تبیان، دستیار زندگی
مهر، مال ثابتى است كه اغلب زنان مالك آن مى‏شوند. اسلام فرمان داده كه باید مهر زنان پرداخت گردد و بیان داشته كه زن نیز اعم از این كه داراى شوهر باشد یا شوهرش را از دست داده باشد، مالك آن مى‏شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهریه، حق زن است‏؟!

رهنمودهایى از آیات(1 تا 10 سوره مبارکه نساء)

مهریه

1- قوانین مالى در اسلام‏

نظام اقتصادى یكى از چهره‏هاى بارز جامعه است از این رو قرآن به هنگام سخن از جامعه اسلامى به بیان نظام اقتصادى در این جامعه پرداخت. نظام اقتصادى اسلامى نظامى است كه مالكیت فردى را در چارچوب رقابت اجتماعى تضمین مى‏كند و مردم را به كار و تولید و استفاده از نعم زندگى در سایه فعالیتهاى شخصى تحریض مى‏نماید.

همه اینها از طریق كفالت مالكیت فردى است، همان طور كه مواظب نقش سازنده ثروت است تا به صورت صخره‏اى بر سر راه آزادى اجتماعى و ارزشهاى والاى جامعه قرار نگیرد.

از اینجاست كه مى‏بینیم نخستین آیه به ضرورت حفاظت حقوق یتیمان و زنان تأكید مى‏كند، زیرا این دو، دو عضو ناتوان جامعه هستند و همین ناتوانى انگیزه توجه خاص به آنها شده است. در جامعه‏اى كه حقوق ضعفاء محفوظ ماند طبعا حقوق اقویا نیز محفوظ خواهد ماند.

قرآن در آیه پنجم حدود مالكیت فردى را بیان مى‏دارد و از سپردن اموال جامعه به دست سفیهان منع مى‏كند، زیرا سفیهان از فلسفه مال كه تنظیم حیات جامعه است غافلند و با آن مخالف. و این جاست كه به حد رشد رسیدن یتیم را شرط واگذارى اموال او به او مى‏داند.

2- مهریه، حق زن است‏

در آیه 4 پس از سخن از یتیم، در باب حقوق زن و از جمله آن حقوق از مهر كه مهمترین آنهاست بحث مى‏شود. مهر، مال ثابتى است كه اغلب زنان مالك آن مى‏شوند. اسلام فرمان داده كه باید مهر زنان پرداخت گردد و بیان داشته كه زن نیز اعم از این كه داراى شوهر باشد یا شوهرش را از دست داده باشد، مالك آن مى‏شود.

این آتشى كه این گروه مى‏خورند چیست؟ آیا همان چیزهاى حرامى است كه به قدرت خداوندى در روز قیامت به آتشى سوزان تبدیل مى‏شود؟ یا مراد آلام نفسانى است و در نتیجه آلام جسمانى است كه به سبب ظلم در حق یتیمان گریبانگیرشان شده است؟ یا انحرافات اجتماعى است كه بعدها تمدنشان را به كام خود خواهد كشید و دیر یا زود هر چه ساخته‏اند ویران خواهد ساخت؟

دیگر نظامات بشرى حق تملك زن را به ویژه اگر داراى شوهر باشد نفى كرده‏اند.

زن و مرد

اخیرا زنان غربى توانسته‏اند برخى آزادی هایى به دست آورند و پس از ازدواج حق تملك پیدا كنند و حال آنكه اسلام این حق را از همان روزهاى آغاز ظهور خود به زن اعطا كرده است.

واقع این است كه جاهلیت جز ستم به ناتوانان كارى از دستش برنمى‏آید و زن نیز عضو ناتوان جامعه بود، ولى هنوز هم جهان غرب بر او ستم روا مى‏دارد و شخصیت و حقوق او را مورد تهاجم قرار مى‏دهد.

قرآن از مهر به واژه «صداق» تعبیر مى‏كند تا به فلسفه آن كه «مصادقت» در تعهد زوجیت است تأكید نماید. زیرا مردى ممكن است زنى را به رؤیاهاى شیرین ازدواج بفریبد و چون به كام دل خود رسید،  او را  رها سازد.

مرد باید براى اثبات صداقت خود در محبت زن و حسن نیتش در ادعاء زناشویى مالى بر عهده گیرد و این مال همان مهر است. خداى تعالى بدین سبب مى‏فرماید:

«وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً- مهر زنان را به طیب خاطر به آنها بدهید. و اگر پاره‏اى از آن را به رضایت به شما بخشیدند بگیرید كه خوش و گوارایتان باد.»

در این آیه «نحله» به معنى عطا و بخشش است. یعنى آن مال را به آنان عطا كنید و پس نگیرید و «هنى‏ء» چیزى است كه سبب راحت و رضایت نفس گردد و «مرى‏ء» چیزى است كه سبب راحت و خوشى جسم شود.

تردیدی  نیست كه مال حلالى را كه آدمى به گوارایى مى‏خورد سبب راحت جسم  نیز مى‏گردد زیرا میان جسم و جان رابطه و علاقه است‏.

3- هر چه به این دست بدهى به آن دست مى‏گیرى‏

در آیه 9  قرآن به مناسبت سخن از ارث بار دیگر به مسئله یتیمان مى‏پردازد.

مهر، مال ثابتى است كه اغلب زنان مالك آن مى‏شوند. اسلام فرمان داده كه باید مهر زنان پرداخت گردد و بیان داشته كه زن نیز اعم از این كه داراى شوهر باشد یا شوهرش را از دست داده باشد، مالك آن مى‏شود.

بسیارى هستند كه چون چشم از جهان فرو مى‏بندند فرزندانى خردسال بر جاى مى‏گذارند. حقوق این یتیمان گاه مورد

ازدواج

تعرّض سودجویان قرار مى‏گیرد. قرآن از این بیم كه در دل همگان ریشه دارد(كه بمیرند و فرزندانى خرد بر جاى گذارند و حقوق آنان دستخوش تجاوز و تعدى برخى گردد) استفاده كرده و مى‏گوید كه اگر جامعه حقوق یتیمان را رعایت نكند هر فردى در معرض تهدید خواهد بود كه چون بمیرد حقوق بازماندگانش رعایت نشود، هم چنان كه او امروز حق یتیمان را غصب كرده است. بنا بر این اگر نمى‏خواهیم براى خدا كارى كنیم براى منافع خود حافظ حقوق یتیمان باشیم.

«وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ- باید بترسند كسانى كه اگر پس از خود فرزندانى ناتوان بر جاى مى‏گذارند و از سرنوشت آنان بیمناكند.»

كسانى كه خود فرزندانى دارند و پس از مرگ از وضع آنان نگرانند نباید به بازماندگان خردسال دیگران ستم روا دارند. آیا این مثل را نشنیده‏اند كه هر چه به این دست دهى به آن دست مى‏ستانى.

«فَلْیَتَّقُوا اللهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً- باید از خداى بترسند و سخن عادلانه و به صواب گویند.»

پس نباید در حساب ارث براى میراث‏بران حساب‏سازى كنند و چنان تقسیمش كنند كه بر یتیمان ستم رود.

در آیه 10 آن گاه قرآن حكیم كسانى را كه اموال یتیمان را مى‏خورند مورد تهدید قرار مى‏دهد و مى‏گوید:

«إِنَّ الَّذِینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً- آنان كه اموال یتیمان را به ستم مى‏خورند، شكم خویش پر از آتش مى‏كنند و به آتشى فروزان خواهند افتاد.»

این آتشى كه این گروه مى‏خورند چیست؟ آیا همان چیزهاى حرامى است كه به قدرت خداوندى در روز قیامت به آتشى سوزان تبدیل مى‏شود؟ یا مراد آلام نفسانى است و در نتیجه آلام جسمانى است كه به سبب ظلم در حق یتیمان گریبانگیرشان شده است؟ یا انحرافات اجتماعى است كه بعدها تمدنشان را به كام خود خواهد كشید و دیر یا زود هر چه ساخته‏اند ویران خواهد ساخت؟

مهم این است كه آن، آتش دنیا و سعیر آخرت است و این خود مانعى است در برابر كسانى كه مى‏خواهند به اموال یتیمان تطاول ورزند.

نوشته آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیان