تبیان، دستیار زندگی
همان‌هایی که باید پول بدهند و فیلم را ببینند دیگر خسته شده‌اند و دیگر فیلم‌های خنده‌دار، جوابگوی هزینه‌ای نیستند که بخش اعظم‌اش صرف پرداخت دستمزد ستارگانی می‌شود که برخی‌شان اصلاً سابقه بازیگری ندارند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمدی‌هایی که مخاطب را فراری می‌دهند!

کمدی

موج «خنده‌دارسازی» به مرز رکود نزدیک می‌شود؛

همان‌هایی که باید پول بدهند و فیلم را ببینند دیگر خسته شده‌اند و دیگر فیلم‌های خنده‌دار، جوابگوی هزینه‌ای نیستند که بخش اعظم‌اش صرف پرداخت دستمزد ستارگانی می‌شود که برخی‌شان اصلاً سابقه بازیگری ندارند.شبکه ایران-یزدان سلحشور: قدم اول مسلماً همین است که سینمای ایران بتواند به حیات خودش ادامه دهد صرف نظر از این که چه می سازد و چگونه می‌سازد اما از این به بعد چه؟ طبیعتاً این موج بی‌سابقه خنده‌آفرینی نمی‌‌تواند موجی ساده باشد و صرفاً از سر موفقیت یک یا چند فیلم در گیشه.

می‌دانیم که آخرش چه می‌شود، نه؟ در دهه‌های پیش دیده‌ایم که پیشروی به سمت «سری‌دوزی» چه به روزگار سینما و گیشه می‌آورد، نه؟ وقتی می‌روی به سالن نمایش، هنوز تکیه نداده‌ای به صندلی، آنونس پشت آنونس پخش می‌کنند که «خنده‌دارترین فیلم سال!»، «کمدی‌ترین واقعه سینمای ایران!»، «خانوادگی‌ترین بازی ستاره‌ای که دوست دارید!»، «ایناکین؟ ببینین! می‌خوان پولدار بشن. چه جوری؟ خنده پشت خنده برنامه آینده!»، خب تا یک جایی بدک نبود می‌گفتیم قرار نیست سینماها فیلسوف تربیت کنند و بگذارید سالن‌های نمایش لااقل به اندازه پارک‌های بازی، سرگرمی داشته باشند اما واقعیت این است که حالا همان‌هایی که باید پول بدهند و فیلم را ببینند دیگر خسته شده‌اند و دیگر فیلم‌های خنده‌دار امسال مثل پارسال یا سال قبل‌ترش، جوابگوی هزینه‌ای نیستند که بخش اعظم‌اش صرف پرداخت دستمزد ستارگانی می‌شود که برخی‌شان اصلاً سابقه بازیگری ندارند و صرفاً دری به تخته‌ای خورده و از سریالی تلویزیونی سردرآورده‌اند و حالا دفتر دارند و «لیست بازی در فیلم‌شان» تا چند ماه بعد هم پر است! اگر فرض را بر عرضه و تقاضا هم بگذاریم دیگر دارد یواش‌یواش فیتیله تقاضا برای چنین آثاری پائین کشیده می‌شود [خواهش می‌کنم دوستان فوراً نروند سراغ شمارگان فیلم‌های خنده‌‌دار حوزه پخش خانگی که با یک میلیون نسخه فروش، هفت برابر هزینه ساخت خود را درمی‌آورند. این بازار جدید هم در حال افول است و اگر همین‌طور با شوخی‌های زننده و با شلوارک وسط خیابان دویدن بخواهند پیش بروند، خانواده‌ها خیلی سریع حذف‌شان می‌کنند کما این که آن شمارگان حداکثر یک میلیونی در دو ماه اخیر، اندک‌اندک درمورد فیلم‌های جدیدتر به 500 هزار و 200 هزار و 80 هزار نسخه رسیده است] مردم از این فرمول که اغلب اوقات حتی یک قصه درست و حسابی ندارد [فیلمنامه که پیشکش!] خسته شده‌اند و این نارضایتی به همراه سقوط روند فروش آثار خنده‌دار، باعث شده که مسئولان سینمایی کشور هم نارضایتی پنهانی خود را علنی کنند. حالا این فرمول چه جور فرمولی است، بگذارید کمی بازش کنیم و ببینیم ته‌اش به چه چیز می‌رسیم؟

همان‌هایی که باید پول بدهند و فیلم را ببینند دیگر خسته شده‌اند و دیگر فیلم‌های خنده‌دار، جوابگوی هزینه‌ای نیستند که بخش اعظم‌اش صرف پرداخت دستمزد ستارگانی می‌شود که برخی‌شان اصلاً سابقه بازیگری ندارند.

1ـ اول از همه یک فیلم خنده‌دار باید چند بازیگر خیلی محبوب تلویزیونی داشته باشد که در چند مجموعه، جواب پس داده باشند از لحاظ بداهه‌کاری؛ تا بشود جاخالی‌های فیلمنامه را با بداهه پر کرد.

2- قصه باید برای کم هزینه تمام شدن فیلم، در یک مکان محصور [و محدود به دیوارهایی که نقش دکورهای قدیمی بازی می‌کنند] اتفاق بیفتد و حتماً هم عشق داشته باشد، هم ازدواج، هم فاصله طبقاتی بین دختر و پسر، هم خوش تیپی، هم خوش لباسی. اگر زیاد منطقی هم نبود اشکالی ندارد چون مخاطبانی که دست به جیب برده‌اند و بلیت خریده‌اند آخرش می‌گویند: «فیلمه دیگه!»

3- شوخی‌هایی که در فیلم می‌آید، می‌تواند از هزار جا آمده باشد و لازم نیست که فیلمنامه‌نویس [بعضی از این فیلمنامه‌ها اصلاً از اول خنده‌دار نبوده‌اند و در بازنویسی توسط تهیه‌کننده و با کمک چند ستاره‌ بداهه‌کار، متن تا حدی خنده‌دار شده] یا کارگردان یا حتی بازیگران، خلاقیت خاصی به خرج دهند. به هر حال تصور عمومی تهیه‌کنندگان چنین آثاری این است که «اگر قصه فیلم نفروشد شوخی‌های فیلم می‌فروشد، اگر شوخی‌ها نفروشد ستاره‌های فیلم می‌فروشند اگر ستاره‌ها نفروشند، بزن و بکوب و ساز و آواز فیلم می‌فروشد، اگر هیچ کدام نفروشد یک «آنونس مشت» و چند «پوستر خفن» می‌فروشد!»

باور کنید اگر با چنین ساده‌انگاری در ساخت یک محصول، حتی در صنعت لواشک‌سازی هم روبه‌رو بودید، قید آن لواشک‌ها را می‌زدید چه برسد به فیلم. [همان کاری که حالا مردم دارند رفته‌رفته و با بی‌اعتنایی به گیشه انجام می‌دهند.] دوستان! فیلم هم باید مثل خوراک مردم سالم باشد!

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی