تبیان، دستیار زندگی
تجربه به من ثابت کرده است که رادیو در به در دنبال گوینده می‌گردد نه مجری! چرا؟ برای این که فلسفه وجودی این رسانه و ساخت این همه استودیو و ابزارهای فنی مختلف فقط برای حرف زدن تأسیس نشده‌اند؛ بلکه برای بیان کردن پایه ریزی شده‌اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رادیو جان سلام!

یادداشت مهران دوستی درباره‌ی: تفاوت‌های یک مجری با گوینده رادیو

مهران دوستی

"من نمی‌دانم خودم دارم با تو حرف می‌زنم یا حرف‌هایم را بیان می‌کنم؟!... آیا شکل عجیبی از حرف زدن که عوام به آن دکلمه می‌گویند، همان بیان کردن است یا حرف را اجراء کردن؟! به هر حال می‌خواهم در این نامه هم حرف بزنم هم بیان کنم... می‌خواهم باز برگردم به همان دوران نوجوانی و همان معلم ادبیاتمان که گفتم اهل کاشان بود و اهل دل...بازیگری بود به تمام معنا حرفه‌ای..."

حرف زدن مهم تر است یا بیان کردن؟ آیا هر حرف و سخنی قابل اجراست؟ تاثیر اجرای جمله مهم‌تر است یا بیان همان جمله؟

رادیو جان!

می‌دانم که این روزها در حقیقت همه اجرا می‌کنند امّا بیان کننده کم داریم؛ چون همه می‌توانند جملات را حرف بزنند ولی، همه نمی‌توانند جملات را رادیویی بیان کنند! حتماً از خود می‌پرسید حالا چه اصراری وجود دارد که جملات در رادیو بیان شوند تا اجرا؟

این موضوعی بسیار مهم و اساسی است؛ تاثیر و اثرگذاری جمله بیان شده به مراتب بیش از اجرای همان جمله و یا حرف زدن است و اگر بخواهیم که تو همچنان مؤثر، فاخر و جذاب باشی، باید بیان کنندگان قوی پیدا کنیم نه اجرا کنندگان معمولی! بیان کننده‌ای قوی است که تاثیر جملات و برنامه‌ها را بیشتر می‌کند، بیان کننده‌ای قوی است که اثرگذاری و جذابیّت به تو می‌بخشد.

تجربه به من ثابت کرده است که رادیو در به در دنبال گوینده می‌گردد نه مجری! چرا؟ برای این که فلسفه وجودی این رسانه و ساخت این همه استودیو و ابزارهای فنی مختلف فقط برای حرف زدن تأسیس نشده‌اند؛ بلکه برای بیان کردن پایه ریزی شده‌اند

بیان کننده‌ای قوی است که تو احساس کنی کلمات تا مغز استخوان وجود و فکرت رسوخ کرده و آن‌ها را بهتر و زیباتر درک می‌کنی. بیان کننده‌ای قوی است که ملودی و آهنگ کلمات را می‌تواند با شکلِ صورت و فکش مانند یک نوازنده ساز به صدا درآورد تا بتوانیم آهنگ کلمات را بهتر و زیباتر بشنویم.

آیا با حرف زدن معمولی و فقط و فقط اجرای جملات این تاثیر گذاری در گوش و ذهن‌مان رخ می‌دهد؟ آیا استودیوهای رادیویی و استودیوهای مختلف دیگر در حوزه رسانه‌های دیداری و شنیداری (حالا به وی‍‍‍‍‍‍ژه در حوزه شنیداری) برای اجرا (مجری‌گری) ساخته و طراحی شده‌اند و یا برای گویندگی (بیان کردن)؟!

اصلاً فلسفه این که در این استودیوها از لحاظ طراحی مهندسی صدا و یا همان علم آکوستیک این همه حساسیت وجود دارد و سخت‌گیری به عمل می‌آید فقط برای حرف زدن است یا برای بیان کردن؟ چرا میکروفن‌ها در همین استودیوها، باید استاتیک با حساسیت بالا باشند که کل حجم صدای فرد با زیر و بم آهنگ ِ هر کلمه، خوب شنیده شود؟ مگر در حرف زدن و اجرا لازم است که همه این‌ها به گوش شنونده برسد؟!

اگر بخواهم می‌توانم صدها سوال و آیای دیگر را ردیف کنم! اما فقط همین یک نکته را طرح می‌کنم و قضاوت را به خودتان می‌سپارم؛ فقط در بیان ِ جمله و کلمه است که گوینده باید شکل کلمه و یا جمله، یا آهنگ حرف را دقیق و منطبق بر اصول فن بیان اجرا کند تا زیر و بم، بالا و بلندی حرف از طریق میکروفون به گوش برسد؟

همه مردم از هر قشر و طبقه‌ای با هر تخصص و تکنیکی می‌توانند مجری یک برنامه رادیویی باشند و در حوزه خود، اجرا کننده! ولی آیا همه مردم دنیا می‌توانند گوینده خوبی در حوزه کاری خود باشند؟

در اجرا، فن بیانی وجود ندارد و یا به کار گرفته نمی‌شود که ما بخواهیم، حالا آهنگ و نت‌های یک حرف و یا جمله را بشنویم؛ اصولاً مسخره و مصنوعی جلوه می‌کند که یک مجری در حال حرف زدن معمولی فن بیان به کار ببرد و اگر هم چنین کند بسیاری خواهند گفت: «این چرا این جوری حرف می‌زنه؟» اما همین مجری اگر در قالب گوینده قرار گیرد، باید حتماً در بیان جملاتش از اصول فن بیان استفاده کند تا بار واقعی و آهنگ کلمات یک جمله، درست و در جای خود ادا و شنیده شوند.

تجربه به من ثابت کرده است که رادیو در به در دنبال گوینده می‌گردد نه مجری! چرا؟ برای این که فلسفه وجودی این رسانه و ساخت این همه استودیو و ابزارهای فنی مختلف فقط برای حرف زدن تأسیس نشده‌اند؛ بلکه برای بیان کردن پایه ریزی شده‌اند. اگر بنا باشد که فقط اجرا کننده بتواند حرف بزند، همه مردم از هر قشر و طبقه‌ای با هر تخصص و تکنیکی می‌توانند مجری یک برنامه رادیویی باشند و در حوزه خود، اجرا کننده! ولی آیا همه مردم دنیا می‌توانند گوینده خوبی در حوزه کاری خود باشند؟ مطمئنم جواب نـه است!

رادیو جان!

تو معمولاً مجری‌ها را حفظ نمی‌ کنی اما از گوینده‌ها با چنگ و دندان محافظت می‌کنی. تو در زمان‌های خاص از مجریان استفاده می‌کنی و مدتی بعد فرد دیگری را جایگزین قبلی‌ها می‌نمایی! گوینده‌ها را در یک زمان طولانی و سنگین، خاطره گوش های مردم می‌کنی اما مجری‌ها، در تو می‌آیند، می‌روند، بدون این که خاطره‌ای را جاودان و زنده کنند.

بعضی وقت‌ها تصورم این است که حرف زدن عادی، نوعی زرد حرف زدن است و این نوع اجراها می‌آیند و می‌روند. زمان که اندکی می‌گذرد همین تصور رنگ واقعیّت به خود می‌گیرد

گوش تا دل ببندد و صدا و آهنگِ آن در دل مخاطب ته نشین شود، بسیار کُند و با آرامش عمل می‌کند به همین دلیل ساده، صدای یک گوینده خاطره انگیز می‌شود؛ اما صدای هر مجری نه! چون مجری، فصلی می‌آید، می‌رود و به گوش اجازه طولانی شنیدن و دل بستن را نمی‌دهد. ولی صدای یک گوینده به طور مستمر و طولانی طی سالیان دراز در برنامه‌های مختلف شنیده می‌شود و کم کم می‌شود طوطی شیرین سخن گوش ِ مخاطبانش و بعد هم یک خاطره غیر قابل فراموشی.

مانند همین اتفاق، در سینما هم پیش می‌آید؛ بازیگری که فقط نقش خود را اجرا می‌کند در خاطره‌ها باقی نمی‌ماند! ولی برعکس بازیگر و یا هنرپیشه‌ای که نقش خود را بازی می‌کند، برای همیشه می‌شود یک خاطره بصری ِ زیبا در ذهن و جان تماشاچیانش.

برای همین است که مدام در حرف‌های روزمره از فیلم‌ها و هنر پیشه‌ها می‌گوییم، مثلا: «فقط بازی آل پاچینو در پدرخوانده 2». حالا اگر همین نقش را هنرپیشه مؤلفی چون آل پاچینو بازی نمی‌کرد و فقط آن را اجرا می‌کرد، آیا تصوّر ما همین می‌شد؟ صداها ماندگارتر از نقش‌ها و صورت‌ها هستند. عمرشان در خاطره‌های ما درازتر و پُر رنگ ترند. این صداها زمان بیشتری در ذهن باقی می‌مانند.

بعضی وقت‌ها تصورم این است که حرف زدن عادی، نوعی زرد حرف زدن است و این نوع اجراها می‌آیند و می‌روند. زمان که اندکی می‌گذرد همین تصور رنگ واقعیّت به خود می‌گیرد و اصلاً یادم نمی‌آید که کی، چه زمان و در چه موقعیّتی این اجراها را دیده و شنیده‌ام؟! حالا اگر بخواهیم یک ایده آل جذاب، بسیار مطبوع و دلنشین را در نظر آوریم آن است که: افرادی بتوانند هم حرف بزنند و هم بیان کنند؛ یعنی در زمان‌های مختلف و در شرایط گوناگون در نقش مجری و بعد گوینده ظاهر شوند. جذابیّت و زیبایی این هنر تا بدان جاست که مخاطب و شنونده با این صدا در موقعیّت‌های مختلف، تجربه‌های شنیداری زیادی را از طریق گوش کشف می کند و این مانند یک قطعه موسیقی، زیبا و شنیدنی است. بی‌شک این صدا‌ها می‌توانند لحن‌های گوناگون را انتخاب و روح و جان ما را نوازش دهند.

پس هم باید حرف زد و هم بیان کرد!


گروه هنری تبیان