بهترین پناهگاه برای همه
خانواده كوچكترین نهاد زندگی جمعی و بنیان اصلی حیات اجتماعی بشر محسوب میشود. پیوستگی حقیقی و معنادار نهاد خانواده با جامعه به قدری است كه در تمامی اعصار تاریخ و حتی دوره معاصر كه همه چیز رنگ دگرگونی گرفته باز هم قوام یا انحطاط آن مترادف با قوام و انحطاط جامعه شمرده میشود و زندگی در خانواده مطابق فطرت آدمی شكل میگیرد و بر این اساس در تمامی ادیان الهی خانواده پایه و مایه زندگی اجتماعی سالم معرفی شده است.
كاركردهای متنوع خانواده برای پاسخگویی به نیازهای اساسی انسان در دنیای امروز كه با پیچیدگیهای مدرن، تنشهای اجتماعی و اقتصادی، هیاهوی رنگارنگ و پرحاشیه زندگی ماشینی و... پیوند خورده نیز ارزشی مضاعف یافته و از یك دیدگاه خانواده تنها پناهگاه انسان خسته و فرسوده از كشمكشهای روزافزون است.
مشكلات و دل مشغولیهای مالی، عصبیتهای جمعی، پاسخگویی به نیازهای فزاینده و گاه متضاد اعضا و آسیبهای روحی و روانی ناشی از تعدد نقشها و پیچیدگی وظایف به همراه برخی ضعفهای ساختاری خانواده ها عواملی هستند كه در دنیای امروز بر زندگی خانوادگی تاثیر منفی میگذارند و حفظ قوام و سلامت آن را به امری دشوار تبدیل میكنند. امروزه نهاد خانواده بسیار تاثیرپذیر و بالطبع آسیبپذیرتر شده است و اگر از آن مراقبت نشود همچون كشتی طوفانزده دستخوش تحول امواج میگردد و به ورطه هلاك میافتد.
گاه مشكلات خانوادگی حاد و آشكار میشوند و گاهی به صورت پنهان در لایههای زیرین ارتباطات و تعامل میان اعضا باقی میمانند، رشد میكنند و آسیب میآفرینند. این مشكلات در سطوح مختلفی نیز ظاهر میشوند. همه ما افرادی را میشناسیم كه با این مشكلات دست به گریبانند. عدهای هم هستند كه در قضاوت درباره آنها تربیت خانوادگیشان را مقصر قلمداد میكنیم. بهداشت روان در خانواده مشكلاتی را كه در قالب نقصهای ساختاری، كاركردی، تربیتی، روانی و... هویدا میشوند و تاثیر آنها را شناسایی میكند و از این طریق چشماندازی از شرایط مطلوب ارائه میدهد. هنگامی كه اعضای خانوادهای با مشكلات حادی نظیر طلاق، اعتیاد، ناسازگاری، قهر، عصیانگری، بدخلقی، فرار از خانه و... مواجهند میتوان به ضعف بهداشت روان در خانواده پی برد.
دكتر «هاشم مهدوی» روانشناس بالینی و متخصص آسیبهای اجتماعی بر نقش مهارتهای زندگی نزد اعضا بویژه والدین در بهداشت روان خانواده اشاره میكند و در این باره توضیح میدهد: مهارتهای رفتاری، گفتاری و ارتباطی اعضا در اغلب خانوادههایی كه با مشكلات جدی مواجهند حلقه مفقوده تعامل خانوادگی محسوب میشود.
برای آن كه یك خانواده از آرامش روانی و عاطفی برخوردار باشد اعضا یا حداقل والدین باید با این مهارتها آشنا باشند و آنها را به درستی به كار گیرند.
پدر خانواده باید بداند با همسر و فرزندانش چگونه رفتار كند و سخن بگوید و رابطهای توام با صمیمیت و اعتماد با آنان داشته باشد. متاسفانه در برخی خانوادهها والدین نمیدانند چگونه باید با فرزندشان سخن بگویند. هیچ حرفی زده نمیشود جز آن كه ضرورتی در كار باشد یا بخواهند فرزند را تنبیه و توبیخ كنند. البته مشكلات به همین جا ختم نمیشود. نداشتن تعامل درست با اعضای خانواده میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. برای مثال پدر یا مادر به دلیل مشغله شغلی وقت یا انرژی صحبت با فرزندشان و رسیدگی به كارهای وی را نداشته باشند یا حتی كدورتهای میان والدین با یكدیگر و بگومگوی آنها وقتی برای فرزندان باقی نگذارند.
هنگامی كه در رفتار والدین و محیط خانه محبت نباشد فرزند این محبت را در كوچه و خیابان جستجو میكند. به همین ترتیب فرزندان هر چه را در خانه نیابند و به آن نیاز داشته باشند در جایی دیگر جستجو میكنند.
وی عدم توانایی والدین برای ایفای نقشهای مختلف در خانواده و ناآگاهی درباره این نقشها را در مخدوش شدن ارتباط میان اعضا موثر میداند و میافزاید: والدین در قبال یكدیگر و فرزندانشان نقشهای متفاوتی دارند. پدر خانواده باید بتواند برای فرزندانش پدری كند و برای مادر خانواده همسری.
هر كدام از این نقشها وظایف متفاوتی را میطلبد كه برخی افراد از برعهده گرفتن آنها فرار میكنند و ترجیح میدهند تكبعدی باشند. برای مثال پدر خانواده فقط وظایف پدریاش را برای فرزندان ایفا میكند و از نیاز و خواستههای همسرش غافل میشود. گاهی مادران نیز خود را به وظیفه مادری محدود میكنند و انتظار دارند همسرشان همین كه وی به كارهای فرزندان رسیدگی میكند از وی راضی باشند.
موضوع دیگر ناآگاهی از كاركرد نقشهاست. برای مثال پدر گمان میكند همین كه معاش زن و فرزندش را تامین كند اعضای خانواده باید مطیع و ممنون وی باشند. این ناآگاهی اغلب كاركرد نقشها را بیتاثیر میكند و خلأهای جدی در مناسبات خانوادگی پدید میآورد.
محبت میان والدین و عشقورزی آنان به یكدیگر، اساس بهداشت روان خانواده است .
گاهی پدر خود را به تامین اقتصادی خانواده مشغول میسازد و محبت به فرزندان را به مادر میسپارد. این برای فرزندان یعنی محروم شدن از محبت پدری. بنا به علم روانشناسی كسانی كه از این محبت محروم میمانند در آینده با مشكلاتی نظیر ضعف اعتماد به نفس، ثبات شخصیتی، قدرت اراده و تصمیمگیری و... در درجات مختلف مواجه میشوند.برای فرزندان با توجه به جنسیت، خلق ذاتی و شرایط سنی پدر مظهر قدرت و امنیت، اعتماد به نفس و توانایی است و حامی و تكیهگاهی مطمئن محسوب میشوند. یعنی فرزندان بنا به نیازهایشان چنین میپندارند و انتظار دارند. مادر نیز تكیهگاه عاطفی فرزند و مظهر علاقه، پرورش و پیوندهای محبتآمیز است و بالطبع هر زن و مردی در خانواده باید بتوانند چنین نیازهایی را از طرف فرزندان پاسخ بدهند.
خانواده با ازدواج شكل میگیرد و خوب یا بد اساس خانواده و بار آن بر دوش مرد و همسرش است. آنان باید برای خانوادهشان به قول معروف مایه بگذارند وناملایمتها را بر دوش كشند.
نگهداری از سالمند، رفتار درست با كودك، كنار آمدن با هیجانات فرزند نوجوان و حمایت از پسر و دختر جوان خانواده با وجود مشكلات و تنگناهای خرد و كلان كاری سخت است كه باید در دورههای مختلف زندگی برای آنها مهیا باشد. گاهی والدین آنقدر به مسائل خانواده سرگرم میشوند كه خودشان را فراموش میكنند.
در حالی كه محبت میان والدین و عشقورزی آنان به یكدیگر، اساس بهداشت روان خانواده است و میتواند از بروز بسیاری مشكلات جلوگیری كند. یادمان باشد اطمینان قلب و لذت معنوی ویژهای كه فرزند از مشاهده و درك محبت میان والدینش به دست میآورد برای وی بسیار باارزشتر است از دستیابی به خواستهای كه پدر و مادرش بر سر آن با یكدیگر مرافعه كردهاند. برهم زدن آرامش روانی فرزندان برای تامین خواستههای مادی آنان از مسوولیتنشناسی والدین و ناآگاهی از بهداشت روانی خانواده حكایت دارد.
منبع : جام جم
گروه خانواده و زندگی تبیان - تغییر و تنظیم : ندا داودی
مقالات مرتبط :