تبیان، دستیار زندگی
آیا در برابر ظالم بیدادگرى که مردم را به جرم گفتن لا اله الا الله از خانه و کاشانه شان آواره مى سازد، و هستى آنها را تملک مى کند و پایبند به هیچ قانون و منطقى نیست مى توان با حرف حساب ایستاد؟!آیا در برابر چنین دیوانگان بى منطق جز با زبان اسلحه مى توان س
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نخستین فرمان جهاد

جنگ ،جهاد ،شهادت ،روحانیت

«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (1) ؛ به آنها که جنگ بر آنان تحمیل شده اجازه جهاد داده شده است ، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آنها است .

«الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَرِهِم بِغَیرِ حَقٍ إِلا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاس بَعْضهُم بِبَعْضٍ لهَُّدِّمَت صوَمِعُ وَ بِیَعٌ وَ صلَوَتٌ وَ مَسجِدُ یُذْکرُ فِیهَا اسمُ اللَّهِ کثِیراً وَ لَیَنصرَنَّ اللَّهُ مَثن یَنصرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِىُّ عَزِیزٌ*الَّذِینَ إِن مَّکنَّهُمْ فى الاَرْضِ أَقَامُوا الصلَوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکرِ وَ للَّهِ عَقِبَةُ الاُمُور» (2) ؛ همان ها که به ناحق از خانه و لانه خود بدون هیچ دلیلى اخراج شدند جز اینکه مى گفتند پروردگار ما الله است ، و اگر خداوند بعضى از آنها را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود ویران مى گردد و خداوند کسانى را که او را یارى کنند (و از آئینش دفاع نمایند) یارى مى کند، خداوند قوى و شکست ناپذیر است .

نخستین فرمان جهاد

در بعضى از روایات مى خوانیم هنگامى که مسلمانان در مکه بودند مشرکان پیوسته آنها را آزار مى دادند، و مرتبا مسلمانان کتک خورده با سرهاى شکسته خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى رسیدند و شکایت مى کردند (و تقاضاى اذن جهاد داشتند) اما پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به آنها مى فرمود: صبر کنید، هنوز دستور جهاد به من داده نشده تا اینکه هجرت شروع شد و مسلمین از مکه به مدینه آمدند، خداوند آیه فوق را که متضمن اذن جهاد است نازل کرد و این نخستین آیه اى است که در باره جهاد نازل شده .

در این آیات نخست مى گوید: خداوند به کسانى که جنگ از طرف دشمنان بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده است ، چرا که آنها مورد ستم قرار گرفته اند (اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا).

سپس این اجازه را با وعده پیروزى از سوى خداوند قادر متعال تکمیل کرده مى فرماید: و خدا قدرت بر یارى کردن آنها دارد  (و ان الله على نصرهم لقدیر).

این عبارت که متضمن وعده کمک الهى است با تعبیر به "توانائى خدا" ممکن است اشاره به این نکته باشد که این قدرت الهى وقتى به یارى شما مى آید که خود نیز به مقدار توانائیتان کسب قدرت و آمادگى دفاع کنید تا گمان نکنند که آنها مى توانند در خانه هاى خود بنشینند و منتظر یارى پروردگار باشند.

به تعبیر دیگر شما باید آنچه در توان دارید در این عالم اسباب به کار گیرید و در آنجا که قدرت شما پایان مى گیرد در انتظار یارى خدا باشید، و این همان برنامه اى بود که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در تمام مبارزاتش به کار مى گرفت و پیروز مى شد.

سپس توضیح بیشترى درباره این ستمدیدگانى که اذن دفاع به آنها داده شده است مى دهد، و منطق اسلام را در زمینه این بخش از جهاد روشنتر مى سازد مى گوید: همان کسانى که به ناحق از خانه و لانه خود اخراج شدند (الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق ).

اگر مسائل ذهنى را کنار بگذاریم و به واقعیات موجود در جوامع انسانى بنگریم یقین خواهیم کرد که در بعضى از موارد چاره اى جز توسل به اسلحه و زور نیست و این هم از ناتوانى منطق نیست بلکه عدم آمادگى جباران براى پذیرش ‍ منطق صحیح است ، بدون شک هر جا منطق مؤ ثر افتد حق تقدم با آن است .

"تنها گناهشان این بود که مى گفتند پروردگار ما خداوند یکتا است " ! (الا ان یقولوا ربنا الله ).

بدیهى است اقرار به توحید و یگانگى خدا افتخار است نه گناه ، این اقرار چیزى نبود که به مشرکان حق دهد آنها را از خانه و زندگیشان بیرون کنند و مجبور به هجرت از مکه به مدینه سازند، بلکه این تعبیر لطیفى است که براى محکوم کردن طرف در این گونه موارد گفته مى شود. فى المثل به شخصى که در برابر خدمت و نعمت ناسپاسى کرده مى گوئیم : گناه ما این بود که به تو خدمت کردیم ، این کنایه اى است از بیخبرى طرف که در برابر خدمت ، کیفر گناه داده است .

سپس به یکى از فلسفه هاى تشریع جهاد اینچنین بازگو مى کند: "اگر خداوند از مؤ منان دفاع نکند، و از طریق اذن جهاد بعضى را به وسیله بعضى دفع ننماید، دیرها و صومعه ها و معبدهاى یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى شود ویران مى گردد".

آرى اگر افراد با ایمان و غیور دست روى دست بگذارند و تماشاچى فعالیت هاى ویرانگرانه طاغوت ها و مستکبران و افراد بى ایمان و ستمگر باشند و آنها میدان را خالى ببینند اثرى از معابد و مراکز عبادت الهى نخواهند گذارد، چرا که معبدها جاى بیدارى است ، و محراب میدان مبارزه و جنگ است ، و مسجد در برابر خودکامگان سنگر است ، و اصولا هر گونه دعوت به خدا پرستى بر ضد جبارانى است که مى خواهند مردم همچون خدا آنها را بپرستند! و لذا اگر آنها فرصت پیدا کنند تمام این مراکز را با خاک یکسان خواهند کرد.

این یکى از اهداف تشریع جهاد و اذن در مقاتله و جنگ است .

فلسفه تشریع جهاد

در این آیات به دو قسمت مهم از فلسفه هاى جهاد اشاره شده است :

نخست جهاد "مظلوم " در برابر "ظالم و ستمگر" که حق مسلم طبیعى و فطرى و عقلى او است که تن به ظلم ندهد، برخیزد و فریاد کند، و دست به اسلحه برد، ظالم را بر سر جاى خود بنشاند و دست آلوده او را از حقوق خود کوتاه سازد.

دیگر جهاد در برابر طاغوتهائى است که قصد محو نام خدا را از دلها و ویران ساختن معابدى که مرکز بیدارى افکار است دارند.

جنگ نرم

در برابر این گروه نیز باید بپاخواست تا نتوانند یاد الهى را از خاطره ها محو کنند، مردم را تخدیر نموده ، بنده و برده خویش سازند.

این نکته نیز قابل توجه است که ویران کردن معابد و مساجد، تنها به این نیست که با وسائل تخریب به جان آنها بیفتند و آنها را در هم بکوبند، بلکه ممکن است از طرق غیر مستقیم وارد شوند و آنقدر سرگرمی هاى ناسالم فراهم سازند و یا تبلیغات سوء کنند که توده مر0دم را از معابد و مساجد، منحرف نمایند و به این ترتیب آنها را عملا به ویرانه اى تبدیل کنند.

کسانى که وجود یک معبد و مسجد را که سبب آگاهى و حرکت توده هاى مردم است مزاحم منافع نامشروع خود مى بینند و به هر قیمتى بتوانند در هدم و محو آن مى کوشند،

بنابراین آنها که مى گویند: چرا اسلام اجازه داده است که مسلمانان با توسل به زور و نبرد مسلحانه ، مقاصد خود را پیش ببرند؟ چرا با توسل به منطق هدفهاى اسلامى پیاده نمى شود؟ پاسخشان از آنچه در بالا گفتیم به خوبى روشن مى شود.

آیا در برابر ظالم بیدادگرى که مردم را به جرم گفتن "لا اله الا الله " از خانه و کاشانه شان آواره مى سازد، و هستى آنها را تملک مى کند و پایبند به هیچ قانون و منطقى نیست مى توان با حرف حساب ایستاد؟!آیا در برابر چنین دیوانگان بى منطق جز با زبان اسلحه مى توان سخن گفت ؟.

این درست به این مى ماند که بگویند چرا شما با اسرائیل غاصب بر سر یک میز نمى نشینید و مذاکره نمى کنید؟ همان اسرائیلى که تمام قوانین بین المللى و اخطارها و تصویبنامه هاى سازمان هاى جهانى را که مورد اتفاق تمام ملت ها است ، و تمام قوانین بشرى و دینى را زیر پا گذاشته است ، آیا چنین کسى منطق و مذاکره مى فهمد؟!

اسرائیلى که هزاران هزار کودک بى گناه و پیر زنان و پیر مردان و حتى بیماران بیمارستان ها در زیر بمب هاى آتشزایش ، قطعه قطعه شده و سوخته اند، کسى است که باید از در منطق با او وارد شد؟

همچنین کسانى که وجود یک معبد و مسجد را که سبب آگاهى و حرکت توده هاى مردم است مزاحم منافع نامشروع خود مى بینند و به هر قیمتى بتوانند در هدم و محو آن مى کوشند، اشخاصى هستند که باید از طرق مسالمت آمیز با آنها وارد بحث شد؟ همان کسانی که دم از آزادی دموکراسی میزنند و مقدسترین و محبوب ترین کتاب جامعه بشری را با بیشرمی به آتش می کشند با این دغل بازان بی شرم چه باید کرد؟

به هر حال اگر مسائل ذهنى را کنار بگذاریم و به واقعیات موجود در جوامع انسانى بنگریم یقین خواهیم کرد که در بعضى از موارد چاره اى جز توسل به اسلحه و زور نیست و این هم از ناتوانى منطق نیست بلکه عدم آمادگى جباران براى پذیرش ‍ منطق صحیح است ، بدون شک هر جا منطق مؤ ثر افتد حق تقدم با آن است . 

منبع : تفسیر نمونه جلد 14

تنظیم محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها :

1- سوره حج آیه 39.

2- سوره حج آیات 40 و 41.