تبیان، دستیار زندگی
پیرامون ادبیات جنگ در حیطه سنی کودک و نوجوان آثار بسیاری تألیف شده است. اما این بحث که آیا این ادبیات برای کودک و نوجوان لازم است یا نه شاید هنوز به شکل تخصصی آن خیلی کار نشده است. برخی از نویسندگان ما معتقدند که ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا به بچه‌هایمان از جنگ نگوئیم؟!

چرا به بچه‌هایمان از جنگ نگوئیم؟!

پیرامون ادبیات جنگ در حیطه سنی کودک و نوجوان آثار بسیاری تألیف شده است. اما این بحث که آیا این ادبیات برای کودک و نوجوان لازم است یا نه شاید هنوز به شکل تخصصی آن خیلی کار نشده است.برخی از نویسندگان ما معتقدند که لازم نیست ذهن کودک و نوجوان را درگیر مسائلی کرد که اتفاق افتاده است و خاطره تلخ در ذهن آنها می‌گذارد و این گروه سنی نباید چیزی از جنگ بدانند. باید به این نویسندگان محترم گفت: آیا به نظر شما کودک و نوجوان ما باید در لابه‌لای پر قو بزرگ شوند و آیا چنین کودک و نوجوانی که از حماسه‌هایی که بزرگمردان و حتی نوجوانان و کودکان ما در زمان هشت سال دفاع مقدس آفریدند نباید آگاه شوند. همچنان که جناب کمال پولادی در کتاب بنیادهای ادبیات کودک می‌گوید: «انسان ها همواره شیفته رفتار و کارهای شجاعانه و قهرمانی بوده‌اند و بویژه برای کارهای قهرمانی که در جهت هدف‌های بزرگ و والا و عمومی بروز می‌کرد ارج بسیار قائل بوده‌اند. برای همین تمام اقوام تاریخ قوم خود را با افسانه‌های قهرمانی آمیخته و برای پرورش روح سلحشوری در جوانان از حماسه‌ها بهره برده‌اند. کودکان بویژه گروه سنی میانی و بالا به حماسه علاقه زیادی نشان می‌دهند. شکوه و عظمت حماسه‌ها، احساسات پاکی که در آن نهفته است. اصالت و شرف قهرمان‌های حماسی نیروی جسمی و روحی آنان و طرح روشن و وقایع فشرده قصه، خلاصه تمام آنچه که مشخصه حماسه‌ها را تشکیل می‌دهد در روح کودک و نوجوان تأثیر ژرف و پایداری می‌گذارد.»

این چگونه گفتن از ادبیات جنگ است که می‌تواند روی کودک و نوجوان ما تأثیر بگذارد. زیرا گفتن داستان و شعر برای کودک و نوجوان بسیار متفاوت است از مخاطب بزرگسال.

و این بزرگسالان نیستند که تعیین کننده قصه یا شعر لذت‌بخش برای کودکان هستند. همچنان که برونو بتلهایم روانکاو (در چرا کودکان به قصه نیاز دارند) می‌گوید:

«کسی که برای کودک توضیح می‌دهد چرا یک قصه بسیار جذاب است علاوه بر این که افسون قصه را از بین می‌برد افسونی که بی‌اندازه بستگی به آن دارد تا کودک کاملاً و دقیقاً درنیابد چرا جادوی قصه مؤثر است با صدمه به توانایی‌های افسون، قابلیت‌های قصه را نیز محدود می‌کند. بنابراین تفسیرهای بزرگسالان هرچند درست باشد ممکن است لذتی را که کودک باید به طور مستقل با شنیدن مدام درباره داستان احساس کند از او سلب شود.»

پس ما نمی توانیم دریابیم در چه سنی قصه‌ای معین برای کودکی مشخص بیشترین اهمیت را دارد. از این رو نمی توانیم مشخص سازیم که چه موقع و به چه دلیل باید چه نوع قصه‌ای را برای او تعریف کنیم. این چیزی است که فقط کودک با میزان هیجانی که هنگام شنیدن یا خواندن قصه بروز می‌دهد معلوم می‌کند. بنابراین این نویسندگان محترم و نقادانی که معتقدند که قصه جنگ و یا شعر جنگ نباید برای کودک و نوجوان ما باشد بهتر است خود را کنار بکشند زیرا این گروه سنی خود بهتر می‌دانند چه قصه‌ای آنان را متحول می‌سازد.

وقتی حادثه‌ای اتفاق می‌افتد آن هم حادثه‌ای که به یک حماسه تبدیل می‌شود چنین چیزی را ما نمی‌توانیم از کودک و نوجوان خود پنهان کنیم. حتی اگر جلوی چشمان آنها را بگیریم بالاخره خواهند دید اما چه بهتر که این دیدن را نویسندگان هنرمند ما جهت‌دار کنند.

محمدرضا سرشار در کتاب در مسیر تندباد می‌نویسد:

«این حادثه جنگ اتفاق افتاده و کودک و نوجوان ما این حوادث را از نزدیک دیده و درک کردند. بنابراین، ادبیات هم سهمی در آن دارد که آن را مطرح نماید و نویسندگان با نشان دادن صحیح و همه‌جانبه موقعیت‌های ویژه‌ای که کشور در آن قرار داشت جایگاه کودکان و نوجوانان را در آن شرایط بر آن آشکار سازند به ایشان کمک کنند تا با درک صحیح شرایط مذکور نقش تاریخی درخور خود را به عهده بگیرند و با استفاده از حس و حال کاملاً ویژه و الهی پدید آمده در جبهه و جنگ این فرهنگ ناب و خاص را در ابعادی متناسب در میان کودکان و نوجوانان رواج داده از این طریق به اعتلای معنوی مخاطبان خود کمک کنند. با بهره‌گیری از روحیه ماجراجویی و قهرمان‌طلبی کودکان و نوجوانان وقایع و حوادث هیجان انگیز جنگ داستان‌هایی جذاب توأم با الگوها و درونمایه‌های ارزشمند برای‌آنان تدارک ببینند.

گفتن قصه و شعر در مضامین جنگی برای کودک و نوجوان یک مسئله جهانی است، ما در ادبیات کشورهای دیگر هم با آن روبه‌رو هستیم و می‌بینیم که چقدر به این مسئله ارزش داده‌اند بی آنکه بگویند ذهن کودک و نوجوان ما آغشته به غم و اندوه می‌شود.

برای مثال رمان ماروسیا، در مورد استقلال اوکراین است. دخترکی خردسال راهنمایی یکی از رهبران مبارز را به عهده می‌گیرد و او را از میان کوهها و دشت‌ها عبور می‌دهد و بالاخره این دختر خردسال در دفاع از کشورش کشته می‌شود که براساس واقعیت بوده. امروزه در سرزمین اوکراین بر فراز تپه‌ای بسیار بزرگ‌تر ازتپه‌های معمولی صلیب سرخ‌رنگ بزرگی مشاهده می‌شود، روی این صلیب با نوک تیز یک خنجر کلمه‌ای حک شده است؛ ماروسیا.

مقبره این دختر کوچک است. دخترها و پسرها هر ساله از گوشه و کنار کشور به زیارت این مقبره می‌آیند و همه به آن افتخار می‌کنند. اصل این قصه از نویسنده روس مارکو ووزوگ است که در سال 1875 به زبان فرانسه بازنویسی و 100 سال پیش نوشته شده ولی می‌بینیم که نه تنها ذهن کودک و نوجوانی را خراب نکرده بلکه این رمان بسیار زیبا تأثیر خوبی بر ذهن آنان داشته است.

بنابراین مشاهده می‌کنیم که ما نمی‌توانیم بعضی از واقعیات زندگی را چه تلخ و چه شیرین از زاویه دید کودک و نوجوان خود پنهان کنیم. گاه همین پنهان کردن ذهن او را دچار ابهام و سردرگمی می‌کند و حتی در طریقه درک او انحراف ایجاد می‌نماید. پس بهتر است که چنین موضوعات مهم و اساسی مثل مضامین 8 سال دفاع مقدس با بهترین زبان – که همان زبان ادبیات است- برای کودک و نوجوان ما بیان شود تا بتواند درک درستی از آن داشته باشد. زیرا همچنان که آقای کمال پولادی مطرح می‌نماید:

«شیوه نگرش کودک به دنیای پیرامون و پدیده‌های طبیعت با نگاه بزرگسالان یکسان نیست.»

زیرا کودکان به دنیای پیرامون خود با نگاه احساسی و عاطفی روبه‌رو می‌شوند و او مسائل را از زاویه عواطفش تفسیر می‌کند.»

اینکه ما فکر کنیم کودک و نوجوان ما در درون خودش هیچ غمی ندارد و غم و اندوه مختص بزرگسال است بسیار اشتباه است.

کودک نیز از وحشت‌ها- ترس‌های ناشناخته‌ای که در درونش هست رنج می‌برد و او نیز دارای اضطراب می‌باشد و ما نباید فکر کنیم، اگر از جنگ برای کودک و نوجوان بگوییم دچار اضطراب و ترس می‌شوند ولی این چگونه گفتن خیلی مهم است. خانم چیستا یثربی در مجموعه مقالات خود در رابطه با ادبیات کودکان می‌گوید:

«داستان‌نویسی برای کودکان زیر 11 سال علاوه بر هنر و استعداد نویسندگی شناخت لازم از ویژگی‌های ذهنی کودک را هم می‌طلبد. بسیاری از مسائل را نمی‌توان به راحتی برای کودک خردسال مطرح کرد چرا که ظرفیت ذهن او هنوز به مرحله درک و شناخت آن مفاهیم خاص نرسیده است. اگر می‌خواهیم برای کودک بنویسیم باید نخست دنیای ذهنی او را بشناسیم و این تنها با خواندن کتب روان‌شناسی تخصصی امکانپذیر نیست بلکه باید به میان کودکان رفت و با آنها با زبان خود آنها به گفت‌وگو نشست.»

متأسفانه به ناقدان و نویسندگانی که در جامعه ما معتقدند نباید برای کودک و نوجوان از جنگ گفت باید مطرح نمایم که یا از روی جهالت و یا از روی عناد به این مسئله اشاره می‌کنند. البته این درست است که کودک و نوجوان لازم نیست هر چیز را بدانند یا ببینند اما نه آن چیز مهمی که اتفاق افتاده است و سخن نگفتن از آن بیشتر آنها را سر در گم می‌کند و یا مجبور می‌شوند برداشتی نادرست از آن مسئله داشته باشند، باید به این محترمان گفت: مگر نه اینکه در ادبیات جهان بسیار چنین مسئله‌ای مطرح می‌شود و ای بسا بهترین آثار ادبی خود را نویسندگان جهان بعد از سال‌های زیادی که از جنگ گذشته است خلق می‌کنند و بسیار هم مورد توجه قرار می‌گیرد.

مثلاً داستان زیبای ساداکو در مورد دختر خردسال ژاپنی که در سن 2 سالگی در اثر بمب امریکا در شهر هیروشیمای ژاپن بیمار می‌شود و در اثر تشعشعات اتمی به سرطان خون مبتلا می‌گردد و در 12 سالگی از دنیا می‌رود.

آیا این قصه را نباید کودک و نوجوانی که سال‌های بعد از ساداکو به دنیا می‌آیند بدانند و آیا این امکان ندارد که چنین واقعه‌ای مجدداً برای آن کودک و نوجوان پیش بیاید.

گریختن از چنین مضامینی راه درست نیست بلکه راه درست آن کنار آمدن هوشیارانه با این مضامین جنگی است.

اینجانب در قصه‌ای که برای گروه سنی نوجوان نوشته‌ام به نام «شب‌نشینی کفتارها» در مورد دختر 11 الی 12 ساله به نام حنانه که جنگ در خرمشهر را می‌بیند و می‌بیند که چگونه مردم خرمشهر با دست‌های خالی از شهرشان دفاع می‌کنند و بالاخره با شهادت پدر و مفقودالاثر شدن برادرش یاسین روبه‌رو می‌شود وقتی مخاطبان من که نوجوانان هستند این کتاب را مطالعه کردند مطرح نمودند که دیدگاه‌های تازه‌تر و بهتری را در مورد جنگ و دفاع مقدس درک نموده‌اند.

پس می‌بینیم که زبان ادبیات، با جادویی که می‌کند و با مهارتی که دارد می‌تواند نگاه تازه‌تری به مخاطب خودش ببخشد. حتی آن مخاطبانی که چندان به خواندن کتاب‌های جنگی علاقه‌مند نبودند این کتاب توانست روی آنها تأثیر بسزایی بگذارد.

پس مضامین دفاع مقدس را ادبی کردن و برای مخاطب کودک و نوجوان گفتن مهم است و خوب گفتن و دور از شعاری بودن.

اصلاً خود قصه می‌تواند حتی راه درمانی باشد برای مخاطب و گره‌های کور زندگی او را باز کند.

برونو بتلهایم روانکاو کودک در کتاب کودکان به قصه نیاز دارند می‌گوید: «مسائل مربوط به روانشناسی رشد متنوع است. کودک ناچار است بر نومیدی‌های ناشی از خودشیفتگی و از وابستگی‌های کودکی خود را برهاند و اعتماد به نفس و آگاهی نسبت به خودش وظیفه‌شناسی اخلاقی را تحصیل کند. از این رو او ناچار است بفهمد که در خودآگاهش چه می‌گذرد تا بتواند با رویدادهای ناخودآگاهش مقابله کند. در عین حال کودک محتوای ناخودآگاه را با خیال‌های آگاهانه شکل می‌بخشد. خیال‌هایی که بعداً به او امکان می‌دهند خود را به کمک محتوای آن تشریح کند. بنابراین قصه‌ها ارزش گرانبهایی دارند. زیرا به تخیل کودک ابعاد تازه‌ای می‌بخشند که کودک خود نمی‌تواند آنها را فراهم سازد. ساختار و شکل قصه به کودک تصویرهایی ارائه می‌کند که از روی آنها رؤیاهای روزانه‌اش را می‌سازد و به زندگی‌اش جهت بهتری می‌دهد.»

ما در قصه‌های غیرجنگی هم برای کودک و نوجوان مشاهده می‌کنیم که گاه موضوعات آنها آزاردهنده است. اما این بدان معنا نیست که کودک خود را کاملاً با آن شخصیت‌ها تطبیق دهد. اگر حس اعتماد در کودک و نوجوان ایجاد شود مسئله به شکل دیگری رخ می‌دهد. «مثلاً در قصه سیندرلا هیچ کودکی مانند سیندرلا روی خاکستر نمی‌نشیند یا مانند هنسل و گرتل در اعماق جنگل تنها رها نمی‌شود. یکی از هدف‌های قصه ایجاد تسکین خاطر است. کودکی که به قصه اعتماد کرده است خوب می‌داند که قصه‌ها به زبان اشاره و کنایه و نماد صحبت می‌کنند.»

در خاتمه متذکر می‌شوم که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هم خشونت در آن است و هم بی‌رحمی و هم عاطفه و مهر. کودک و نوجوان از ابتدای زندگی خود با این تضادها روبه‌روست. جهان مدینه فاضله‌ای نیست که فقط خوبی‌ها و شادی‌ها را ببیند حتی اگر جنگ را نبیند و در مورد آن مطلبی نخواند خشونت‌هایی بالاتر از جنگ را مشاهده خواهد کرد.

معصومه افراشی

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان