تبیان، دستیار زندگی
جبهه هم معراج دارد طالب دیدار کو هفت شهر مین اینجا را بگو عطار کو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حماسه کهنه سرباز

نگاهی به «معبر آسمان» مجموعه شعر صالح افشار تویسرکانی

صالح افشار تویسرکانی سال 1338 خورشیدی در تویسرکان متولد شد. دوران تحصیل را در همان جا گذراند و سپس به تهران آمد. سال 1357 به دانشکده خلبانی نیروی هوایی پیوست. تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده پرواز مرکز آموزش‌های هوایی «قلعه مرغی» می‌گذراند که بنا به ضرورت و نیاز، وارد تشکیلات فنون هوانوردی شد و تخصص «سوروایل Survival» فن نجات و زنده ماندن خلبان در هنگام اضطرار برای ترک هواپیما را – که یکی از تخصص‌های هوایی در دنیا است – آموخت.

رزمندگان

وی در حال حاضر رئیس مرکز عملیات رزم مشترک و نجات خلبان و استاد دانشکده پرواز است. «معبر آسمان» نام مجموعه شعر صالح افشار تویسرکانی است.

تویسرکانی از دانش‌آموختگان و شاگردان مرحومان استاد علامه محمد تقی جعفری و استاد عبدالحسین زرین‌کوب و دکتر سیدمحمد دامادی و استاد عبدالحسین نوایی و دکتر نصر‌ت‌الله کاسمی و استاد حقیقت و استاد پارسا و همچنین استاد باستانی پاریزی و دیگر بزرگان بوده و از محضر آنان کسب فیض کرده است.

در دوران پرافتخار دفاع مقدس از سال 59 تا سال 63 داوطلبانه به جمع دلاور مردان نیروی زمینی درآمد و در لشکرهای 92 زرهی اهواز و 77 پیروز خراسان در چند عملیات آفندی و پدافندی شرکت داشته است.

او از سال‌های جنگ تحمیلی خاطره‌های ناگفته را زمزمه می‌کند و از شهیدان چه‌ها که نمی‌گوید:

چه گویم من ز توفان هویزه

ز رمز و راز بستان هویزه

نبودی تا ببینی زیر آتش

تن سی پاره و جان هویزه

دلم شد مست و مسرور هویزه

تجلی کرد در هور هویزه

تجلی می‌کند انوار رحمان

ز برق آتش طور هویزه

رزمنده‌ای پاک نهاد

مثنوی کهنه سرباز سرهنگ صالح افشار تویسرکانی یکی از زیباترین منظومه‌های این کتاب است:

شرح حال کهنه سربازان نه خواندنی، دیدنی است

باید آمد خط اول، سوت ترکش را شنید

صالح افشار، رزمنده سلحشور، شاعر دلسوخته و ادیب حماسه ‌آفرین، با طبع لطیف و احساسی رقیق و دلی دریایی و روحیات سخت نظامی و مأموریت دشواری چون دوران دفاع مقدس، به خیال افراد جامعه شاید جمع افراد باشد.

هنگام قرائت اشعارش او را شاعر و در کلاس درس فنون هوانوردی، تجسس و نجات خلبان استاد نظامی برجسته، در کلاس معارف جنگ، دانشجویان با خاطرات او از عملیات‌های دفاع مقدس خو گرفته و اشعار حماسی وی را در سرزمین‌های تفتیده خوزستان زمزمه می‌کنند...

جبهه هم معراج دارد طالب دیدار کو

هفت شهر مین اینجا را بگو عطار کو

٭٭٭

در شب جبهه که آتش نقل میدان می‌شود

مین خورشیدی چراغ راه یاران می‌شود

صالح افشار رزمنده‌ای بی‌ادعا و خالی از تکلف و گمنام بود که بارها تا مرز شهادت در نبردهای سخت و تک‌های سنگین پیش رفت.

به قول یکی از پیشکسوتان باید او را «بمب احساسات پاک» نام نهاد. از جمله آثار دیگر او می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: کتاب پرواز، سخنی با تفنگ ژسه، شاهد در جبهه جنگ – با مقدمه مرحوم استاد علامه محمدتقی جعفری – نبرد جانسوز، مجموعه خاطرات همرزمان، یادداشت‌های داخل سنگر، مقدمه‌ای بر گلشن راز شیخ محمود شبستری، مقدمه‌ای بر دو بیتی‌های بابا طاهر و فایز دشتستانی، کتاب طوبا، مجموعه شعر و همچنین چندین مقاله: مظاهر غفلت در شعر بیدل، علم لدنی، شناخت علم و...

او مشغول نگارش دو کتاب دیگر است. اینک هیأت معارف جنگ «شهید سپهبد علی صیاد شیرازی» بعضی از اشعار پراکنده‌اش را در حال و هوای دفاع مقدس گردآوری و به عنوان «معبر آسمان» به جامعه ادبی تقدیم کرده است.

خودش می‌گوید: بهترین شعر را شاید یک رزمنده گمنام زیر آتش در خط مقدم با رگبار گلوله‌اش در قلب متجاوزان سروده باشد که زیباترین سرود و حماسه‌ آفرین‌ ترین سرایش پهلوانی در دفاع مقدس در طول جنگ بوده است:

زیباترین سروده من در شب نبرد / داغ گلوله است به دل‌های دشمنان

و یا:

کلاس درس ما درگاه عشق است / کتاب ما دل آگاه عشق است

نوشته روی پیشانی شهیدی

حسین (ع) استاد دانشگاه عشق است

مجید افشاری درباره این شاعر می‌گوید:

هستند کسانی که بر این خاک مقیمند

اما نفس عرش خداوند کریمند

نوشتن از بعضی‌ها آسانست درست مثل آب خوردن در ظهر تابستان، اما نوشتن از بعضی‌ها دشوار است درست مثل آب خوردن در ظهر عاشورا (البته اگر در صف امام حسین(ع) باشی). عمو صالح یک کهنه سربازست، اگر یک کهکشان ستاره هم به او سردوشی بدهند بی‌آنکه اعتنایی کند، می‌گوید: اعظم درجه عندالله که آن را شهادت می‌داند.

درباره شهادت هم می‌گوید :حسرت شهادت هیچکدام از امیران و سرداران جنگ را نمی‌خورد الا شهیدان گمنام. همیشه با دیدنش این رباعی را زمزمه می‌کنم:

یک روز به چشم خلق چون مجنونی

یک روز به چشم خلق افلاطونی

چون خوب نگاه می‌کنم می‌بینم

از دایره نام، نشان بیرونی...

استاد منوچهر صدوقی (سها) درباره اشعار و آثار سرهنگ نیز نوشته است: اهل هنر نوعاً دارای عواطفی قوی و برتر از آن، لطیفند و شاید از همین رهگذر است که قدرشناسی اصحاب ادب، موجب دلگرمی و نتیجه ترقی آنان می‌گردد و از سویی دیگر اساساً تقدیر از کار نیک که هنر هم یکی از مظاهر والای آن است، خود کاری است نیکو و یعنی از مصادیق اعمال صالحه است. و این معنی هم معلوم است که وقت آدمی از شنیدن وقوع کار خوش می‌گردد.

از این روی، چون شنیدم که مجلسی در مقام تقدیر از کوشش‌های ادبی آقای سرهنگ صالح افشار تویسرکانی رزمنده شاعر عارف منعقد خواهد گردید وقت من خوش شد تا جمعی گردهم آیند و از این شاعر صافی دل اهل صفا و خلوص و محبت و در واقع از خود خوبی‌ها و نیکویی‌ها سخن گویند، سعی تو مشکور باد و وقت تو خوش، ای وقت تو خوش که وقت ما کردی خوش. خود، خوش باشید و دل‌ها خوش گردانید، کس چه می‌داند، شاید همین خوش گردانی دل‌ها سبب ارتقا به خشنودی حق گردد. رضی‌الله عنهم و رضوا عنه.

گوشه‌هایی از مثنوی «کهنه سرباز» بدین گونه است:

پیش چشمم لاله خندان می‌شود

 چشم من جای شهیدان می‌شود

از زمانه دور می‌گردد دلم

 قاب عکس نور می‌گردد دلم

کاش می‌شد ماند و از اینجا نرفت

ماند و سوی شهر پر غوغا نرفت

کاش می‌شد کنج دنج خاکریز

 چشم خواب آلود می‌شد اشک ریز

آه آن فوج کبوتر رفته‌اند

 آه سرداران بی ‌سر رفته‌اند

لاله‌ای دیدم غریبانه به دشت

پادگان «دژ» زیاد من گذشت

آه اینجا «دژ»، «دژ» عرش خداست

 همچو عرش کبریا محکم بناست

روزنامه ایران

تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان