قربانعلی تهران را کوک کرد "كوك تهران" مجموعهی شعر سپیدیست از مهرنوش قربانعلی كه دارای 4 بخش با عنوانهای "اینجا تهران است"، "بارون بارونه"، "عاشقانههای بیرقیب" و "الفتیست كه تابستان و زمستان با من سفر میكنند" است.
اخیراً در اشعار بسیاری از شاعران، موقعیتهای جغرافیایی و شهرهای بزرگ و زادگاهها نماد و سمبل گشته و هركدام از این سمبلها داری ویژگیهای خاصی شدهاند كه هر شاعر بنا بر دید خود به آنها در شعر، زندگی میبخشد.
"كوك تهران" با معرفی تهران آغاز شدهاست. نگاه شاعر به موسیقی این شهر بزرگ و كوكهایی كه گاه ناكوك میشوند در چندین صفحه شعر گنجانده شدهاست. از شروعی كه با "افتتاحیه" آغاز شده و صدای دست زدنهایی كه با "رفت و آمدی دائمی در شمال و جنوب" همراه شدهاست.
امتدادهای تهران از شمال به جنوب و از غرب به شرق و بالعكس كه با احساسات شاعر آمیخته میشوند و سپس گریز شاعر به گذشتههایی نهچندان دور كه با زبانی محكم و مستقل ایجاد شدهاست. محتوایی كه كمك به ایجاد تصاویر میكند و فضای شعرگونه را تداوم میبخشد.
شعرها از خیالهای لوث به دورند و توصیفها با تشبیههای موفق همراه شدهاست. جملات بیآلایش كه ارتباط را موفقتر كرده و از بازیهای زبانی دور شدهاست
كمكم فضا بازتر میشود و از تهران به سمت ایران میرود و این گریز با خط ارتباطیِ موفقی همراه است. شاعر با چرخاندن فضا به سمت كل وطن، مخاطب را از جزء به كل میكشد و تاریخ را با فضای شاعرانهی مكانی جمع میبندد و نوستالوژی حقیقی را میآفریند و بعد در حركتی چرخشی به فضای حال برمیگردد و تمام آنچه كه در گذشته بود را با فضای امروز در هم میآمیزد.
بخش دوم مجموعه كوكهاییست كه شاعر با نگاه تصنیفی وارد فضای سپید كردهاست. چیدمان مصراعهای تصنیف، لابهلای بندها و جملات شعر كه احساسات شعر را آشكار میكنند. سلیقهی زبانیِ كاملاً متفاوتِ بین اشعار و تصنیفهای میانی آنها بهخوبی ارائه شدهاست. همهی عناصر نشاندهندهی ارتباط عمیق شاعر با طبیعت است. طبیعتی كه انگار خود شاعر است.
بخش سوم شعرهای عاشقانهایست كه سرتاسر دارای كلمات بهروز و زبان جاری امروزیست. فضاها مدرنیزه شده و كانالهای ارتباطی بیشتری با زمان حال ایجاد كردهاست. شعرها نسبتاً بلند هستند و فقط پنج شعر كوتاه در آن وجود دارد.
بخش چهارم مجموعه نیایشهای قوامیافتهایست كه در هركدام اشاراتی به سورهای از قرآن كریم شدهاست و فضای شعرها به ایمانی اشاره دارند كه حقیقت شاعر را دربرگرفتهاست
ساختارشكنیهای معنایی و تصویری بسیاری در اشعار وجود دارند؛ امّا نحو زبان دستخوش تغییر زیادی نشدهاست. در این شعرها خیال به معنی سوررئال بودن، وجود ندارد و تماماً عینیتها در قالب شعر وارد شدهاند.
شمار زیادی از شخصیتهای تاریخی و ادبی و هنری و داستانی مانند: "فرهاد"، "مجنون"، "سلیمان"، "حافظ"، "سیزیف"، "آلیس"، "داشآكل"، "داوینچی"، "ژانوالژان"، "ژاور"، "نورمن"، "تهمینه"، سهراب و... در جای خوب و محكمی در اشعار این بخش نشستهاند.
شعرها از خیالهای لوث به دورند و توصیفها با تشبیههای موفق همراه شدهاست. جملات بیآلایش كه ارتباط را موفقتر كرده و از بازیهای زبانی دور شدهاست. در زبان شعرها تقلیدی وجود ندارد و فرمهای محتوایی، مخاطب را به سمت خود میكشد.
بخش چهارم مجموعه نیایشهای قوامیافتهایست كه در هركدام اشاراتی به سورهای از قرآن كریم شدهاست و فضای شعرها به ایمانی اشاره دارند كه حقیقت شاعر را دربرگرفتهاست.
شاعر در این مجموعه هیچگونه لجاجتی برای نگه داشتن یك فرم از زبان و ساختار نداشته و همین امر باعث شده است كه بتوان احساسات شاعر را بهراحتی پذیرفت و با آن همراه شد.
منبع: نشریهی ادبی هشتاد
گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی