تبیان، دستیار زندگی
وضعیت آن زمان بود، چنان که اگر ما هم در جایگاه سید موسی صدر بودیم، بسیاری از کارهایی را که وی در آن دوران انجام داد، انجام می دادیم... وقتی این حملات را که ظالمانه متوجه سید موسی صدر بود، آن هم از سوی کسانی که خود مشکل فکری و روحی داشتند، بررسی می کنیم، م
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا امام صدر ربوده شد؟

«در میان بزرگان ما کسانی ‎که به حق نزدیک تر بوده اند، تعداد دشمنان آنان فزون تر بوده است.» این سخن قریب به مضمونی است که مرحوم آیت ا... احمدی میانجی، از بزرگان و عرفای حوزه علمیه، در تجلیل از امام صدر و شهید بهشتی گفته اند.

امام موسی صدر

حقیقت آن است که امام موسی صدر مخالفین و دشمنان کمی نداشت. پاره ای صرفاً نگاهی انتقادی و اختلاف دیدگاه با امام صدر داشته اند، مانند برخی روحانیون مخالف. اما برخی دیگر مرز دشمنی و مخالفت را تا هتک حرمت و ترور شخصیت و حتی سوء قصد به جان او رساندند. در یکی از این سوء ‎قصدها، مقر مجلس اعلای اسلامی شیعه در منطقه حازمیه بیروت، با موشک‎های آرپی جی هدف قرار گرفت. خانواده امام موسی صدر در بخشی از طبقه چهارم این ساختمان سکونت داشتند و موشک به یکی از اتاق های آن اصابت کرد. در لحظه اصابت، همسر و دختر کوچک او در منزل بودند که آسیبی ندیدند.

بدیهی است که همه این مخالفین و منتقدین از نظر شدت و ضعف در مخالفت در یک مرتبه نیستند، اما به هر حال، با نگاهی اجمالی می توان مخالفان امام موسی صدر را در چند دسته تقسیم‎ بندی کرد:

1. رژیم صهیونیستی و هم ‎پیمانانش

امام موسی صدر از اولین روزهای حضور در لبنان و مشاهده اوضاع مردم این کشور و حملات پی‎ در پی رژیم صهیونیستی، در پی راه ‎حلی بود تا با این وضعیت مقابله کند. از همین‎ رو در ابتدا با تشجیع و تشویق مردم، مهاجرت ایشان را به هنگام حملات متوقف کرد و در ادامه، افواج مقاومت لبنانیه یا جنبش امل لبنان را سازماندهی کرد. امام صدر دائماً تأکید می کرد که اسراییل شر مطلق است یا می گفت هر نوع همکاری و تعامل با اسراییل حرام است.

این جملات صرفاً شعارهایی سیاسی نبودند و حکم فتوا داشتند. امام صدر بر آن بود تا جنوب را به ‎صورت خط مقدم نبرد با اسراییل درآورد. او می خواست ولادت حرکت امل را با انجام عملیاتی در داخل اراضی اشغالی فلسطین اعلان کند. بنابراین مبارزه با اسراییل و حمایت از مبارزان فلسطینی یکی از آرمان های امام موسی صدر بود.

او بارها تأکید کرد که شیعیان باید با جدیت تلاش کنند تا بتوانند در سال 2000میلادی، یکی از قطب های تعیین کننده در ساختار سیاسی جدید لبنان، باشند. او می گفت شیعیان باید در تمام عرصه های فکری، فرهنگی، مالی، اجتماعی و … با تمام توان تلاش کنند. او می خواست شیعیان رشد کنند، اعتماد به نفس پیدا کنند و از انسان هایی مهمل به انسان هایی فعال و مسؤلیت پذیر بدل شوند. می گفت تنها در این صورت است که می توان در سال 2000 ساختار حکومتی لبنان را تعیین کرد. جالب است که همین مطلب را سفیر اسبق فرانسه در لبنان نیز بر زبان آورده بود؛ او در مراسمی که رهبران مذهبی و سیاسی فرقه مارونی در یکی از کلیساهای بیروت برپا کرده بودند، به مسیحیان این ‎گونه هشدار داد:

«شیعیان امتیازاتی به ‎دست آورده اند که طوائف دیگر، آن امتیازات را ندارند. جمعیت آن ها در سرتاسر لبنان پراکنده است. تعداد آن‎ ها از دیگر طوائف بیشتر است. از نظر مالی در تمامی جهان غرب حضور دارند. از نظر فکری و فرهنگی در صف اول قرار گرفته‎اند. من هشدار می دهم که اگر آن ها همین ‎طور پیش بروند و رهبری چون آقای صدر داشته باشند، در سال 2000 حکومت لبنان را به دست خواهند گرفت.»

او درست فهمیده بود. امام موسی صدر صدر دقیقاً در همین جهت حرکت می کرد. او می خواست شیعه و تشیع را سربلند کند.

از طرفی اسراییل سال ها در پی آن بود که لبنان را تقسیم کند. اسراییل همیشه مدعی بوده که عرب ها و یهودیان نمی توانند در یک کشور کنار هم زندگی کنند. همزیستی طوایف لبنانی ناقض این مدعا بود. برای همین اسراییل در صدد بود به دنیا نشان دهد، که طرح همزیستی مسالمت‎ آمیز طوائف مسیحی و مسلمان لبنان، که هر دو عرب هستند، با شکست مواجه شده است و می خواست چنین نتیجه بگیرد که به طریق اولی، اعراب مسلمان و مسیحی نیز نمی توانند با قوم یهود همزیستی کنند. بنابراین طرح همزیستی ادیان امام موسی صدر، از اساس با افکار حاکم بر رژیم صهیونیستی مغایرت داشت. اسراییلی ها سعی داشتند جنگ داخلی لبنان را تشدید کنند و بدان رنگی طائفه ای بدهند. اعتصاب امام موسی صدر در مسجد عاملیه بیروت برای خنثی کردن همین توطئه بود. او می خواست جنگ داخلی لبنان را متوقف کند تا توطئه تقسیم این کشور خنثی شود. بنابراین طبیعی بود رژیم صهیونیستی و هم‎ پیمانانش از امام موسی صدر در هراس بوده و مخالف او باشند.

2. رژیم شاه و سفارت ایران به سردمداری منصور قدر

شاه در پی این بود که خود را به‎ عنوان شاه شیعیان بشناساند. او می خواست همه فعالیت ها زیر نظر و با اراده او انجام گیرد، خصوصاً در لبنان که همیشه شاه ‎راه اطلاعاتی دنیا محسوب شده و هر خبری در آن کشور به سرعت در سراسر دنیا انعکاس یافته و منتشر می شود. بنابراین فعالیت امام صدر که به هیچ ‎وجه حاضر نبود تحت سیطره کسی کار کند، به مذاق شاه ایران و سفیرش، منصور قدر، خوش نمی آمد.

اگر کار فلسطینی ها به آن جا رسید که با خنجر به من حمله کردند، به جای خنجر با دست از خود دفاع خواهم کرد

از سوی دیگر، حمایت‎های امام صدر از مبارزان ایرانی و پناه دادن به مخالفان شاه، دلیل اصلی دشمنی او و سفارت ایران با امام موسی صدر شده بود. خواندن نماز بر جنازه دکتر شریعتی و برگزاری مراسم چهلم برای او و نام بردن از امام خمینی با نام «الامام الاکبر» و ترتیب دادن مصاحبه خبرنگار فرانسوی با حضرت امام و نیز نوشتن مقاله ندای پیامبران در حمایت از انقلاب اسلامی ایران در روزنامه لوموند پاریس، آتش حملات رژیم شاه را تندتر کرد. مراسمی که به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی در مؤسسه عاملیه بیروت ترتیب داده بود، نزدیک بود درگیریی جدی بین حکومت لبنان و امام صدر ایجاد کند. شاه شدیداً معترض شده بود که چرا دولت لبنان اجازه داده است تا امام صدر به رژیم شاهنشاهی حمله کند.

از همین رو شاه در پی یافتن افرادی بود که بدیل امام صدر باشند. یکی از این افراد که خواسته یا ناخواسته انتخاب شد، مرحوم آقای سید حسن شیرازی بود. وی به لبنان رفت و به دلیل رایزنی شاه با حکومت لبنان، به ‎طور جدی مورد حمایت حکومت این کشور قرار گرفت. روزنامه های چپی و راستی لبنان به ‎کار افتادند تا او را به ‎عنوان رهبر شیعیان معرفی کنند. از او با تعابیری چون «امام»، «متفکر بزرگ»، «رمز طائفه» و … یاد می کردند. برنامه ای در جریان بود تا او را به شیعیان تحمیل کند.

3. احزاب لبنانی و برخی گروه های فلسطینی

اصلی ترین و عمده‎ ترین دشمنی ها با امام صدر از سوی همین گروه صورت می گرفت. از سال1349 به بعد، دولت سلیمان فرنجیه و احزاب راست ‎گرای مسیحی نیز به جبهه مخالفان امام موسی صدر پیوستند. زیرا با خط مشی او مبنی بر لغو نظام طائفی، مقابله با تجاوزات اسراییل و حمایت از مبارزات سازمان مقاومت فلسطین مخالف بودند.

برخی از رهبران سیاسی که حضور امام موسی صدر را برای خود خطری واقعی می دانستند، شروع به فعالیت علیه او کردند. زیرا فعالیت‎هایش سبب شده بود همه رهبران سیاسی در جنوب و بقاع، تحت الشعاع قرار بگیرند.

مردم، دور امام موسی صدر جمع شدند. با وی بیعت کردند و فریاد زدند: بالروح، بالدم، نفدیک یا امام.

چنین بیعتی را پیش از این با هیچ‎ کس نکرده بودند. یعنی قبل از امام موسی صدر احدی چنین جمله ای را نشنیده بود. نه خاندان آل اسعد در جنوب و نه صبری حماده در بعلبک و هرمل. پیش از این، کامل اسعد و صبری حماده رهبران سیاسی شیعه در مناطق جنوب و بقاع بودند. رهبرانی رسمی که چون رییس پارلمان لبنان بودند، به‎ عنوان رهبری نیز رسیده بودند. همه این‎ ها از امام موسی صدر ترسیده بودند. او تمامی رهبران سیاسی سنتی را کنار زده بود. حرکتش به‎ گونه ای بود که تمامی آن ها خود به خود حذف شدند.

به هر حال، مردم در اطراف امام موسی صدر جمع شدند و سایرین در سایه قرار گرفتند و ترسیدند. احزاب سیاسی قومی و چپ نیز از او ترسیدند. بدنه احزاب چپ از شیعیان تشکیل شده بود اما بعد از تشکیل مجلس اعلای اسلامی شیعه و حرکت امل، جوانان شیعه از احزاب چپ خارج شدند و به مجلس و حرکت امل روی آوردند. نتیجتاً احزاب چپ ضربه شدیدی خوردند. عرفات نیز جوانان شیعه را به کار گرفته بود و با اسراییل می جنگید. در هر تجمعی که به احزاب چپ یا فلسطینی ها مربوط می شد، 70 تا 80 درصد نیروها شیعه بودند.

البته تنها رهبران سنتی فئودال، احزاب چپ و گروه های فلسطینی از حضور امام صدر نگران نبودند. احزاب سیاسی راست و مسیحیان نیز می خواستند از رهبری شیعه در جهت منافع خود استفاده کنند. آن ها تصور می کردند که ممکن است بین شیعه و اهل سنت حساسیت هایی وجود داشته باشد، از همین ‎رو درصدد بودند تا از طائفه شیعه برای پیشبرد منافع خود استفاده کنند.

امام موسی صدر

بنابراین، جناح راست از امام موسی صدر ناامید شده بود. جناح چپ و عرفات نیز از او ناامید شده و رهبران سنتی شیعه نیز به همین ترتیب قطع امید کردند. همه به وحشت افتادند و دیدند به مصلحتشان نیست که امام موسی صدر مجدداً به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعه انتخاب شود. بنابراین به حرکت درآمدند تا از انتخاب مجدد او به ریاست مجلس اعلای شیعیان جلوگیری کنند. آن ‎ها می خواستند حرکت المحرومین و حرکت امل را در نطفه خاموش کنند.

یکی از کارهای آنان، انفجار مین در اردوگاه آموزش نظامی حرکت امل بود. برخی معتقدند این حادثه با تدبیر یاسر عرفات رخ داد. به اعتقاد آنان، عرفات می خواست شیعیان را بترساند که در اردوگاه های آموزش نظامی امام موسی صدر کشته می شوند. در آن انفجار 27 جوان شیعه به شهادت رسیدند و 45 تن دیگر مجروح شدند. همه مخالفین برای ترساندن مردم و منع آن ها از حمایتِ امام موسی صدر به تکاپو افتادند.

احزاب چپ، او را متهم می کردند که به راست تمایل دارد. راست‎ گرایان او را متهم می کردند که به چپ متمایل است. شاه ایران او را متهم می کرد که با کمونیست ها همکاری می کند. کمونیست ها او را متهم می کردند که با شاه ایران همکاری می کند. همه احزاب، امام صدر را متهم می کردند و همه از حضور او در صحنه، متضرر شده بودند. در رأس این ها، سران احزابِ فعال در لبنان بودند.

البته امام موسی صدر با همه این مخالفت ها و کار شکنی ها هیچ گاه از حمایت از آرمان فلسطین دست بر نداشت. جمله ای از امام صدر هست که می گوید: «اگر کار فلسطینی ها به آن جا رسید که با خنجر به من حمله کردند، به جای خنجر با دست از خود دفاع خواهم کرد.» یا این جمله معروف از ایشان که: «من با عبا، عمامه و محرابم از نهضت فلسطین حمایت خواهم کرد.» این اندیشه امام صدر بود. اما درست در همان لحظاتی که او چنین جملاتی را بر زبان می آورد، یکی از رهبران فلسطینی به نام ابوموسی که مسئول گروه «الفتح- انتفاضه» بوده است، در جمع سران احزاب چپ و گروه های فلسطینی به آن ها چنین گفته بود: «به این ایرانی بگویید که من در هر یک از روستاهای جنوب 12 تا امام خلق می کنم.... به این ایرانی بگویید که عبا، عمامه و محراب خود را بردارد و به کشورش بازگردد.»

4. برخی مبارزین ایرانی نزدیک به یاسر عرفات

اینان افرادی بودند که علی ‎رغم حمایت های امام موسی صدر از ایشان و کمک های فراوان او تا جایی پیش رفتند که با تحریک برخی مبارزان لبنانی و فلسطینی و ارسال اطلاعات نادرست برای بزرگان انقلاب اسلامی در ایران و نجف و بالاخره نگارش کتاب های از «شاه تا شمعون» و «زوایای تاریک»، در حد توان علیه آن بزرگوار، شبهه افکنی کردند. بهانه شان این بود که امام صدر با توطین فلسطینی ها در لبنان مخالف است یا با شاه ایران ملاقات کرده است.

اما برخورد امام موسی صدر با اینان گونه دیگری بود. وقتی نیروهای امنیتی لبنان یکی از این افراد را بازداشت کرد و در آستانه تحویل به دولت ایران قرار گرفت، امام صدر نه تنها به حذف او از صحنه مبارزه رضایت نداد، بلکه با دخالت قاطع خود، موجبات آزادی و ادامه فعالیت های او را فراهم آورد.

5.‎ برخی روحانیون سنتی لبنانی

آخرین گروه را شاید بتوان برخی روحانیون سنتی دانست. سابقه نداشته روحانی ایرانی به لبنان سفر کند و در مدت کوتاهی معادلات را تغییر دهد. برخی از روحانیون لبنانی به علت فضایی که در آن زمان بر اذهان حاکم بود، سلوک و رفتار امام موسی صدر را نمی پسندیدند. این که یک روحانی به میان مردم برود، یا به کلیسا برود و برای مسیحیان در روز عیدشان سخن بگوید، خرق عادتی بود که تنها از امام موسی صدر بر می آمد. برخی از این رجال تا جایی پیش رفتند که کتاب «الجاسوس المعمم» را درباره او نوشتند. مرحوم علامه سید محمد حسین فضل ا... که خود زمانی از مخالفین امام صدر بوده، می گوید: «امروز که بررسی می کنیم، درمی یابیم که این اختلاف ناشی از روشن نبودن وضعیت آن زمان بود، چنان که اگر ما هم در جایگاه سید موسی صدر بودیم، بسیاری از کارهایی را که وی در آن دوران انجام داد، انجام می دادیم... وقتی این حملات را که ظالمانه متوجه سید موسی صدر بود، آن هم از سوی کسانی که خود مشکل فکری و روحی داشتند، بررسی می کنیم، می فهمیم که این مرد چه اندازه مظلوم بود.

امروز که بررسی می کنیم، درمی یابیم که این اختلاف ناشی از روشن نبودن وضعیت آن زمان بود، چنان که اگر ما هم در جایگاه سید موسی صدر بودیم، بسیاری از کارهایی را که وی در آن دوران انجام داد، انجام می دادیم... وقتی این حملات را که ظالمانه متوجه سید موسی صدر بود، آن هم از سوی کسانی که خود مشکل فکری و روحی داشتند، بررسی می کنیم، می فهمیم که این مرد چه اندازه مظلوم بود.

فکر می کنم علت برخی از این دشمنی ها فضای پر تنش سیاسی ‎ای بود که چپی ها و فئودال ها و برخی عناصر اطلاعاتی منطقه در آن سهم داشتند، چه بسا سازمان های امنیتی و اطلاعاتی ای هم بودند که ما از آن‎ ها بی خبریم. گمان می کنم برخی از کسانی ‎که به او حمله می کردند، چنان ‎چه همراه او و از موضع گفت و گو حرکت می کردند، این موضع را در برابر او نمی گرفتند. [...] فکر می کنیم بسیاری از کارهایی که سید صدر انجام داد، ما هم بعدها بدان ها عمل کردیم، اما در عین حال، ما خود را معذور می دیدیم. [...] به ‎طور طبیعی کسی که بیرون گود نشسته است، نمی تواند مانند کسی که در داخل گود است، مسائل را دریابد.»

سخن آخر

احتمالاً امام موسی صدر با محبوبیت و قدرتی که داشت، می توانست با بسیج مردم علیه این مخالفان که عمدتاً پایگاه مردمی قوی‎ ای هم نداشتند برای همیشه آنان را منزوی و گوشه نشین کند. اما امام موسی صدر معتقد به روش جذب حداکثری و دفع حداقلی بود. در لبنان این تنها او بود که توانست فردی چون مرحوم آیت ا... شیخ محمد مهدی شمس الدین و شیخ فرحات را که از مخالفانش بودند، در مجلس اعلای شیعیان به کارگیرد و از مخالفت هایشان خم به ابرو نیاورد.

سلیمان فرنجیه رییس جمهوری اسبق لبنان در انتخابات سال 1354 مجلس اعلای شیعیان، دشمنی های خود علیه امام صدر را به اوج رساند و در تبانی با زعمای فئودال شیعه، سفارت‎ خانه های ایران، اسراییل و حتی برخی چهره های روحانیت، مجدانه تلاش کرد تا از انتخاب مجدد امام صدر به رهبری طایفه شیعه جلوگیری کند. وقتی وی پس از پیروزی قاطع امام صدر به دیدن او رفت، امام موسی صدر بازو در بازوی وی انداخت و با استقبالی بسیار گرم و رفتاری پر مهر و عاطفه، نشان داد که برای حفظ آرامش و ثبات یک جامعه، انسان ها باید بتوانند از حق خود گذشت کنند، تلخی ها را به فراموشی سپارند و حتی با سرسخت ترین مخالفان خود فصلی جدید از مناسبات سازنده را بگشایند. شاید باید راز ربودن امام را در همین خلق خوب او جست .

هفته نامه پنجره

تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان