تبیان، دستیار زندگی
امّا بودند عدّه‎ای که تحت تأثیر قرار گرفتند و باورشان شد که دیگر آب مراجع با رهبر توی یک جوب نمی‎رود!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ما که شک نداشتیم
دیدار با علما

سال‎ها بود که تلاش می‎کردند. مثل غریق ناامیدی که به هر خس و خاشاکی دست می‎اندازد، کوچک‎ترین چیزها را عَلَم می‎کردند که: ببینید، علما با ولیّ فقیه اختلاف نظر دارند. بعضی وقت‎ها هم که سوژه پیدا نمی‎کردند، مجبور می‎شدند دروغ بتراشند.

بعد از سال‎ها تلاش و تکاپو به این نتیجه رسیده بودند که پایه‎های اصلی این انقلاب، همه بر مبانی دینی استوارند. ملّت از ولیّ فقیه، مراجع عظام تقلید و روحانیّت آگاه خط می‎گرفت و تعیین مسیر می‎کرد. پس اگر همه انگشت اشاره به یک سو داشته باشند، ملّت با یقین و ارادة آهنین، مسیر تعیین شده را پیش می‎رود و ثابت کرده است که از هیچ سختی‎ای هم نمی‎هراسد.

دیدار با علما

تنها راه چاره این بود که فلش‎ها را ناهماهنگ کنند؛ نقشة راه را بر هم بزنند؛ ملّت را سرگردان کنند.

فکر کردند اگر اختلاف نظرها را بزرگ جلوه دهند و آن را اختلاف مسیر بخوانند، سرگردانی، مردم را دچار اختلاف‎های اساسی می‎کند. با خود گفتند اگر مردم ببینند که علما و مراجع با نظر ولیّ فقیه مخالف‎اند، در صحّت دیدگاه‎ها دچار تردید می‎شوند واین ضربة سختی به پایه‎های اعتقادی نظام است.

شروع کردند به سوژه‎تراشی و دروغ‎گویی. هر اظهار نظر علما را در برابر یکی از فرمایشات ولیّ‎امر قرار دادند و بوق‎های تبلیغاتی داخلی و خارجی را به کارگرفتند که: علما و مراجع با رهبر مخالف‎اند؛ دیدگاه‎های او را قبول ندارند. فصل‎‎الخطاب بودن رهبر مورد تردید است؛ علمش، عدالتش،... .

دیدار با علما

آن‎ها که آگاه‎تر بودند، از همان ابتدا ردّپای دروغ را روی این جادة بی سر و ته دیدند و قدم به وادی نیرنگستان دشمن نگذاشتند. امّا بودند عدّه‎ای که تحت تأثیر قرار گرفتند و باورشان شد که دیگر آب مراجع با رهبر توی یک جوب نمی‎رود!

خلاصه دشمن تازه داشت پیش خودش طول و عرض این پیروزی خیالی‎اش را وجب می‎کرد که آن اتّفاق بزرگ افتاد. همان اتّفاقی که حتّی زمین و آسمان شهر منتظرش بودند. آقا آمد. همان که ما نائب امام معصوم می‎دانیمش. همان که ما هیچ وقت در علمش، در شجاعت و اقتدارش، در فصل‎الخطاب بودنش، یک سر سوزن شک نکردیم.

بعد آن اتّفاق بزرگ دیگر افتاد. همان که ما شک نداشتیم اتّفاق می‎افتد و بعضی دیگر شک داشتند. در آن اتّفاق خیلی چیزها نهفته بود. وقتی علما و مراجع طراز اوّل قم، شب اوّل و دوم ورود آقا به دیدارش شتافتند؛ آن طور صمیمانه دور هم نشستند و شادی این ملاقات را در چهره‎های نورانی‎شان متجلّی کردند، چشم خیلی‎ها کور شد. از همه مهم‎تر چشم فتنه‎گرانی که به دروغ‎ها و جوّسازی‎ها دل خوش کرده بودند.

چه صحنة دل‎انگیز و زیبایی بود! لازم نبود بیانیه بدهند؛ طومار امضا کنند؛ مصاحبه کنند یا شعاربدهند؛ همین دیدار ساده و صمیمی، آن قدرها حرف برای چشم‎های نگران بعضی‎ها داشت که حالا حالاها دیگر به خودشان و دلشان اجازة شک و تردید ندهند.

دیدار با علما

سال‎ها پیش جمله‎ای از امام عارفان (ره) خوانده بودم که: اگر تمام انبیا با هم در یک جا جمع شوند، کوچک‎ترین اختلافی با هم پیدا نمی‎کنند، چون خودبینی و خودپرستی در میانشان نیست. هرچه اختلاف در میان انسان‎هاست، از همین خودبینی‎ها نشأت می‎گیرد.

این جمله را یادم آمد و تجلّی آن را در تصویر زیبایی که از سیما پخش می‎شد، به تماشا نشستم. در میان چنین بزرگان علم و عرفان، اختلافاتی که به «انانیّت» ها برگردد، معنی ندارد. اینان همه شاخه‎های همان شجرة طیّبة علوم الهی‎اند که که ریشه در پاک‎ترین سرزمین آفرینش دارند و از زلال‎ترین معارف آسمانی سیراب می‎شوند.

دیدار با علما

حق دارند دشمنان که این صمیمیّت‎ها و هم‎سو بودن‎ها را نفهمند. درک آن‎ها هیچ‎وقت آن قدر رشد نخواهد کرد که ملکات اخلاقی اسلامی را دریابند.


نظیفه سادات مؤذّن(باران)