تبیان، دستیار زندگی
آناتول فرانس نویسنده بزرگ فرانسوی به هنگام مراسم خاکسپاری «امیل زولا» نویسنده شهیر هموطنش این جمله را بر زبان آورد: «او لحظه ای از وجدان بشریت محسوب می شد.» و براستی هر نویسنده ای می تواند لحظه ای از وجدان بشریت بشمار رود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نویسنده، وجدان بشریت

نویسنده، وجدان بشریت

آناتول فرانس نویسنده بزرگ فرانسوی به هنگام مراسم خاکسپاری «امیل زولا» نویسنده شهیر هموطنش این جمله را بر زبان آورد: «او لحظه ای از وجدان بشریت محسوب می شد.» و براستی هر نویسنده ای می تواند لحظه ای از وجدان بشریت بشمار رود.کتاب های نویسندگان بزرگ آیینه اندیشه های بزرگشان است. اندیشه هایی که از نوع نگرش آنها به محیط و اجتماع اطرافشان شکل می گیرند و با پیچش های فرهنگی و فلسفی ویژه خودشان به پویایی می رسند. پس پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم با خواندن یک رمان تا اندازه زیادی می توانیم به ماهیت زمانی و مکانی اجتماعی که نویسنده در آن پرورش یافته وقوف بیابیم. اینجاست که بی آنکه سوار ماشین زمان شویم و در تاریخ سفر کنیم با خواندن آثار نویسندگان قرن نوزدهم روسیه با اوضاع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی روسیه تزاری آشنا می شویم و از شرایط زندگی طبقات بالایی و پایینی مردم آن سرزمین در صد سال آخر سلطنت رومانوف ها آگاه می گردیم. به همین ترتیب با گذر از جنگ جهانی نخست و انقلاب اکتبر و استقرار حکومت کمونیستی و پایان عهد تزارها هنگامی که رمانهای بوریس پاسترناک و الکساندر سولژنیتسین را در دست می گیریم و سطرهایشان را از نظر می گذرانیم تصویری نه چندان گنگ از زندگی توده های گوناگون مردم و رنج ها و خوشی های آنها زیر سلطه کمونیست در ذهنمان ایجاد می شود.

چنین وضعیتی را در آثار نویسندگان بزرگ آمریکای جنوبی نیز شاهدیم. هر چند اینجا دیگر زیاد از آن پیچش های عمیق فلسفی و جهان بینی های ژرف و شگرف امثال تولستوی و داستایوفسکی خبری نیست و صحنه ها بیشتر به سوی خیال و آرزوهای مبهم کشش دارد. امروزه و در حوزه نزدیک به ادبیات سرزمین خودمان می توانیم از نویسندگان دنیای عرب نمونه بیاوریم. نوشته های این دسته هم گویای شرایط پیچیده و انبوه تضادهای موجود در جوامعشان است. تضادهای ملال آوری که ذهن خلاق نویسنده می کوشد راهی برای تطبیق آنها با ایده های متفاوتش بیابد. و اکنون در این گستره وسیع و چشم نواز نگاهمان به آرامی لغزیده و به داستان و داستان نویسان ایرانی مایل می شود. این پرسش در ذهن شعله ور می گردد که اینان تا چه اندازه توانسته بوده اند، واقعیات و تضادهای جامعه پیرامون خود را در آثارشان بازتاب دهند؟ اگر چه رمان نویسی در ایران در قیاس با رمان نویسی در اروپا هنری نسبتاً جوان پنداشته می شود و اگر چه حقیقتاً آن زمان که سروانتس با همه توان تخیل و نیروی خلاقه ذهن خود «دن کیشوت» را می آفرید رمان در معنای واقعی اش در ادبیات ایران نه شناخته شده بود و نه جایگاهی داشت اما هرگز نمی توان منکر شد که اساس داستان نویسی و آنچه ریشه این درخت تناور باغ هنر شناخته می شود قرنها پیش از سروانتس و اخلافش در عمیقترین لایه های خاک حاصلخیز ادبیات ایران جان گرفته و پرورانده شده بود.

سرانجام سوال اساسی در این زمینه را می توان چنین مطرح کرد. داستان و داستان نویسی در ادبیات امروز ایران در قیاس با کشورهایی که ادبیاتشان در بخش داستان نویسی غنی است در چه جایگاهی قرار دارد؟ شاید تنها با نگاهی گذرا به کتابهایی که امروزه به عنوان رمان در ایران منتشر می شوند بتوان پاسخی نزدیک به واقعیت برای پرسش طرح شده پیدا کرد. در این نگاه اجمالی شاهد تکرار، نبود ابتکار، نثر نامطبوع، عناصر بصری بسیار ضعیف، استفاده از سبک نویسندگان درجه دوم خارجی و انبوهی دیگر از ضعفهای عمیق و ریشه ای خواهیم بود که پرداختن به همه آنها در مقالی کوتاه امری محال است.

داستانهای آبکی و بعضاً آبگوشتی و نویسندگانی که گویی تنها از سر رفع تکلیف و سپردن کتاب به ناشر قلم می زنند ادبیات داستانی امروز ما را به نقطه ای رسانده که در هفتمین دوره جایزه ادبی قلم زرین هیچ داستانی شایسته کسب رتبه برتر دانسته نمی شود و هیچ داستان نویسی لایق عنوان برگزیده شناخته نمی گردد. در چنین شرایطی جای انکار نیست که روند ادبیات داستانی ایران حال چندان مناسبی ندارد. دلایل بسیاری را می توان برای پیدایش این وضعیت ناخوشایند ذکر کرد. از آمار کم کتابخوانی و کتابخوانان گرفته تا عدم حمایتهای مالی از نویسندگان. اما آنچه بیش از همه چشمان تیزبین روشن بینان این عرصه را متوجه خود می سازد نبود انگیزه و نداشتن خلاقیت در نزد خیلی از رمان نویسان ایرانی است. همان گونه که بالاتر گفته شد با نگاهی به مجموعه آثار منتشر شده در چند سال اخیر به نظر می رسد یگانه دغدغه مهم بیشتر نویسندگان ایرانی به اتمام رساندن کتاب و تحویل آن به ناشر است. در این میان بسیاری مسائل تکنیکی و اساسی قربانی زمان می شوند. اکنون می توان این سوال را هم مطرح کرد که حداقل برای کاهش سرعت روند نزولی چنین پدیده ای چه تمهیداتی می توان به کار بست؟

تشویق نویسندگان به انجام کارهای تحقیقاتی بیشتر، تفهیم این موضوع که تقلید و کپی برداری صرف از نویسندگان درجه دوم خارجی توان ابتکار و ترقی فکری را از آنان می گیرد، حمایتهای مالی گسترده تر و شاید مهمتر از همه ایجاد بازار رقابت قوی تر در عرصه داستان نویسی از جمله راه کارهای مثبتی هستند که می توانند در روند کندسازی زوال ادبیات داستانی کشور مفید واقع شوند.

در هر حال نگرانی درباره آینده ادبیات داستانی ایران جدی به نظر می رسد و اتخاذ شیوه هایی کارآمد برای پرورش استعدادها و جلوگیری از شکست کامل در این عرصه ادبی ضروری می نماید.

رضا میرزائی

تهیه و تنظیم : مهسا رضایی – بخش ادبیات تبیان