تبیان، دستیار زندگی
اقدام تبلیغاتى “تیرى جونز” كشیش كلیساى “دوف وورلد اوستاریچ” در نهمین سالگرد واقعه 11 سپتامبر موجى از اعتراضات گسترده را در سراسر كشور برانگیخت و این اعتراضات در قالب راهپیمایى سراسرى، انتشار بیانیه و برخى شیوه‏هاى نوین سامان گرفت كه در جاى خود تأملاتى را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیپلماسى قرآن

قرآن

اقدام تبلیغاتى “تیرى جونز” كشیش كلیساى “دوف وورلد اوستاریچ” در نهمین سالگرد واقعه 11 سپتامبر موجى از اعتراضات گسترده را در سراسر كشور برانگیخت و این اعتراضات در قالب راهپیمایى سراسرى، انتشار بیانیه و برخى شیوه‏هاى نوین سامان گرفت كه در جاى خود تأملاتى را مى‏طلبد.

نگارنده این یادداشت نیز همچون همگان نسبت به هرگونه توهین و اهانت به ساحت مقدس قرآن كریم اعلام برائت و انزجار نموده و معتقد است كه این رویكرد در هر شكل و شمایل، برآمده از ضعف منطق و استدلال و محكوم به شكست است لیكن سعى دارد با نگاهى متفاوت و از زاویه‏اى دیگر به این رویداد بنگرد.

پیش از هرچیز باید گفت نه اولین بار است نه آخرین بار خواهد بود كه برخى به قداست ادیان معترض مى‏شوند و اجازه توهین به مقدسات یك ملت و پیروان یك دین آسمانى رابه خود روا مى‏دارند. تنها بعد جدید آن كه شاید سابقه‏اى در گذشته ندارد، این است كه از زبان كشیشى بیان مى‏شود كه مى‏بایست به قداست ادیان دیگر احترام بگذارد و این پدیده تازه تعجب برانگیز است به طورى كه حتى با اقبال و تأیید هیچكدام از نهادهاى مسیحى و سایر كلیساها و شخصیت‏هاى مذهبى غرب روبرو نشد و پیش از اقدام به شكست انجامید. چرا كه آگاهان مغرب زمین خوب دریافته‏اند كه اسلام دین محبت و تسامح، عدالت و هدایت و گفت‏وگوى سازنده است و با هرگونه خشونت و افراطگرایى مخالفت و تعارض دارد.

شعار قرآن احترام به ادیان است و از تاریخ انبیاء عظام، از آدم گرفته تا موسى و عیسى(ع)، با عظمت و احترام یاد مى‏كند و بین پیامبرانش تفاوتى قائل نیست: “لانفرق بین احد من رسله”. اما چرا چنین زمزمه خصمانه و كراهت بارى ازگوشه كلیسایى كوچك كه هیچ مرجعیتى براى سایر كلیساها ندارد، بلند مى‏شود؟ آیا عداوت تنها مى‏تواند مایه و انگیزه آن باشد یا در پشت این عداوت و خصومت توده‏اى از جهالت و ناآگاهى یا تبلیغات سوء و برداشت‏هاى نادرست قرار دارد كه مانع از هشیارى و بیدارى آنان شده و حجاب دیدگاه و بینش آنان شده است؟ قطعاً آنانى كه با بصیرت و علم به پیشینه شناخت تحریف شده و مجعول غربى‏ها نسبت به حقایق قرآنى آگاهند، نیك مى‏دانند كه حرص و ولع خاورشناسان غربى نسبت به شناخت قرآن ریشه در تاریخ قرون وسطى دارد و همین مقطع تاریخى است كه پایه و بنیاد آن را بر تهدیدانگارى دین اسلام و كتاب آسمانى آن بنا نهاده و تا قرن 19 تقریباً با بدفهمى و كج‏فهمى‏ها همراه بوده است.

شعار قرآن احترام به ادیان است و از تاریخ انبیاء عظام، از آدم گرفته تا موسى و عیسى(ع)، با عظمت و احترام یاد مى‏كند و بین پیامبرانش تفاوتى قائل نیست: “لانفرق بین احد من رسله”

در قرون وسطى نخستین كسانى كه به مطالعه و شناخت قرآن روى آوردند، گروهى از عالمان مسیحى بودند كه به قصد جلوگیرى از نفوذ اسلام به این اقدام گرویدند و پیش‏فرض آنها این بود كه قرآن خطرناك است و با تكیه بر همین احساس تهدید از قرآن بود كه تبلیغات خود را بر بیان نقاط ضعف اسلام و ترجیح مسیحیت بر آن متمركز كردند. در گذر از جهالت خانمان‏سوز این عصور و زمانه تاریك، هرچه پیش مى‏رویم این مفروضات رنگ مى‏بازد اما همچنان وجود دارد. به طورى‏كه در میانه قرن دوازده یك راهب مسیحى فرانسوى به نام “پیرو نرابل” در سفر به اسپانیا و مشاهده همزیستى مسالمت‏آمیز مسلمین و مسیحیان دچار شوك شد، و از اینكه مسیحیان در سایه حكومت اسلامى زندگى مى‏كنند، دچار حسادت و عوارض روحى و روانى مى‏شود و تصمیم مى‏گیرد كه با جهان اسلام حاكم بر اروپاى آن عصر به مقابله برخیزد و لذا مظاهر فرهنگى اسلام را هدف گرفته و مجموعه “طلیطله” را كه حاوى ترجمه‏هایى از قرآن و ردیّه‏هایى علیه آن بود، تكثیر و براى مبلغان و مبشران مسیحى ارسال مى‏كند تا تفكر سوء خود نسبت به اسلام و قرآن را توسعه دهد. مجموعه یاد شده در طول 6 قرن دست به دست چرخیده و در پایان قرن 17 ترجمه دیگرى از قرآن كه توسط “ماراچى” كشیش ایتالیایى عرضه شد، گونه‏اى دیگر از بدفهمى و غرض‏ورزى در خصوص اسلام را بازتاب داد و صرف نظر از قضاوت منصفانه “نولد كر” در قرن 19 كه صداقت و درستى پیامبر اسلام را ستود و تأیید كرد، مجموعه این اقدام‏ها نشان از آن داشت كه سمت و سوى مطالعات و شناخت ادلیه غربى‏ها نسبت به اسلام و قرآن خواسته و ناخواسته به غرض‏ورزى آلوده شده و طبیعى است كه نگرش و بینش آنها نسبت به حقیقت آن مجعول و غیرواقعى بوده باشد. اما این فقط یك روى سكه است و روى دیگر آن رویكرد مسلمین نسبت به این تمایلات خاورشناسانه غربى‏ها است كه تنها در خصوص قرآن و كتاب آسمانى اسلام با ركود و رخوت و تأخیر همراه است و تا اوایل قرن بیستم ترجمه منقّح و صحیحى از قرآن براى ذائقه غربى‏ها ارائه نشد. شاید در مقاطعى از تاریخ این فكر غلط كه ترجمه قرآن رابدعت مى‏دانست عامل این تأخیر بود و رویكرد سیاستمداران و دولتمردانى چون آتاتورك در جغرافیاى عثمانى كه باعربى بودن قرآن و اعمال دینى مخالفت داشت و در دوره او نماز واذان به زبان تركى قرائت مى‏شد، این تأخیر را قوت بخشید، اگر چه اندیشمندانى چون محمد فرید وجدى، در همان زمان اعتقادى به بدعت ترجمه نداشتند و ترجمه قرآن را تأیید مى‏كردند اما دیگران عملاً از همراهى با رویكرد عثمانى‏ها خوددارى كردند و آن را بدعت خواندند.

تمایل الأزهر به ترجمه قرآن در دهه‏هاى پایانى قرن بیستم یكى از شواهدى است كه تأثیر آن بر روى بهبود كیفى پژوهش‏ها و مطالعات خاورشناسان را مى‏توان سراغ گرفت. از آن زمان به این سو بویژه در مقطع پس از پیروزى انقلاب اسلامى در كشور ما نیز نهضت ترجمه قرآن در كنار ترجمه و اقبال گسترده داخلى به قرآن بسیار پرطمطراق و پردامنه بوده است اما ظهور پدیده‏هایى چون “تیرى جونز” ظاهراً نشان از عدم كفایت اقدامات ارشادى و تبلیغات درست و هدفمند اسلامى در آن سوى قاره‏ها دارد.

قرآن

به نظر مى‏رسد بستر پیاده‏سازى رسالت شناساندن اسلام و قرآن به ملت‏ها و ادیان دیگر در راستاى تعامل بین‏الادیانى و گفت‏وگو با پیروان سایر ادیان الهى حداقل در ایالات متحده امریكا به دلیل سیطره سیاست‏ها و نگاه سلبى در تبیین روابط با آن دچار وقفه شده و این مهم را تحت تأثیر خود قرار داده است. حتى به جرأت مى‏توان گفت كه در نتیجه برخى سیاست‏ها و سلائق سیاسى، شاهد صدور هنرمندان جوانى چون شقایق فراهانى 25 ساله به سرزمین هالیوود بوده‏ایم اما در صدور و شناساندن حقیقت قرآن این اتفاق چندان چشمگیر نمى‏نماید. در سفرهاى رسمى سیاسى نیز كه طى سال‏هاى اخیر تحت شرایط تازه‏اى به وقوع پیوسته و در جمع قابل توجهى چون دانشگاه كلمبیا بروز و ظهور داشته‏ایم، به جوانب سیاسى، آن هم از دید و زاویه یك سلیقه خاص سیاسى و نه از زاویه كلان فرهنگى توجه داشته‏ایم.

حال سوال این است كه چگونه مى‏توان گذشته‏ها را جبران كرد و به دیپلماسى قرآن ایمان آورد؟ آگاهان مى‏دانند كه ترجمه لاله بختیار، ایرانى مقیم امریكا از قرآن در سال 2005 چه تأثیرى در معرفى اسلام به عنوان دین رئوف نسبت به زنان داشته و نگرش‏هاى منفى نسبت به احكام اسلام در خصوص زنان را تا اندازه‏اى اصلاح و بازسازى كرده است یا بدون قضاوت نسبت به محتواى ترجمه‏اى كه در بهار سال 87 توسط “قادر عبدالله” یا همان حسین سجادى قائم مقامى از اعضاى سابق فدائیان خلق به زبان هلندى در آن كشور ارائه شد، با چه استقبال فراوانى روبرو و به پر فروش‏ترین كتاب تبدیل شد؛ اگرچه ترجمه‏اى مجعول و گزینش شده و حتى سوره‏اى افزون بر سور قرآنى در آن وجود داشت و تحریف آن آشكار بود!

منظور و مقصود نگارنده تلنگرى بر  خود و در واقع اعلام جرمى علیه خود است كه چرا در عرصه دیپلماسى فرهنگى و روابط خارجى با پیروان سایر ادیان در كشورهاى جهان از جمله كشورهایى كه مهد و منشأ تعارضات فرهنگى و سیاسى با ایران هستند، تاكنون اقدامات و سیاست‏هاى تأثیرگذارى به كار گرفته نشده است؟ و اینكه چرا با تعمیق به خلأهاى موجود از رهگذر سیطره سیاست خارجى و دیپلماسى رسمى، به دیپلماسى فرهنگى و دینى از سوى نهادهاى متولى و مرتبط توجه جدى نشده است؟

در قرون وسطى نخستین كسانى كه به مطالعه و شناخت قرآن روى آوردند، گروهى از عالمان مسیحى بودند كه به قصد جلوگیرى از نفوذ اسلام به این اقدام گرویدند و پیش‏فرض آنها این بود كه قرآن خطرناك است و با تكیه بر همین احساس تهدید از قرآن بود كه تبلیغات خود را بر بیان نقاط ضعف اسلام و ترجیح مسیحیت بر آن متمركز كردند

آیا مى‏توان خبرهاى امیدواركننده سال‏هاى اخیر در خصوص رویكرد مثبت جامعه دینى و حتى جامعه سیاسى غرب را

مدیریت در قرآن

نادیده گرفت و به آن توجهى نكرد؟ آیا مى‏توان از پیشینه رویكردهاى مثبت غربى‏ها و بویژه امریكایى‏ها نسبت به اسلام و قرآن از جمله رویكرد “جان آدامز” در سال 1776 و در “اندیشه‏هایى از حكومت” او كه حضرت محمد(ص) را به عنوان فردى كه براى حقیقت تلاش مى‏كرد، معرفى نمود، چشم پوشید یا حمایت جورج واشنگتن “در جریان اعلامیه استقلال امریكا از زندگى و حیات دینى مسلمانان در ایالت ویرجینیا و نیز دفاع “توماس جفرسون” سرین رئیس جمهور امریكا از آزادى ادیان و.... را فراموش كرد؟ آیا مى‏دانیم كه در نظر سنجى سال 2005 در بین مردم امریكا این نتیجه استخراج شد كه مسلمانان مقیم امریكا از بیشترین آگاهى، درآمد و بهترین شیوه و اسلوب آموزشى و فرهنگى در بین سایر اقلیت‏هاى دینى امریكا برخوردار هستند؟

مى‏توان به كتاب “مسلمانان امریكا” نوشته ایقون حداد و “تاریخ دینى مردم امریكا” نوشته سیدنى اهیلستروم مراجعه كرد و بدون تعصبات صرف سیاسى و از سر بصیرت به برخى اتفاقات پیرامون عمیق‏تر و تیزبینانه‏تر نگاه كرد.

نمونه‏اى از آن پیشنهاد “مارتینوس موسكنز” اسقف كاتولیك شهرمربرا در هلند است كه در سال پیش در مصاحبه با شبكه نت ورك از اعضاى جامعه دینى خود خواست به منظور ترویج روابط بهتر با مسلمانان، مسیحیان نیز خداوند را الله خطاب كنند. یا “فرانكو فراتینى” وزیر خارجه ایتالیایى در پیامى كه “كوریرى دیلاسیرا” آن را منتشر كرد، خواستار تجدیدنظر در استراتژى اتحادیه اروپا در تعامل با اسلام شد و اعلام كرد كه: “روش زندگى ما در طى سال‏هاى آینده اساساً مبتنى بر راهى خواهد بود كه براساس آن روابط بین دموكراسى و جهان اسلام را تنظیم خواهیم كرد و...”

در نهایت اگر از این راه مورد نظر فراتینى حتى سوسویى مشكوك نیز به چشم بخورد، باید آن را جست و راهكارهاى مدیریت و تنظیم تعاملات بین الادیانى با پیروان ادیان مسیحى و سایر ادیان الهى را كشف كرد و به كار بست و پر پیداست كه در این راه تنها مى‏توان با بهره‏گیرى از دیپلماسى قرآن، حقانیت و درستى راه اسلام را به آنان شناساند و از آثار معنوى آن براى گسترانیدن دامنه و گستره رحمت اسلامى در اقصى نقاط جهان توشه‏هاى گرفت و با توطئه‏هاى بى‏رمق غافلان یا غرض‏ورزانى كه از روابط و گفت‏وگوى بین ادیان هراس دارند، مقابله كرد. علاوه بر این، در درون و در محكمه وجدان خود نیز مى‏توانیم این پرسش را مطرح كنیم كه در برابر اهانت به قرآن از رهگذر بى‏اعتنایى یا غفلت نسبت به آموزه‏هاى قرآنى در زندگى اجتماعى خود چقدر آزرده و برآشفته مى‏شویم؟ شاید این هم تلنگرى دیگر برخورد و در جهت بصیرت یافتن بیشتر خود باشد و از فراموشى خود ما را نجات دهد.

صبوری ضیاء الدین

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان