساند و آنها را تعلیم و تزکیه می‏کند و این هم ممکن نیست مگر با شریعت. شریعت نیز کتاب و سنت و احکام فقهیه و اجماع علماست»

معنای نبی:

کلمه نبی حتی پیش از اسلام نیز کاربرد داشته است. واژه انگلیسی آ ن کلمه «Prophet» است که از کلمه یونانی «Prophetes» مشتق شده و به معانی «کسی که سخن می گوید»، «کسی که اعلام می کند»، «کسی که از آینده سخن می گوید» یا «کسی که از پیش سخن می گوید» است (Eliada, 1981:P. 16). اصطلاح نبی بیش از سیصد بار در کتاب عهد قدیم آمده است و به افراد مختلفی اطلاق شده است و در بیشتر موارد، این کلمه برای اشاره به «إخبار از احکام الهی، امور دینی و امور آینده» است (هاکس، 1377، ص 837).

مسلمانان و متفکران اسلامی، یکی از ریشه های کلمه «نبی» را واژه «نبأ» می دانند. «نبأ» در لغت به معنای «انتقال از مکانی به مکان دیگر» است و به «خبر» نیز «نبأ» گفته می شود زیرا دائما از جایی به جای دیگر منتقل می شود. اگر ریشه کلمه نبی از نبأ باشد، به معنای کسی است که از خداوند خبر می دهد. البته کلمه «نبی» به معنای «راه روشن» یا «علامت و نشانه» نیز هست (راغب اصفهانی، مفردات؛ ص 501). بنابراین، به نظر اندیشمندان مسلمان معنای نبی، «بعثت یک انسان ازطرف حق به سوی خلق» است؛ این مضمون در شرح تجرید قوشجی (ص461)، ذکر شده است؛ «أن یکون الانسان مبعوثاً من الحق الی الخلق».  در کتاب مفاتیح الغیب نیز واژه نبی چنین تعریف شده است:

پیامبر و فرشته

«نبی با ولایت خویش از خداوند یا فرشته او معانی‏ای را اخذ می‏کند که همان معانی او را به کمال مرتبه خویش در ولایت و نبوت می‏رساند. سپس آنچه را که کسب نموده به نحو مستقیم یا غیر مستقیم به خلائق می‏رساند و آنها را تعلیم و تزکیه می‏کند و این هم ممکن نیست مگر با شریعت. شریعت نیز کتاب و سنت و احکام فقهیه و اجماع علماست» (مفاتیح الغیب، ص 485).

اما چه کسی می تواند شایسته چنین رسالتی باشد؟ مسلماً می توان تایید کرد که هر فردی لایق و شایسته این مقام نیست. تنها کسانی می توانند به چنین مقامی نائل شوند که از شرایط خاص برخوردار باشند. به نظر متکلمین و اندیشمندان اسلامی، چنین فردی نه تنها باید در برابر گناه و نافرمانی خداوند معصوم باشد، بلکه باید در ابلاغ احکام و مقررات الهی نیز از اشتباه و خطا مصون باشد. حتی بسیاری از متکلمین معتقدند، شخص نبی باید از هر گونه نقص عضوی که باعث تنفر و دوری مردم از او و آیین او شود، مبرّا باشد.

شخصی که از خصوصیات روحی و جسمی نبی، برخوردار باشد از سوی خداوند مبعوث می شود تا آنچه را که تحت عنوان وحی دریافت می کند بدون کم و کاست به خلق خدا ابلاغ کند. وحی از جنس ادراک های دیگر انسانی نیست. انسان ها معلومات خود را از روش های معمولی چون قوّه حس و عقل دریافت می کنند. معرفت‏های معمولی انسان از معرفت‏های حسی، عقلی و وجدانی تجاوز نمی‏کند؛ مثلا ما انسان ها اشیاء دور و بر خود را از طریق حس لمس می کنیم، می بینیم، می شنویم و .... معادلات ریاضی را با قوه عقل خود حل می کنیم و .... برخی معارف را از طریق فطرت و وجدان در می یابیم و ... ولی وحی دریافتی است از جهان بالا و برای هدایت بشر. متکلمین اسلامی معتقدند وحی نوعی حقیقت غیبی است که در میان ادراکات بشری مثل و مانند ندارد، و به همین دلیل هرچند نتوان به کنه آن پی برد ولی می توان به آن ایمان آورد.

الهام وحی به پیامبران گاهی با واسطه و از طریق یک فرشته انجام می شده است و گاهی بدون واسطه انتقال داده می شد؛آیه چهارم سوره نجم ناظر به صورت نخست است، و هر دو قسم در وارد شده است چنان که می‏فرماید:

«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَكِیمٌ»

«ممکن نیست خدا با بشری سخن بگوید مگر این که (به طور مستقیم) به او وحی کند، یا از پشت پرده، یا پیام‏آوری را بفرستد تا به اذن خدا آنچه را که می‏خواهد وحی کند، او است بلند مقام و فرزانه (شوری/51).

در این آیه به سه نوع وحی اشاره شده است؛ پیامبران گاهی بدون واسطه و از طریق القای در قلب و روح و به طور مستقیم معارف را دریافت می کنند. در این نوع از ارتباط، پیامبر حقایق غیبی را بدون کوچک‏ترین واسطه‏ای دریافت می کند. گاهی خداوند حقایق وحی را بر موجودی از قبیل کوه و درخت تجلّی نموده و نبی از آن طریق معارف را دریافت می کند (مانند تکلم خدا با حضرت موسی با واسطه درخت).سومین راه ارتباطی که در این آیه از آن یاد شده است تعلیم وحی به پیامبر از طریق فرشته است.

اکنون تا حدی با مباحث کلی مبحث نبوت آشنا شده اید، در مقالات بعدی سعی خواهیم کرد تا بطور مفصل نکات لازم در این زمینه را عرضه کنیم.

نوشته بهرام علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

الراغب الاصفهانی، حسین بن محمد المعروف (1392ق)؛ المفردات فی غریب القرآن، المکتبة المرتضویه، تهران

هاکس، جیمز ، قاموس کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، تهران (1377)

ش‍رح‌ ت‍ج‍ری‍د الاعتقاد،  ع‍لاآال‍دی‍ن‌ م‍لاع‍ل‍ی‌ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د ق‍وش‍ج‍ی، چاپ منشورات رضی‌

مفاتیح الغیب، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، محمد خواجوی (مترجم)، علی عابدی شاهرودی (مقدمه) انتشارات مولی

Mircea, Eliada (1981), The Encyclopedia of religion, ed in chief, new York.

برای مطالعه بیشتر

محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن (4 و 5): راه و راهنماشناسی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1386

ناصر مکارم شیرازی، اعتقاد ما: شرح فشرده¬ای از عقاید شیعه امامیه، انتشارات نسل جوان، 1387

جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه: شرحی گویا و مستدل از عقاید شیعه اثنی عشری در یکصد و پنجاه اصل، انتشارات امام صادق (ع)، 1385

مرتضی، مطهری، نبوت، انتشارات صدرا، 1388

مرتضی، مطهری، ختم نبوت، انتشارات صدرا، 1388

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.