تبیان، دستیار زندگی
در مقالات پیشین به برخی از مسائل درباره عدل الهی و انواع آن اشاره کردیم. در این مقاله تلاش می کنیم برخی نتایج و لوازم بحث عدل الهی را مورد بررسی قرار دهیم. به بیان ساده تر، می خواهیم روشن کنیم که در صورت اعتقاد به عادل بودن خدا، اعتقادات و تصورات دیگری که
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عدل الهی و نفی عبث در افعال الهی

رحمت خدا

در مقالات پیشین به برخی از مسائل درباره عدل الهی و انواع آن اشاره کردیم. در این مقاله تلاش می کنیم برخی نتایج و لوازم بحث عدل الهی را مورد بررسی قرار دهیم. به بیان ساده تر، می خواهیم روشن کنیم که در صورت اعتقاد به عادل بودن خدا، اعتقادات و تصورات دیگری که می تواند متناسب با آن در مورد خداوند متعال صادق باشد چیست. اعتقاد به عدل الهی چه لوازمی دارد؟ وقتی می گوییم خداوند متعال عادل است دقیقاً چه معانی از این صفت الهی باید در ذهنمان نقش ببندد؟ در علم کلام اسلامی مسائل بسیاری به عنوان نتایج و متفرعات اصل عدل و حکمت خداوند مطرح گردیده است. در ادامه به برخی از این لوازم اعتقادی اشاره می کنیم تا معنا و مفهوم عدل الهی عمیق تر و گسترده تر در ذهنمان شکل بگیرد. در مقالات بعدی هر یک از این مباحث را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار خواهیم داد.

در مورد لوازم بحث عدل لازم است پیشاپیش یادآوری کنیم که عقل هرگز درباره خدا نمی گوید که خدا «باید» عادل باشد، بلکه کار عقل کشف واقعیت فعل خداوند است. یعنی با توجه به کمال مطلق ذات حق و پیراستگی وی از هرگونه نقص، کشف می کند که فعل او نیز در غایت کمال بوده و از نقص پیراسته است و در نتیجه با بندگانش به عدل رفتار خواهد کرد.

عدل الهی و نفی عبث در افعال الهی

اگر خداوند عادل است پس کار بدون هدف و بدون غایت مرتکب نمی شود. قرآن، «لعب» و «عبث» در آفرینش را باطل می داند:

«و یتفکرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار» (آل عمران/191)

«و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما«باطلا» ذلک ظن الذین کفروا» (ص/27)

«و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین» (دخان/38)

«افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون» (مؤمنون/115)

بلکه خلقت را بر مدار حق می داند:

«هو الذى خلق السموات و الارض بالحق» (انعام/73)

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید: «[قرآن‏]در این جمله مى‏فرماید: خلقت همه عالم فعل خداى تعالى است، و همه آنها را به حق آفریده نه به باطل، و فعلى که به حق انجام شده و یک خرد باطل در آن راه ندارد، ناچار غایت و غرضى در انجامش متصور بوده، و غرض از خلقت همانا بازگشت به سوى اوست.»(المیزان، ج 7، ص 231) و ابوالفتوح رازى در ذیل تفسیر آیه مذکور مى‏نویسد: «او آن خداست که آسمان و زمین آفرید به حق نه باطل یعنى غرض او حکم و صواب و صلاح خلق بود. به عبث و لهو نیافرید. چنانکه گفت: و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا.» (تفسیر روح الجنان، ج 2، ص 292).

فلاسفه در معنای عمل «لغو و عبث» می گویند فعلی که بدون غایت و غرض انجام شود «عبث» و بیهوده است:

«و نفی الغرض یستلزم العبث و لا یلزم عوده الیه.» (کشف المراد، مقصد 3، فصل 3، مسأله 3)

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید: «[قرآن‏]در این جمله مى‏فرماید: خلقت همه عالم فعل خداى تعالى است، و همه آنها را به حق آفریده نه به باطل، و فعلى که به حق انجام شده و یک خرد باطل در آن راه ندارد، ناچار غایت و غرضى در انجامش متصور بوده، و غرض از خلقت همانا بازگشت به سوى اوست.»

همانطور که پیشتر اشاره کردیم صفت عدل الهی ناشی از صفت حکمت خداوند متعال است. به عبارت دیگر خداوند از آنجا که حکیم است عادل است. به این ترتیب می توان انتظار داشت که از فاعل حکیم فعل بدون غایت و غرض سر نزند. انجام افعال بدون غایت و غرض با صفت عدل الهی منافات دارد.

خدا

از آنجا که این مسئله از متفرعات مسئله عدل الهی است، یکی از اختلافات عدلیه و غیرعدلیه است. عدلیه طرفدار غایت داشتن و غرض داشتن صنع الهی شدند و معتقد بودند او در كارهای خویش، غرض و هدف دارد و از روی‏ اغراض و اهداف مشخص و معین عمل می کند در حالی که اشاعره منكر غایت و غرض داشتن خداوند در فعل خویش شدند. از نظر عدلیه، افعال ذات باری مبتنی بر مصلحتهاست ولی اشاعره معتقد بودند نمی توان برای افعال خداوند تعیین تکلیف نمود افعال او را تابع برخی مصلحت ها و مفسده ها نمود. نظریه اشاعره را در قالب این قیاس مى‏توان مورد بررسى قرار داد:

صغرى: خداى تعالى، ناقص بالذات نیست (بلکه غنى بالذات است).

کبرى: هر ناقص بالذات، فاعل بالغرض است (یعنی موجودات ناقص هستند که در افعالشان با یک غرض خاص عمل می کنند).

نتیجه:

 خداى تعالى فاعل بالغرض نیست.

علامه حلی به این استدلال اشاعره چنین پاسخ می دهد:

«ان النقص انما یلزم لوعاد الغرض و النفع الیه اما اذا کان الغرض عائدا الى غیره.فلا کما تقول انه تعالى یخلق العالم لنفعهم»

یعنى اگر نتیجه و نفع فعل متوجه فاعل شود، دلالت بر نقص او دارد. اما اگر نتیجه و نفع فاعل عاید دیگران شود، سخن از نقص و کاستى صحیح نیست.خداوند متعال نیز جهان را براى بهره‏مندى مخلوقات آفریده است. (علامه حلى، سه ارجوزه در کلام، امامت و فقه، ص 72)

علامه حلی بر این نکته تاکید می کند که دو گونه فاعل بالغرض وجود دارد:

1. ناقص بالذات: اگر غرض فاعل از صدور فعل، رفع نقصان و تحصیل نفع و فایده براى خود باشد، آن را«ناقص بالذات» خوانند.

2. غنى بالذات: اگر غرض فاعل از صدور فعل، تحصیل سود و فایده براى خود نباشد، بلکه نتیجه و نفع آن متوجه دیگران باشد، آن را «غنى بالذات» نامند.

از دیدگاه متکلمان امامیه، خداوند بى‏نیاز مطلق و هیچ نقصانی در ذات او راه ندارد. اگر غرض در افعال از نوع نخست باشد، مستلزم نفی در فاعل است ولی اگر غرض فاعل از نوع دوم باشد، مستلزم هیچ نقصی در ذات فاعل آن فعل نیست. می توان استدلال عدلیه بر هدفمند بودن خداوند را در قیاس زیر بیان نمود:

صغرى: خداوند متعال حکیم مطلق است.

کبرى: هیچ حکیمى فعل عبث صادر نمى‏کند.

نتیجه: خداوند متعال فعل عبث صادر نمى‏کند.

نوشته بهرام علیزاده – گروه دین و اندیشه تبیان


منابع:

1. علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، چاپ چهارم، نشر بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى.

2. شیخ ابوالفتوح رازى، تفسیر روح الجنان و روح الجنان، انتشارات کتابخانه آیت الله العظمى مرعشى نجفى.

3. حسن بن یوسف علامه حلى، سه ارجوزه در کلام، امامت و فقه، تحقیق و تعلیق از حسین درگاهى و حسن طارمى.

4. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، حسن بن یوسف علامه حلی (شارح)، ابوالحسن شعرانی (مترجم).

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.