تبیان، دستیار زندگی
آمار افراد مبتلا به اعصاب وروان درجامعه در حال افزایش است . آنچه امروز شاهد هستیم ویزیت سرپایی و در مواردی بستری بیمار وسپس ترخیص بیمار وارجاع وی به خانواده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانواده ، چتر مناسب درمان

نقش خانواده در توانبخشی بیمار اعصاب وروان

چتر

آمار  افراد مبتلا به بیماری اعصاب وروان درجامعه در حال افزایش است . آنچه امروز شاهد هستیم  ویزیت سرپایی و در مواردی بستری بیمار و سپس ترخیص بیمار وارجاع وی به خانواده است .در این میان نزدیك ترین افراد به بیمار اعصاب وروان خانواده او ست. این افراد شاهد رفتار بیمارشان هستند  و با توجه به اینكه احساس می كنند كه در مردابی از مشكلات دست وپا می زنند، نیازمند هستند تا تمامی خشم یا فداكاری شان را نسبت به بیمار كنترل كنند.در این میان یك عضو علاقه مند در خانواده  و وجود یك مركز بهداشت روان مرتبط با خانواده بیمار عنصر با ارزش و كاربردی است.

در واقع باید با آموزش به خانواده بقبولانیم، تفكر غیر منطقی ، خلق غیر قابل پیش  بینی ،سخنان غیر قابل درك و رفتار غیر منتظره درك ورفتار غیر منتظره و گاهی تهاجمی بیمار را تحمل كند و صبور باشد و كوتاه نیاید. به نوعی خانواده نقش حمایتی و حیاتی در درمان بیماری دارد و جزء اصلی تیم درمان به حساب می آید.

خانواده نقش حمایتی و حیاتی در درمان بیماری دارد و جزء اصلی تیم درمان به حساب می آید.

در این میان بسیاری از خانواده ها تا زمانی كه با بروز بیماری در یكی از بستگان درجه اول شان روبرو نشوند ، آگاهی كمی از بیماری روانی دارند. ممكن است اعضای خانواده حتی متوجه نشوندكه فرد در حال تغییر است یا رفتار غیر عادی دارد.

دكتر شیری "پزشک حوزه بهداشت روان" ، مدرس دانشگاه تهران و عضو پژوهشکده علوم شناختی ایران در این خصوص می گوید: زمانی که فردی با یک دل درد مواجهه می شود ،بدون لحظه ای درنگ به متخصص گوارش مراجعه می کند .به نوعی می توان گفت علائم بیماری ما را به سمت صحیح هدایت می کند.اما نکته ای در مورد اختلالات روانی وجود دارد این است که این دسته از اختلالات در بسیاری مواقع با بروز جسمانی خود را نشان می دهد و در واقع فرد نمی داند که باید به  چه متخصصی مراجعه کند.

علائم بیماری اختلال خلقی چیست ؟

اختلالات روان و انگ اجتماعی

اختلالات روانی با انگ اجتماعی همراه هستند.برای درمان این دسته از اختلالات ،افراد با وضعیتی که در آن قرار می گیرد به روان شناس ،روانپزشک,روان درمان ،یا مددکار اجتماعی و مشاوره خانواده مراجعه می کند.اینکه فرد در زمان احساس بیماری کدام یک از متخصصین را انتخاب می کند ، جای سوال دارد. همه این افراد به نوعی با یکدیگر در تعامل هستند اما یکسری از اختلالات لزوما نیاز به مداخله دارویی یا بستری دارد. دكتر شیری با بیان این موارد اضافه می كند: بیماران روانی را می توان به 6 دسته تقسیم کرد.

1- اولین دسته بیماران روانی ,اختلالات عقل است ( PSYCHOSIS ) .بسیاری از اوقات این بیماران نیاز به بستری جهت تشخیص و درمان متناسب دارند. روان درمانی نمی تواند به این افراد کمک کند.درمان این افراد صرفا به این خاطر است که بدتر نشوند.

2- دسته دیگر بیماریها ،اختلالات اضطراب  است.استرس در زندگی همه انسانها وجود دارد ولی واکنش آدمی به عوامل  اضطراب زا متفاوت است و گاهی زندگی فرد مختل میشود . از بدخوابی بگیرید تا تپش قلبهای عذاب آور و حتی حملات اضطرابی و فوبیا نسبت به جمع و حتی بعضی تیکهای عصبی...همه و همه در زیرگروه اختلالات اضطرابی درمان میشوند و ترکیبی از روان درمانی و درمان دارویی به این دسته از بیماران کمک شایانی می كند.

3-اختلالات MOOD از دیگر اختلالاتی است که با اختلالات عاطفه ،افسردگی یا سرخوشی بیش از حد یا هر دو خود را نشان  می دهد،فراگیری اش در جامعه تا 5% است و بر خلاف باورعمومی که معتقد است آدم باید مسائل خودش را حل کند  ما از اختلالاتی صحبت میکنیم که فرد تعادل عاطفی خود را از دست داده و لازم است کمکی ابتدایی بگیرد تا بتواند با افسردگی خود روبرو شود. بسیاری از مردم نمی دانند که بالا و پایین شدن رفتارشان طبیعی نیست و جزو اختلالات دو قطبی طبقه بندی می شود و اگر داروی تثبیت کننده عواطف بگیرند می توانند به کار و زندگی خود برسند و در اطرافیان ایجاد احساس نا امنی نمی کنند .

4- دسته چهارم بیماریها اختلالات تطابقی است در این نوع بیماری افراد نمی توانند خود را با شرایط تطبیق دهند؛مثلا با ازدواج کردن ، معمول است که فرد مسوولیت پذیری جدید را نشان میدهد اما این افراد نمیتوانند با شرایط جدید متناسب تغییر کنند. همچنین همین عقب افتادگی یا بی تناسبی را در زمانی میبینیم که فرد مادر میشود اما از پس شرایط روحی روانی لازم برای وظایف مادری عاجز میماند.

5- اختلالات وسواس  : این دسته بیماران دچار افکاری مزاحم هستند و علیرغم اینکه میدانند بعضی رفتارها غیر عادی است اما نمیتوانند جلوی خود را بگیرند مثل شستشو ، چک کردن قفل و کلید و گاز آشپزخانه و...اختلالات وسواسی اجباری بسیار آزار دهنده هستند و نیاز مبرم به مداخله دارویی و روان درمانی دارد.

6- اختلالات شخصیت : حتما شما هم دیده ایم افرادی را که در جزوه نوشتن نظم خاصی دارند و از خودکارهای مختلف استفاده می کنند.این نظم تا زمانی خوب است که در حد نرمال باشد و به نوعی تبدیل به استرس  نشود .وقتی فرد حالت رفتاری اش از نرمال به سمت غیر نرمال حرکت کند ،در این زمان می گوییم فرد بقدری دقیق شده  که از عملکرد روزانه اش عاجز گردیده یا اطرافیانش را عاجز كرده است .مثلا فردی که دقیق است در اختلال شخصیت ممکن است شکاک شود .اختلال شخصیت یکی دیگر از اختلالات روانی است که نیازمند پیگیری و درمان است.

پزشک و بیمار

آگاهی هایی برای مواجهه با بیماری اعصاب و روان

این مدرس دانشگاه  با بیان این مطلب كه بیماریهای اعصاب وروان از آن دسته بیماریهایی هستند  که افراد به خاطر ترسیدن از انگ اجتماعی به پزشک مراجعه نمی کنند.حال آنکه بسیاری بیماری های اعصاب وروان مثل وسواس ، دوقطبی بودن ، اسکیزوفرنیا ( اختلال عقل )، با مداخله درمانی کنترل می شوند و بدون دارو چه بسا غیر قابل برگشت است. عنوان می كند:آگاهی مهم در خصوص این بیماری این است كه نزدیكان فرد بیمار آگاهی عمومی داشته باشند. این امر به نزدیکان بیمار کمک می کند تا در مراجعه به پزشک صبور و با حوصله باشند.مثال صریحی که در مورد خانواده های دارای بیمار اعصاب وروان وجود دارد این است که درباره اختلال بیمارشان اطلاعات کافی ندارند،ممکن است نشانه های بیماری را به عنوان خصایص فردی در نظر بگیرند و بیمار را به خاطر این حالات مورد سرزنش قرار دهند.

وی ادامه می دهد: فردی که دچار بیماری اعصاب و روان است ، تا زمانی که به شرایط عادی باز گردد، نیاز به بازتوانی دارد.مصرف صحیح داروی روانپزشکی،کمترین اختلال وعوارض را ایجاد می کند، حال آنکه بیماران اعصاب و روان گاهی  به شکل سرخود داروهایشان را قطع می کنند ؛به نوعی یک ترس اجتماعی درباره مصرف داورهای اعصاب وجود دارد.حال آنکه این داروها باید پله ای و به تدریج قطع شود.

باید به خانواده ها و مردم یاد داد که ترس غیر عادی از بیماری روانی نداشته باشند و به این افراد فضایی دهند تا بتوانند دوباره به جامعه برگردند و حمایت اجتماعی نرمال دریافت کنند تا دوباره به شرایط بیماری برنگردند.

نكته حائز اهمیت در خصوص كلیه  بیماریها پیشگیری است.پیشگیری در مورد بیمار اعصاب و روان از اهمیت خاصی برخوردار است.دكتر شیری با بیان اینكه پیشگیری طبق تعریف سازمان بهداشتی دارای سه سطح است ،می گوید: پیشگیری اول قبل از وقوع بیماری است.هرکاری که باعث شود مردم به یک بیماری مبتلا نشوند. پیشگیری دوم تشخیص  صحیح بیماری است یعنی وقت بیمار تلف نشود و به محل درستی برای درمان خود مراجعه کرده باشد یا اینکه اولین متخصصین که بیمار را ویزیت کرده اند و متوجه اختلال روانی شده و به درمانگر روانی یا روانپزشک معرفی کنند.سطح پیشگیری سوم  بازتوانی روانی و باز گرداندن بیمار به زندگی عادی است.باید به خانواده ها و مردم یاد داد که ترس غیر عادی از بیماری روانی نداشته باشند و به این افراد فضایی دهند تا بتوانند دوباره به جامعه برگردند و حمایت اجتماعی نرمال دریافت کنند تا دوباره به شرایط بیماری برنگردند.

حمایت

حضور خانواده در توانبخشی بیمار

در جهان واقعی بیشتر بیماران بیش از آنكه از سوی مراكز بهداشتی مورد حمایت قرار گیرند با خانواده در تماس هستند. در كتاب مشاركت خانواده در خدمات بهداشت روان آمده است :كمك كردن به بیماران و خانواده ها جهت درك بیمار روانی قدم اول در مجهز كردن آنها با مهارت های سازگاری موثرتر است. همانند یك بیماری طولانی مدت جدی و ناتوان كننده جسمانی خانواده های مواجه با بیماری شدید روانی نیاز جدی برای دریافت اطلاعات صحیح دارند. دسترسی به اطلاعات به كاهش سردرگمی ، كم كردن استرس ،اضطراب و داغ ننگ بیمار روانی می تواند كمك كند.

وجود انگیزه نیاز اصلی بیمار اعصاب و روان است. انرژی مثبت برای فردی با ناتوانی روانی و بهبود فزاینده در عملكرد های اجتماعی و ایفای نقش های مسئولیت مندانه در بهبود بیماری موثر است.اجبار به رو در رو بودن با یك بیمار روانی شدید و ناتوان كننده مشكلی سخت و فشار زا برای خانواده است.حال این توانایی و ظرفیت خانواده است كه با كوشش در كنار یكدیگر و نیز همكاری با پزشك ، متدهای حل مشكل را  آموزش ببینند.

در بخشی از این كتاب آشفتگی های هیجانی خانواده بیمار اعصاب و روان را "داغدار دائمی "تعریف كرده است. در برخی خانواده ها بیمار روانی ممكن است بزرگترین عامل بر هم زننده محیط زندگی آرام آنها باشد، به هر حال در هر دو صورت اعضا خانواده مستعد تجربه تحولی هیجانی هستند كه آنرا "داغداری دائمی" می گویند.

مطمئنا بیمار روانی فشاری بر دوش همه خانواده است. به نظرمی رسد كه بعضی از خانواده ها در رویارویی با آن موفق  تر هستند. برای بعضی از خانواده ها ، بروز بیمار روانی شدید در یكی از عزیزانشان مشابه سایر مشكلات برطرف نشدنی (فقر ،بیماری تهدید كننده،شرایط نا امن زندگی)است.

نكته حائز اهمیتی كه در خصوص این بیماران وجود دارد این است كه جامعه ما راههای شناخته شده كمی را برای سوگواری ناشی از فقدان و تغییرات ایجاد شده ناشی از بیماری در اختیار دارد. فقدان سازمانهای دولتی و غیر دولتی ،منابع مالی و آموزشی محدود و فقدان شبكه گسترده خدمات بهداشت روانی و جامعه نگر ، بیماران و خانواده آنها را با منابع محدود برای حمایت هیجانی مواجه می سازد.عدم حمایت سازمانهای بیمه گر از ارائه اینگونه خدمات مشاوره ای امكان بر خورداری كامل از سرویس های درمانی و مشاوره ای موجود را نیز با محدودیت مواجه می كند. حال آنكه تقویت منابع علمی ،مالی و عاطفی خانواده ها می تواند چتر مناسبی برای بیمار به منظور تحقق اهداف درمانی وتوانبخشی باشد.

مصاحبه کننده : هانیه ورشوچی

گروه خانواده و زندگی تبیان - تنظیم :ندا داودی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.