تبیان، دستیار زندگی
یک روز برای امتحان چند دیوانه، آن ها را می برند کنار یک استخر خالی از آب. همه دیوانه ها به جز یکی پریدند داخل استخر و دست و پاهایشان شکست. مسئول آن ها فکر کرد که آن یکی خوب شده. پرسید : تو چرا نپریدی؟ دیوانه جواب داد: آخر شنا بلد نبودم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امتحان دیوانه ها

امتحان دیوانه ها

یک روز برای امتحان چند دیوانه، آن ها را می برند کنار یک استخر خالی از آب. همه دیوانه ها به جز یکی پریدند داخل استخر و دست و پاهایشان شکست.

مسئول آن ها فکر کرد که آن یکی خوب شده. پرسید : تو چرا نپریدی؟

دیوانه جواب داد: آخر شنا بلد نبودم.

کسب و کار

۵ تا دوست می خواستند کسب و کار راه بیاندازند. بنابراین ۵ نفری یک تاکسی می گیرند و با آن کار می کنند و ورشکسته می شوند .می دانید چرا؟ چون ۵تایی با هم می رفتند مسافرکشی.

ساعت
حواس

اولی: ببخشید با حرف هایم سر شما را درد آوردم. دومی: نه اختیار دارید. من حواسم جای دیگر است.

صدای ساعت

معلم به دانش آموز: ساعت را بخش کن! دانش آموز: اول سا، دوم عت. معلم: صدایش را بکش! دانش آموز: تیک تاک! تیک تاک!

غذای سگ

همسایه ای گفت: «جلوی این سگت را بگیر! امروز جوجه ما را خورده است.» همسایه دیگر با خوشحالی گفت: «خوب شد گفتی که دیگر امروز به سگم غذا ندهم.»

چند تا دیوانه

یک روز چند تا دیوانه در یک سلول از یک سوراخ باریک و در یک صف بیرون را نگاه می کردند و این کار را دوباره تکرار می کردند. رئیس بخش آمد و از سوراخ به بیرون نگاه کرد و هیچی ندید. همه خندیدند و گفتند: الان چند سال است که ما از این سوراخ بیرون را نگاه می کنیم اما هنوز هیچی ندیدیم. تو می خواهی با یک بار نگاه کردن چیزی ببینی؟

نسیم رضوان

تهیه و تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار

مطالب مرتبط

دروغ یک لاک پشت

بچه ی شلوغ

آرزوی مشترک پدر و پسر

اولین مریضیه که به من مراجعه کرد!

بابا زد تو گوشم

دوستان امانت دار

بچه بدجنس

تعریف بازی فوتبال

دم الاغ زبل خان

امضای نامه ایرادی نداشت

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.