از حکیم قبیح است که مخلوقات خویش را بیهوده آفریده باشد و آنها را مهمل و سرگردان قرار دهد، و آن رسولان درست است که مانند دیگر مخلوقات ، مخلوق خدایند، اما از آموزندگان حکمت نزد خدای متعال اند و واسطه میان خداوند و خلق اند،
کسى که دعوى پیغمبرى می کند علاوه بر دعوى صحت شریعت خود دعوى دیگرى دارد و آن این است که با عالم بالا رابطه وحى و نبوت دارد و از جانب خدا مأ موریت دعوت یافته است و این دعوى در جاى خود دلیل می خواهد.
اگر مسأله عالم آخرت را که باز خود پیغمبران هستند که اصل وجود آن را خبر دادهاند و راه سعادت و راه شقاوت در آنجا را نشان دادهاند در نظر بگیریم نیاز به انبیاء صد در صد قطعی است و جای بحثی در آن نیست.
خاتم بودن پیامبر اکرم (ص) و به تبع آن خاتم بودن دین اسلام در آیه 40 از سوره مبارکه احزاب آمده است و به معناى آن است که به وسیله او نبوت پایان داده شده است و دیگر امکان نبوّتی وجود ندارد.
قرآن معجزه را اعم می داند از اینکه شخصی پیغمبر باشد یا نباشد، همچنانکه حتی مسأله الهام و اینکه به کسی از غیب چیزی القاء بشود نیز اعم است از اینکه شخص پیغمبر باشد یا نباشد باز به دلیل اینکه خود قرآن برای افرادی که آنها پیغمبر نیستند این قضایا را نقل می کند
یكی ازامتیازهای ویژه ی قران كریم – كه تنها مختص به این كتاب شریف است ودر سایر كتاب های مقدس ادیا ن دیگر به چشم نمی خورد- آسمانی بودن آن است بگونه ای كه تمام الفاظ آن بدون ذرّه ای كم و كاست، از سوی پروردگار متعال بر قلب نازنین رسول گرامی اسلام (صلی الله
كتاب اوستا كتابى است كه بیش از نوزده قرن پس از رحلت ابلاغ كننده آن گردآورى شده آن هم براساس نوشتههاى پراكندهاى كه تواتر تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، كه این امر به شدّت اعتبار و وثاقت این كتاب را مخدوش مىسازد.
تمام فرق مسلمین اعم از شیعه وسنی به این واقعیت اعتراف دارند كه اهل بیت - علیهم السلام - حلقه ناگسستنی قرآن هستند و قرآن بدون اهل بیت و اهل بیت بدون قرآن، نمیتوانند این كشتی پرتلاطم هدایت را به مقصد برسانند. امیدواریم بتوانیم با تمسك به قران و تبعیت از اه
غیبت آن حضرت سبب مى شود تا نفاق پنهان عده اى آشکار شود و ایمان حقیقى محبان و شیعیان واقعى امام (علیه السلام) در کوره ولایت امام غایب (عجل الله فرجه) از ناخالصى ها و دو رویى ها و سست مایه ها جدا و پاک شود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند عزوجل پیامبران را از خزاین لطف و کرم و رحمتش، برخوردار کرد که از علم مخزون خود به آنان آموخت و از میان همه آفریدگان، آنان را برای خود برگزید، پس هیچ یک از خلایق را شباهتی به احوال و اخلاق آنان نیست، زیرا خداوند آنان ر
هدف از آفرینش انسان ها، از آغاز تا انجام، هنگامی قابل تحقق است كه راه دیگری جز حس و عقل، برای شناختن حقایق زندگی و وظایف فردی و گروهی وجود داشته باشد و آن، چیزی جز وحی و فرستادن پیامبران نیست.
در برزخ گرچه عمل نیست ولی مانعی ندارد كه محل معرفت و آگاهی بیشتر باشد. بر این اساس امام كاظمعلیه السلام فرمود: هر كس از دوستان و پیروان ما بمیرد و هنوز قرآن را به طور كامل فرا نگرفته باشد در قبرش به او تعلیم میدهند تا خداوند به این وسیله درجات او را بال
صالح یعنی فردی که لیاقت و صلاحیت فیوضات الهیه و نعمت¬های پایان¬ناپذیر و درجات عالیه و رحمت خاصه حق را پیدا کرده، و این مقامی در طول مقام نبوت نیست، بلکه در کنار و در عرض مقام نبوت است و یکی از ویژگیهای انبیا و مؤمنان است.
روح بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستى، مخصوصاً عالم بالا، درک و دید تازهاى براى هدایت و رهبرى انسانها بیابد.
غیب در الگوهای معین مثل پیامبران، برگزیدگان، اولیا و صاحبان کرامات و در آثار جاویدان و کرامات آنان و در الگوهای فراوان دیگر عینیّت مییابد و قلوب ما میتواند این الگوها و سمبل ها و همراه آن غیب به ودیعه نهاده شده در آن را در میان گیرد تا محور ایمان و پیون
از علی (علیهالسلام) پرسیدند چگونه خدایی را که ندیده میپرستد، پاسخ داد: «خدایی را که ندیدهام نمیپرستم، خدا را چشمان سر به مشاهده نمیبیند بلکه دل ها او را با حقایق ایمان دیده است».
این محیط نیست که شخصیت انسان را می سازد. اگر چه ممکن است گاهی اوقات انسان نظارت آگاهانه را از دست دهد و تسلیم شرایط شود، محیط در شخصیت او تأثیر می گذارد.
به همین دلیل بر اساس حکم عقل جایز نیست که خداوند معصیت کار را پاداش دهد امّا به مطیع پاداش ندهد. اما اگر پاداش دادن از باب تفضل بود، این کار جایز بود. این مانند آن است که پدری تصمیم بگیرد برای موفقیت فرزندش در امتحانات مدرسه جایزه ای قرار دهد. اگر فرزند د
علم خداوند به غیب عالم، علمى ذاتى و ازلى ونا محدود است، اما علم پیامبران به غیب (آنچه بوده و هست و خواهد بود) منوط به اذن و اراده الهی و محدود به آن مقدارى است که خداوند ایشان را بر آن مطلع مىگرداند نه بیشتر.