تبیان، دستیار زندگی
زندگی نامه میرزای تبریزی (رضوان الله تعالی علیه(
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی نامه میرزای تبریزی

زندگی نامه آیت الله میرزا جواد تبریزی (رضوان الله تعالی علیه)

آیت الله میرزا جواد تبریزی

ولادت

مرحوم فقیه راحل میرزا جواد آقا تبریزی رحمه الله در سال 1305ش مطابق با 1345ق در شهر «تبریز» در محله «منجم باشی»، نزدیک مسجد «عربلر» چشم به جهان گشود. وی زندگی خود را در یک خانواده متوسط و متدیّن شروع کرد.

پدر ایشـان به «حاج  علی کُبار» معروف بود، و در محـل زندگی و بازار، ایشان را به عنوان یک شخـص متدین و متعهد می شناختند. اهل مسجد بود و یک حجره تجارت خشكبار در «سرای حاج میرابو الحسن» داشت. مادر میرزا جواد آقا، خانم «فاطمه سلطان» از بانوان بسیار متـدین ومؤمن و به زهد وتقوی معروف بود، مرحوم میرزا (ره) از پـدر و مادری متدیّن و دارای ویژگی معنوی والایی به دنیا آمد، معنویت این خانواده به قدری بود که در منزل خود یک نماز خانه دایر کرده بودند.

استعداد سرشار

میرزا جواد آقا از همان آغاز در تحصیلات مدارس جدید بسیار موفق بود، همیشه نمرات بالایی به دست می آورد و به خاطر استعداد سرشار و فوق العاده ایشان، مدیر مدرسه و معلمان آینده ای درخشان را نوید می دادند.

ورود به حوزه علمیه

بعد از پایان دوره متوسطه، در سال دوم دبیرستان بود که مرحوم میرزا (ره) کم کم به خاطر جذابیت و معنویت حوزه علمیه و آشنائی با گروهی از طلاب فاضل، تصمیم به رها نمودن تحصیلات كلاسیك نمود. با توجه به اینکه خانواده مرحوم میرزا (ره) با ترک مدرسه موافق نبودند لذا ایشان دنبال بهانه ای می گشت تا بتواند دبیرستان را رها کرده و به دروس حوزه مشغول شود، بعد از مدتی مسئولین دبیرستان تصمیم می گیرند که درس موسیقی را جزء درسها قرار دهند، و  با برگزاری اولین کلاس موسیقی مرحوم میرزا (ره) فرصت را مغتنم شمرده و با این بهانه که این خلاف شرع است دبیرستان را ترک می کند و حاضر نمی شود دیگر در آن مدرسه ادامه تحصیل دهد.

مدیر و معلمان با مراجعه به پدر مرحوم میرزا (ره) از او می خواهند كه فرزند خود را از تصمیم خود منصرف نماید، زیرا او آینده ای درخشان دارد. لکن مرحوم  میرزا (ره) مقاومت نموده، سرانجام با پناه بردن به مدرسه طالبیه تبریز و  با جدّیت درس را شروع می كند، مدیر دبیرستان تصمیم می گیرد خود را به حجره مرحوم میرزا (ره) برساند و او را قانع به بازگشت به دبیرستان نماید، لذا با مقداری هدایا به حجره مرحوم میرزا (ره) می رود و از او می خواهد كه به دبیرستان برگردد. لکن مرحوم میرزا (ره) می گوید: من با خدا عهد بسته ام که دروس حوزه را شروع کنم و این راه را انتخاب کرده و از تصمیم خود بر نمی گردم. من می خواهم راهی را بروم که نهایتش خدمت به دین و مذهب بر حق تشیع باشد.

... ناگهان رو به من كرد و گفت: چه کار می خواهی بکنی پسر؟ می خواهی نبی بشوی و پا درجای انبیاء بگذاری؟ من جایگاه تو را در نزد ائمه علیهم السلام می بینم !!

ماجرای استخاره

مرحوم میرزا(ره) در صدد بود از هر راه ممكن رضایت پدر و مادر را جلب كند، زیرا كه عدم رضایت آنها او را آزار می داد او با عشق و علاقه فراوان می خواست به دین خدمت كند و به خاطر مخالفت والدین آرامش نداشت، و همواره در فكر چاره جوئی بود، و این امر موجب شد كه به استخاره پناه ببرد و با خدای خود عهد می بندد كه اگر استخاره خوب آمد به درس حوزه ادامه دهد و به تدریج رضایت والدین را جلب نماید، و اگر استخاره بد آمد آنچه که پدر و مادر به او امر کنند اطاعت نماید.

میرزا جواد آقا شنیده بود که «شیخ هدایت غروی» (ره) از اشخاصی است که استخاره او مجرّب است و در میان مردم شهر تبریز مشهور بود که مضمون استخاره را شرح می دهد، به نزد مرحوم شیخ هدایت(ره) رفته و استخاره طلب می کند، شیخ هدایت(ره) به محض آنکه استخاره را گرفت چهره اش برافروخته شد؛ مرحوم میرزا (ره) می گوید: «یك لحظه با نگاه به چهره شیخ، ترسیدم، ناگهان رو به من كرد و گفت: چه کار می خواهی بکنی پسر؟ می خواهی نبی (پیامبر) بشوی و پا درجای انبیاء بگذاری؟ من جایگاه تو را در نزد ائمه علیهم السلام می بینم !!»

مرحوم میرزا(ره) این قضیه استخاره را تا آخر عمر برای اعضاء خانواده خود نقل نکردند و به مناسبتی این قضیـه را به برادر خود «حاج کریم رهبر سعادتی» نقل کرده و قول گرفته بودند كه در زمان حیاتشان فاش نشود.

بعد از آن که استخاره را گرفتند، تصمیم می گیرند با جدّیت به درس حوزه ادامه دهند و از طرفی پدر و مادر خود را راضی کنند، که بعدها این رضایت حاصل شد، و پدر و مادر به داشتن چنین فرزندی افتخار می کرده و همیشه دعا گوی او بودند.

در مدرسه طالبیه

ایشان در مدرسه طالبیه تبریز سكونت گزید و با مرحوم «علامه شیخ محمد تقی جعفری» (ره) هم حجره شد و  با جدّیت درس خواندن را شروع کرد. از همان آغاز، تعهد به حضور در درس، میرزا جواد آقا را در طالبیه تبریز شاخص كرده بود و كم كم استعداد علمی او بروز نمود و توانست دروس سطح را در تبریز به پایان برساند.

حاج میر علی اكبر فردوس (از تجار خیّر و متدیّن تبریز كه از زمانی میرزا جواد آقا در طالبیه تبریز مشغول به تحصیل بودند باهم آشنایى داشتند و در طول مرجعیت ایشان، ایشان وكیل و امین مرحوم میرزا (ره) در تبریز بودند) در جمعى فرمودند: وقتى مرحوم میرزا (ره) در طالبیه تبریز حركت مى كرد، به وضوح مشاهده مى شد كه طلاب متوجه او مى شوند و با اشاره به یكدیگر مى گویند: این شخص بسیار فاضل است و در تحصیل بسیار موفق است. طلاب از وجود ایشان در هر فرصتى استفاده مى كردند و مقام علمى ایشان از همان جوانى كه در طالبیه قدم مى زدند، به وضوح مشخص بود و اوقات خود را صرف درس و بحث مى كرد و عاشق كسب علم بود و طلاب سعی می کردند هنگامی که میرزا(ره) در طالبیه در حال تردد بود از او استفاده کنند و در هر فرصت ممکن از علم سرشار او بهره ببرند.

طلاب در «طالبیه» تبریز روزها حلقه بحثی داشتند که افراد فاضل و معروف مدرسه می نشستند و طلاب گرد آنان حلقه زده و شروع به سؤال و جواب می کردند، میرزا جواد آقا هم حلقه بحثی داشت که از سایر حلقه های بحث شلوغتر بود و افراد دور بر ایشان را گرفته و شروع به بحث می کردند. تسلط و احاطه علمی ایشان به قدری بود که طلاب به دور آن حلقه علمی با شوق و ذوق گرد می آمدند.

حجت الاسلام رضائیان: ... یكى از حلقه هاى بحث، مربوط به فقیه راحل مرحوم میرزا جواد تبریزى(ره) بود كه ایشان با مرحوم علامه شیخ محمد تقى جعفرى(ره) بحث مى كرد و این بحث چنان پر بار بود كه حدود پنجاه الى شصت طلبه، دور مرحوم میرزا (ره) حلقه مى زدند، و از وجود ایشان استفاده مى كردند. واقعاً مرحوم میزرا (ره) زحمت كشیده بود و در دوران جوانى از هر نظر مى درخشید، و تمام اوقات خود را به مطالعه و درس مشغول بود...

در هر حال شكر گزار بوده و با گرسنگی و ناداری آشنا شده بودیم، احساس وظیفه و ادای آن موجب می شد توكلمان بیشتر باشد و به آنچه كه خدا مقدر كرده بود می ساختیم.

تلاش خالصانه با وجود مشکلات مادی

میرزا جواد آقا به رغم مشکلات مادی، با جدیت درس می خواند. ایشان نقل کردند: چیزی در حجره برای خوردن نداشتیم. من و علامه جعفری(ره) مانده بودیم چه کنیم، بعد از ظهر جمعه تاجری به مدرسه آمد و به ما مبلغی داد جهت نماز وحشت، توانستیم با آن پول چند روزی را بگذرانیم، خداوند متعال به ما عنایت می کرد و هرگاه با مشکلی برخورد می کردیم تفضلی می فرمود و ایام را پشت سر می گذاشتیم و در هر حال شكر گزار بوده و با گرسنگی و ناداری آشنا شده بودیم، احساس وظیفه و ادای آن موجب می شد توكلمان بیشتر باشد و به آنچه كه خدا مقدر كرده بود می ساختیم.

تمام مراحل چهار گانه زندگی میرزا جواد آقا (تحصیل در تبریز، تحصیل در قم، سکونت در حوزه نجف، بازگشت به قم مقدسه) درس است و هر لحظه اش راهكاری است به سوی رسیدن به مرتبه كمال و معرفت.

عزیمت به قم

پس از چند سال تحصیل، کم کم میرزا جواد آقا احساس می کند که باید حوزه تبریز را ترک كرده و به حوزه علمیه قم منتقل شود تا مراتب علمی خود را آنجا کامل نماید. در سال 1364 هـ.ق در حالی كه ایشان 19 سال بیشتر نداشت. به قم منتقل می شوند و در درس «آیت الله سیدمحمد حجت کوه کمری» به مدت 4 سال حاضر می شوند، 4 سال نیز در درس اصول و فقه «آیت الله رضی زنوزی تبریزی» شرکت می کنند و 4 سال درس فقه در نزد مرحوم «آیت الله خراسانی» تلمذ می کند و در طول 9 سال سكونت در قم در دروس اصول و فقه استاد الفقهاء و المجتهدین آیت الله بروجردی(ره) حاضر می شود و عمده استفاده ایشان از سید بروجردی(ره) بوده است. میرزا جواد آقا مورد توجه آقای بروجردی قرار می گیرند و به خاطر تسلط و استعداد علمی، ایشان را جزء ممتحنین حوزه قرار می دهد.

هجرت به نجف

عکس قدیمی از میرزا جواد آقا تبریزی

مرحوم  آیت الله میرزا جواد تبریزی می فرمودند: ما در حوزه قم بودیم و آوازه حوزه نجف را می شنیدیم. خیلی در حسرت نجف می سوختم، ولکن راهی برای هجرت به آن دیار نمی یافتم، همیشه در این فکر بودم که آیا می شود روزی ما هم موفق شویم حوزه نجف را درک کنیم و در جواز مرقد مطهر امیر المؤمنین و أبا عبدالله الحسین علیهما السلام ادامه تحصیل دهم، و این آرزو موجب شده بود که توسل فراوان داشته باشم تا آنکه خداوند متعال حاجت من را برآورده کرد، و در یک جلسه علمی که داشتیم خدا عنایت کرد و اسباب مهیا شد و موفق به هجرت به نجف شدم.

خصوصیات آن جلسه به نقل از آیت الله تبریزی این گونه است كه ایشان فرمودند: بعضی تجار تبریزی، از تهران یا تبریز به قم می آمدند، و طلاب آذربایجانی را به میهمانی دعوت می كردند، یك روز «حاج یعقوب اپكچی»(ره) از تجّار متدّین تبریز ساكن در تهران به قم آمده بود و طلاب را دعوت كرد، من هم در آن جمع بودم، در آن جمع عده زیادی از علماء که بعضی از آنان از مراجع بودند، حضور داشتند، آن زمان من هم یک طلبه جوان بودم، در آن جلسه مسأله علمی مطرح شد که در اطراف این موضوع طلاب بحث کردند، که من وارد بحث شده و گفتم جواب مسئله این نیست که می گویید، بلکه جواب این است. نخسـت بعضی طلاب از اینکه من وارد بحث شدمخوششان نیامد، لکن کم کم بعضی از فضلاء جلسه حرف مرا تأیید کردند، و این موجب شد که میزبان توجه خاصی به من کند. خود را به من رساند و گفت اگر آقایان رفتند، شما بمان با تو کار دارم. بعد از رفتن کلیه افراد حاج یعقوب به نزد من آمد و گفت: ما شاء الله مسلط هستی. دوست دارم اگر حاجتی داری برایت برآورده کنم. میرزا جواد آقا گفتند: ما که دنبال حوائج دنیا نمی گشتیم و فقط به درس و بحث مشغول بودیم، به او گفتم سالها است آرزو دارم حوزه نجف را ببینم و در آنجا تحصیل کنم، لکن امکانات و خرجی راه و استقرار در نجف را ندارم، مرحوم میرزا (ره) می گوید: این تاجر به من قول داد کارهایم را انجام دهد، و در مدت سه روز ضمـن تهیه گذرنامه تمام ما یحتاج راه را تهیه کرد. من به  عنایت اهل بیت علیهم السلام به نجف اشرف سفر كردم تا نجف بودم این تاجر متدین گاهی به من عنایت داشت، و حتی بعد از بازگشت از نجف مجبتهای فراوانی كرد، و هر چند وقت یك بار به دیدنم می آمد، خدا رحمتش کند خیلی خدمت کرد الان در قبرستان ابو حسین قم مدفون می باشد. خداوند به واسطه این تأجر خیر اندیش امور ما را مرتب و تأمین نمود.

این مرد نیكو كار بارها و بارها علی رغم مكنت و ثروت فراوانی که داشت می گفت بهترین لذت من آن است که شب جمعه زیر قبه امام حسین علیه السلام حاضر شوم. شبهای جمعه سعی می کرد خود را به کربلا رسانده و زیر قبه امام حسین علیه السلام عاشقانه اشک می ریخت. روحش شاد باد.

و بعد از مهیا شدن امكانات، میرزا جواد آقا به طرف مرز خسروی حركت می كند و در آن مناطق به دلیل جاری شدن سیل دو روز مكث می كند و بعد از وارد شدن به عراق ابتداء به زیارت «كاظمین» علیهما السلام و سپس به زیارت «كربلای معلی» و بعداز آن که آیت الله تبریزی به «نجف اشرف» می رسد بعد از زیارت مرقد مطهر امیر المؤمنین علیه السلام در مدرسه «خلیلی» مهمان دوست دیرین خود مرحوم «شهید آیت الله میرزا علی غروی» (ره) می گردد، و بعد از چند روز یک حجره ای در مدرسه «قوام السلطنه شیرازی» گرفت، مشغول تدریس مكاسب و كفایه در مسجد خضراء و مسجد عمران شدند و روز به روز بر وسعت حوزه درسشان افزوده گردید.

تاریخ هجرت مرحوم آیت الله تبریزی به نجف اشرف سال 1371 هـ. ق است.

شاگرد خاص محقق خوئی

آیت الله تبریزی هنگام ورود به نجف در درسهای گوناگونی حضور یافت، لیكن در نهایت پایبند درس مرحوم آیت الله العظمی خوئی(ره) گردید، و به تدریج از چهره های شاخص درس این استاد بزرگوار و عظیم الشأن گردیده و مورد توجه ویژه ایشان قرار گرفت، معروف است که در آغاز حاضر شدن میرزا جواد آقا در درس آیت الله خوئی(ره)، ایشان از مرحوم آیت الله «محمد علی توحیدی» سؤال می کند که این شخص کیست؟ شیخ توحیدی(ره) می گوید: این جواد است، اهل تبریز؛ سید خوئی(ره) می گوید: این شخص آینده بسیار درخشانی دارد. کم کم سید خوئی(ره) ایشان را به شورای استفتاء خود دعوت می کند، و در آن زمان در شورای استفتاء آیت الله خوئی(ره) آیات العظام، شیخ وحید خراسانی و سید علی سیستانی و سید محمد باقر صدر و شیخ مجتبی لنکرانی و شیخ صدر بادکوبی و شیخ علی اصغر احمدی شاهرودی شركت می كردند.

آیت الله تبریزی 9 سال در درس آیت الله خوئی شرکت کرده و بیش از 20 سال در شورای استفتاء ایشان حاضر می شدند.

میرزا جواد آقا را می توان یكی از شاگردان برجسته و مبرز مرحوم آیت الله خوئی(ره) دانست كه همیشه مورد عنایت و توجه خاص استاد بود، و در اغلب جلسات علمی خصوصی استادشان نیز شركت می نمود، و دربحثها و درسها با طرح اشكالات و مطرح كردن بحثهای علمی بر هر چه پربار شدن محفل علمی می افزودند.

مرحوم میرزا(ره) طرف مشورت آیت الله خوئی(ره) بود، و در مسافرتها ایشان را همراه می بردند.

تبلیغ اسلام

استاد علاوه بر تدریس و تحقیق در حوزه علمیه نجف، از امر تبلیغ احكام و مسائل دینی مردم نیز غافل نبود، و در ایام تبلیغی و فرصتهای مناسب به نقاط نیازمند تبلیغ، مسافرت می كرد و به تبلیغ احكام الله می پرداخت، و از آنجا كه گفتارشان با عمل آمیخته بوده است، این تلاشها اثر بسیار مطلوبی را به جای می گذاشت كه می توان گفت ناشی از اخلاق و روش برخورد ایشان با مردم است، تكمیل پایگذاری تشیع در منطقه «كركوك» عراق را می توان از مهم ترین موفقیتهای تبلیغی ایشان به حساب آورد به طوری كه اكثر مردم آن مناطق به واسطه آشنایی با ایشان به مكتب غنی اهل بیت علیهم السلام روی آوردند و تاكنون پیرمردان آن منطقه ایشان را یاد دارند و بعضی از آنان با تحمل تمام مشقات سفر برای دیدار ایشان از عراق به قم می آمدند.

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، حجت الاسلام و المسلمین «شیخ عبدالحسین بشیری» (پدر همسر میرزا جواد آقا) را به آن مناطق بشیر، تسعین و ... عراق می فرستد و عمده تردد او در منطقه بشیر بوده، شیخ عبدالحسین(ره) موفق می شود تحولی در منطقه ایجاد كند و مردم را به تشیع بكشاند. میرزا جواد آقا در ادامه تلاش شیخ بشیری (ره)، تحولـی عظیم در منطقه ایجـاد می كند و تمام آن منطقه شیعه می گردند و تشیع در آن منـاطق مرهون تلاشهای حجت الاسلام و المسلمین شیخ عبـد الحسین بشیری (ره) و فقیه راحل آیت الله تبریزی است.

آغاز درس خارج و ماجرای زندانی شدن ایشان

بعد از گذشت مدتی بعضی از شاگردان مرحوم میرزا (ره) که خود به درس خارج رسیده بودند، از  ایشان می خواهند که به تدریس خارج پرداخته  تا بتوانند طلاب از وجود ایشان استفاده کامل نمایند، ایشان درس خارج را در مسجد «عمران» شروع می نماید، تدریسی كه سالها ادامه یافت تا آن كه مأموران رژیم بعث عراق درشب جمعه سال 1354ش با یورش به حوزه نجف اشرف فضلاء و طلاب را دستگیر كرده و از جمله مرحوم میرزا (ره) را در راه بازگشت از كربلاء به نجـف دستگیر و در زندان «خان النصف» كه در میان راه كربلاء و نجف قرار داشت زندانی می كنند، رژیم بعث هر طلبه ای را در خیابان و معابر عمومی مشاهده می كرد او را دستگیر و روانه قرارگاههای ارتش می نمود.

مرحوم میرزا (ره) خاطرات فراوانی از آن شب خان النصف (منطقه الحیدریه فعلی) داشتند، می فرمودند: شب سرد بود و ما را دستگیر و به پاسگاه پلیس در خان النصف برده و آنجا زندانی كردند، ما را در حیاط پاسگاه رها نمودند، جوانها به دنبال جای گرم می گشتند و هر كس هر امكاناتی داشت در اختیار دیگران قرار می داد بعضی از آقایان با توجه به این كه نزدیك غروب دستگیر شده بودند شام میل نكرده و گرسنه بودند، بعد از چند لحظه بعضی از طلاب جوان از جمله حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد اشرفی آمد و گفت آقا آن طرف حیاط اسطبل اسب وجود دارد و گرم است، با توجه به سرمای موجود چاره ای نبود، مرحوم میرزا(ره) می گوید: سردم شده بود و یكی از آقایان به نام آقای محقق احساس كرد كه می لرزم عبای خود را در آورد و در اختیار من قرار داد و گفت آقا به خودتان بپیچید، میرزا جواد آقا چند نان (نوعی نان در كربلا پخت می شد كه مرغوب بود و بعضی آقایان با خود به نجف می آوردند) از كربلء تهیه كرده بودند؛ وقتی مشاهد كردند كه بعضی آقایان گرسنه هستند نانها را به حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی ربانی دادند و فرمودند این را بین آقایان توزیع كن، بعداز چند لحظه مامورین بعث قدری خرما آورده و در وسط حیاط مقر شرطه ریختند، معلوم نبود كه این خرمها را برای اسبها بود یا برای زندانیان، شیخ محمد اشرفی می گوید: با آنكه آقایان گرسنه بودند كسی جرأت نمی كرد جلو برود و از آن خرماها بردارد، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد علی و سید ابراهیم شیرازیرحمة الله علیهما (دو فرزند آیت الله میرزا عبدالهادی شیرازی) جلو رفتند و قدری ازخرماها را برداشتند و بین حاضرین تقسیم كردند كه به هر كس دو خرما رسید.

بعضی از آقایان در فكر فرار بودند و ماندن در آنجا را تحمل نمی كردند حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد تقی سخائی می گوید: حجت الاسلام مهدی زاده(ره) نزد من آمد و گفت نزدیك این راه پله كسی از مامورین نیست بیا از اینجا برویم بالای پشت بام و از پشت بام فاصله تا زمین كم است من با وضعیت موجود قبول نكردم، دیدم خودش با شتاب از پله ها بالا رفت و دیگر متوجه نشدم چه شد لكن بعداز نیم ساعت مشاهده كردم شیخ را بعثیها در حالی كه عمامه اش را دور گردنش بسته اند می كشند و  آنقدر این شیخ را زده بودند كه قدرت حركت نداشت، بعداز او سوال كردم چه شد دوباره تو را گرفتند گفت به خانه یكی از عربها پناه بردم پسرش به مأمورین خبر داد.

برخورد خشن و غیر انسانی رژیم بعث آنگونه بود كه موجب اعتراض شهید آیت الله حاج شیخ احمد انصاری(ره) گردید آن مرحوم در مقابل استاندار كربلا از رفتار غیر انسانی آنان به شدت انتقاد نمود لكن آنان با آن قساوت قلبی كه داشتند آنگونه برخورد می كردند كه به نظرشان می رسید، و تنها چیزی كه این جمع دستگیر شده را دل گرمی می داد، همان محبت و مودتی بود كه بینشان وجود داشت.

بازگشت به ایران

بعداز دو روز میرزا جواد آقا از زندان آزاد می گردد و دولت بعث به او یك هفته فرصت می دهد كه خاك عراق را ترك كند، روحیه مرحوم میرزا (ره) بعداز قضیه زندان خان النصف بسیار تغییر كرده بود، و برخورد تحقیر آمیز رژیم بعث سخت بر ایشان اثر گذاشت بود، لذا تصمیم گرفتند به هر نحو ممكن خاك عراق را ترك كند.

آیت الله خوئی، میرزا جواد آقا را به ناهار دعوت می كند و می گوید: میرزا بمان شاید بتوان كاری كرد؛ لكن میرزا (ره) می گفت نه من تصمیم گرفته ام بروم و بر رفتن اصرار داشت، مرحوم میرزا(ره) می گفت من استخاره گرفته ام و استخاره بسیار خواب آمده.

از این رو آیت الله تبریزی در فاصله كوتاهی زندگی خود را جمع نموده و به سمت ایران حركت كردند، و هنگامی كه به مرز عراق رسیدند خبر لغو حكم تبعید ایشان رسید، لیكن میرزا جواد آقا تبریزی قبول نكردند و به سمت خاك ایران حركت كردند، از آنجا كه مرحوم میرزا (ره) وزنه علمی در حوزه نجف حساب می شد و حـوزه نجف به وجود ایشان افتخار می كرد بعضی آقایان ازرفتن ایشان گله مند شدند و از بزرگان خواستند كه میرزا را منصرف کنند.

آیت الله خوئی(ره) شخصی را مامور می كند كه به دنبال میرزا برود و او را قانع كند برگردد در نیمه راه به ایشان می رسد لكن ایشان به بازگشت راضی نمی شود.

در قم

مرحوم میرزا(ره) درقم مستقر می شوند و كم كم خبر حضور آیت الله تبریزی در قم منتشر می شود، و طلاب كم كم در اطراف ایشان جمع شدند، حتی بعضی از شاگردان ایشان از نجف به قم آمدند؛ میرزا جواد آقا در آغاز، درس خارج خود را در مسجد كوچكی كه روبروی «مسجد فاطمیه» (گذرخان) بود شروع می كنند، لكن بعداز یك هفته به خاطر استقبال طلاب به «مسجد عشقعلی» منتقل می شود، و بعداز مدتی جای آن مسجد هم كفاف نمی كند به «حسینه ارك» منتقل می شود، و بعد از مدتی حسینه ارك هم پاسخگوی فضلائی كه در درس فقه شركت می كردند نمی باشد، لذا درس فقه به «مسجد اعظم» منتقل می شود، تدریس ایشان از هنگام ورود به قم درسال 1355ش تا شوال سال 1427ق مطابق با آذر 1385ش ادامه یافت، مرحوم میرزا (ره) در سالهای حضور در قم مقید به درس بودند و كمتر درس خود را تعطیل می كردند و حتی ایشان وقتی روزها از درس فقه فارغ می شدند یك درس فقه دیگر در بیت داشتند كه بعدها به خاطر كثرت استفتاءات به جلسه استفتاء تبدیل شد.

وفات

مردان الهى با رفتن از دنیا نمى میرند؛ بلكه تا ابد در یاد و خاطر آیندگان زنده اند و بركات آنان در ایام زندگیشان خلاصه نیست؛ بلكه پس از وفات نیز به واسطه ى تألیفات، شاگردان و باقیات و صالحاتى كه بر جاى گذارده اند منشأ بسیارى از عنایات الهى براى مردم هستند.

مرحوم میرزا(قدس سره) هنگام مرگ، خدمات فراوانى از خود بر جاى گذاشتند كه به لطف پروردگار پس از ایشان شاگردان و فرزندان، ادامه دهندگان این راه پرفروغ، بوده و خدمات ارزشمندى ارائه مینمایند، اما جاى خالى یك عالم فرزانه را هیچ كس و هیچ چیز پر نمى كند.

چراغ عمر مرحوم میرزا پس از 82 سال نورافشانى، در شب 27 شوال سال 1427 هـ. ق در شهر مقدس قم خاموش گشت و جهان از فیض وجود این عالم گرانمایه محروم شد و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(علیها السلام) كنار قطعه ى بزرگان و مفاخر مذهب آرامید.

مرحوم میرزا(قدس سره)آن گونه زندگى كرد كه به واقع روز وفات ایشان یَومٌ عَلى آلِ الرَسُول عَظِیم بود و تمام مردم به خصوص طلاب فاضل و متدیّن در حسرت فراق آن یار سوختند و بر سر و سینه زنان، پیكر مطهر آن عالم بزرگوار را تشییع كردند. راهش پر رهرو و یادش گرامى باد، آمین یا رب العالمین.


منhبع: شیعه آنلاین، سایت آیت الله تبریزی، حوزه نیوز

تنظیم و فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان