تبیان، دستیار زندگی
آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی اس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زمزمه ملکوت (10)

دعا

اشاره:

به بارگاه ملکوت از راه دعا می توان بار یافت و شهد فیض لایزال را از جام دعا می بایست سر کشید.

دعا، تنها صحنه خواندن نیست عرصه شناختن هم هست. رهاورد دعا، تنها روحانیت نیست عقلانیت هم هست.

باید بر سجاده دعا نشست و محبوب را تمنا کرد.

رمضان، این سفره گشوده خدا، گاه اجابت خواهش هاست، رمضان را دریابیم و دل و جانمان را با جوهر دعا صیقل بخشیم.

آنچه به خامه می آید بازنوشته سخنرانی مجتهد فرزانه، آیت الله آقا مجتبی تهرانی است که در این روزهای پر برکت ماه رمضان در مدرسه نور تهران واقع در خیابان ایران، ایراد می شود. موضوع این سلسله گفتارها دریافتی از ادعیه مأثور و ترسیم تصویری از بایسته های بندگی است.

اعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِینَ وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُكَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُكَ

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ»1

خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و صدایم را بشنو هنگامی که تو را صدا میزنم؛ به دعایم گوش فرا ده، آن هنگام که تو را میخوانم و رو به من فرما در آن زمان که با تو نجوا میکنم.  همانا من به سوی تو فرار کرده‌ام و در مقابل تو ایستاده ام.

مروری بر مباحث گذشته

گفته شد ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام ربّ و ماه دعا و سخن گفتن عبد با ربّ است. دعا را هم تقسیم‏بندی کردیم كه مأثور و غیرمأثور دارد و دارای شرایطی است. قبل از اینکه وارد ادامه بحث درباره آداب دعا شوم، چند تذكر بدهم.2

نکته اول؛ فرق «دعا» و «نداء»

ما داریم که این مناجات علی (علیه‏السلام) را که جملات ابتدایی آن را در ابتدای بحث می‏خوانم، همه ائمه طاهرین (علیهم‏السلام) می‏خواندند. این مناجات مثل مناجات شعبانیه است. این مناجاتی را که از علی (علیه‏السلام) نقل شده است. بنده چهار سال قبل، در اولین جلسه بحث دعا، «دعا و ندا و مناجات» را معنا کردم و فرقشان را هم گفتم.

دعا و نداء که در این جملات هم آمده که اوّل می‏فرماید: «و اسمع ندائی»، بعد دارد: «و اسمع دعائی»، از امور صوتیّه و شنیدنی است. این دو از یک مقوله هستند. دو مقوله متفاوت از یكدیگر نیستند. در لغت هم كه مراجعه کنید، می‏بینید دعا «غیر را خواندن» است؛ یعنی صدا زدن دیگری است. حالا کاری به مفاد آن نداریم. نداء، صدا كردن از دور است و دعا هم همان صدا زدن است، اما از یك مسافت نزدیك. این دو با هم فرق نمی‏کنند و از یک مقوله هستند. کسانی که اهل این مطالب هستند، به كتب لغت كه مراجعه کنند، می‏بینند كه آنجا می‏گویند ندا، صدا زدنی است که با آواز بلند باشد و دعا آوازش كوتاه است. این دو صدا فقط از نظر بلند و کوتاهی با هم فرق دارند؛ وگرنه ماهیتاً یک چیزند. لذا اگر بر «نداء»، «دعا» اطلاق شود، دُرُست است و مشکلی ندارد. آن هم صدا كردن و خواندن است. این یک مطلب كه تذكر دادم.

نکته دوم؛ معنای دعای خداوند

ما راجع به خداوند هم داریم كه خدا، هم «دعا» می‏کند و هم «ندا» می‏كند. دعای خداوند، یعنی خواندن؛ آیه شریفه می‏فرماید: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلام».3 پس این‏طور نیست که اطلاق کردن «دعا» بر خواستن‏ها و خواندن‏های خدا اشکال داشته باشد. یا آیه دیگر می‏فرماید: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ».4 خداوند به بهشت فرا می‏خواند. در قرآن ندای الهی را هم داریم. پس کاربرد ندا و دعا برای خدا، هر دو دُرُست است.5

دعای بدون درخواست!

مسأله این است كه مفاد این خواندن چیست؟ آیا در این دعا و صدا زدن، درخواستی هم هست یا اصلاً حاوی درخواستی نیست؟ شما دعای سحر را كه می‏خوانید، می‏بینید كه از اوّل دعا تا آخر آن، هیچ درخواستی مطرح نیست. اما اسم آن «دعای سحر» است. فقط در فراز پایانی و در آخر دعا می‏گوید صدایت می‏زنم كه فقط جواب من را بدهی!6 دعای سحر «دعا» است؛ هر چند كه در خواستی در آن مطرح نشده است. فقط می‏گوید جوابم را بده! بیش از این از او نمی‏خواهد. پس لزوماً در دعا «درخواست» مطرح نیست و صِرف صدا كردن كافی است.

در آن روایتی که از امام هفتم (علیه‏السلام) بود این‏طور داشت: «مَنْ دَعَا لِإِخْوَانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً یَدْعُو لَه‏».9 هرکس كه برای برادران و خواهران ایمانی‏ و اسلامی‏اش دعا کند، خداوند به ازای هر مؤمن، یک فرشته برای او می‏گمارد که برایش دعا کند. یعنی آن فرشته‏ها هم برای دعاكننده، از خدا درخواست می‏کنند

نكته سوم؛ دعا «انشای طلب» است و اجابت، «انشای مطلوب»

نكته دیگر این ‏كه دعا و نداء ـ كه هر دو از یک مقوله هستند ـ انشائی هستند. یعنی وقتی ما دعا می‏كنیم، از چیزی خبر نمی‏دهیم؛ بلكه خواندن ما «انشاء» است. بنده هم وقتی خدایش را صدا می‏زند و دعا می‏کند، در متن این دعا درخواست می‏کند؛ یعنی درخواستش را انشاء می‏کند. وقتی درخواستش را انشاء کرد، خداوند اجابت را انشاء می‏كند. معنای این حرف این است که خداوند، اعطاء را ـ‏یعنی همان درخواست عبد راـ انشاء می‏کند كه این انشاء تکوینی است که این انشاء از ناحیه عبد و ملَک «انشاء طلب» است و از ناحیه ربّ «انشاء مطلوب» است.7

كیفیت تولّد دو دعا از دعا برای غیر

دعا

روایاتی داشتیم که اگر انسان برای غیر دعا کند، از آن دعا دو دعا متولد می‏شود؛ یكی دعای فرشتگان و یکی هم دعای خداوند.8 از طرفی روایاتی مطرح بود كه نتیجه دعا برای غیر، این است كه فرشته به داعی می‏گوید برای تو دو برابر است. شاید شُبهه شود كه لسان این دسته از روایات كه دارد فرشته به داعی می‏گوید «لَكَ مِثلَاه»، لسان إخبار است نه انشاء؛ یعنی فرشته دارد به داعی خبر می‏دهد و برایش دعا نمی‏كند!

جمع بین این روایات این است که فرشته در هر حال برای داعی دعا می‏كند. در آن روایتی که از امام هفتم (علیه‏السلام) بود این‏طور داشت: «مَنْ دَعَا لِإِخْوَانِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً یَدْعُو لَه‏».9 هرکس كه برای برادران و خواهران ایمانی‏ و اسلامی‏اش دعا کند، خداوند به ازای هر مؤمن، یک فرشته برای او می‏گمارد که برایش دعا کند. یعنی آن فرشته‏ها هم برای دعاكننده، از خدا درخواست می‏کنند. تمام روایاتی که در آن بود که فرشته می‏گوید «لَکَ مِثلَاه»، با این روایت تفسیر می‏شود. فرشته چه کاره است که بخواهد چیزی به کسی بدهد؟! مگر از خودش اختیاری دارد که حاجت بنده را به او بدهد؟ اینکه می‏گوید «لَكَ مِثلَاه»، معنایش این است که من هم از خدا خواستم که دو برابر به تو بدهد.

من با این روایت، بین باقی روایات این باب جمع کردم. این روایت صریح می‏گوید «وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ عَنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكاً یَدْعُو لَه»؛ یعنی فرشته هم برای او دعا می‏کند و از خدا درخواست می‏کند. پس صحیح است که بگوییم از دعای او دعای فرشته‏ای متولد می‏شود. آن روایات هم اشاره به همین مطلب داشت. حتی در آن مرتبه بالاتر هم، موضوع همین بود که خداوند به عدد تمام مؤمنین از آدم تا خاتم، از خاتم تا قیامت، فرشته می‏گمارد كه او را دعا ‏کنند.

این در ارتباط با مَلَک است. اما در مورد خودِ خدا بحث چیست؟ در بالاترین مرتبه‏اش هم بحث این بود كه از عرش ندا می‏آید كه صدهزار برابر از آن تو است. معنای این عبارت چیست؟ آیا إخبار است یا انشاء؟ اگر یادتان باشد، تعبیر این بود: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ».10 آیا معنایش این است که خدا به او خبر می‏دهد؟ یا نه، خداوند انشاء اعطاء می‏فرماید؟ حقیقت این است که خدا اعطاء را انشاء می‏فرماید؛ نه اینکه خبر بدهد.

دعا و ندای الهی، «كُنْ فَیَكُون» است

در این مطلب باید دقت شود که نداء همان دعا است؛ یعنی همان صدا زدن است و هر دو از یک خانواده‏اند. اما ندای الهی، عین انشاء تکوینی حقّ است و إخبار نیست. همه این‏ها، چه دعای انسان، چه دعای مَلَك و چه دعای خدا، انشاء است. تو «درخواست» می‏کنی، فرشته هم برای تو «درخواست» می‏کند. فرشته هم إخبار نمی‏کند؛ فرشته درخواست می‏کند و ثمره درخواستش همان چیزی است كه در روایت آمده بود؛ یعنی دو برابر دعای داعی. خداوند هم چون مقابل ندارد که درخواست کند، اعطاء درخواست‏ها را «انشاء» می‏فرماید. این «نُودِیَ» که در روایت آمده معنایش این است.

دعای خدا، ندای الهی است. دعا حتی از نظر لغوی همان آهنگ الهی است و این آهنگ الهی، عین انشاء تکوینی خدا است. «کُنْ فَیَکُون» است. هیچ‏کدام از این‏ها إخبار نیست. همه این‏ها انشاء است. اینها دقیقاً عین معارف ما است. بنابر این، نداء الهی را تعبیر به «دعا» کردن غلط نیست. از نظر لغوی هر دو یك‏ چیزند و هر دو هم انشاء هستند. هم دعای ملک انشاء است و هم دعای الهی و هم دعای من. اما انشاء من و فرشته با انشاء خدا فرق می‏کند. آنکه اهلش هست، می‏فهمد؛ إن‏شاءالله!

حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: خشوع به دعای تو کمک می‏کند. خشوع، برای اجابت دعایت چه خوب كمك و یاوری است.

ادامه بحث آداب ظاهریه دعا

حالت استكانت، تضرّع، خضوع و خشوع

اما من داشتم راجع به آداب ظاهریه بحث می‏کردم. در جلسه گذشته مسأله حالت ظاهریه را مطرح کردم كه می‏گویند در جمیع حالات ظاهریه، حالت سجده اقرب حالاتی است که عبد به ربّ خود نزدیک می‏شود. چون این بالاترین کُرنش است. در همین زمینه می‏خواستم رابطه این حالت را با دعا بگویم كه در گذشته هم به این بحث اشاره‏ای داشته‏ام. ما در روایات متعدد و حتی آیات قرآن هم داریم كه در باب دعا باید حالت بنده، حالت كُرنش و زاری باشد. حالا یک اشاره‏ای به این می‏کنم که در آیات مربوط به دعا داریم كه «إِنَّهُمْ كانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعینَ».11 این در سوره انبیاء است و یا در جای دیگر دارد: «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَ? ًإِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین».12 كه در این آیات به بحث تضرّع و خشوع، صراحتاً اشاره فرموده است.

در باب دعا، چهار حالت را به طور متوالی و پشت سر هم مطرح می‏کنند که بعضی‏ از آنها در ارتباط با ظاهر است. این چهار حالت، إستکانه و تضرّع و خشوع و خضوع هستند. در باب خضوع و خشوع، یکی از آنها جنبه درونی دارد و دیگری بیرونی و ظاهری است؛ خضوع درونی است و خشوع بیرونی. ولی در ارتباط با آداب بیرونی، مسأله إستکانه، تضرع و خشوع مطرح است.

خواری و فروتنی درونی و ظاهری

إستکانه در فارسی به «خاكساری» تعبیر می‏شود. بعد مسأله تضرّع و خشوع است. خاکساری همان فروتنی یا اظهار خواری نمودن است. من در باب سجده گفتم كه بالاترین حالت ظاهری برای ابراز بندگی و عبودیت، به سجده افتادن است. در اینجا به طور كلی و سراسری تعبیر شده است. مسأله سجده را مطرح نكرده است؛ بلكه فرموده در دعایت باید پیکره‏ات، پیکره خاکساری و فروتنی و خواری باشد. چگونه بعضی از افراد برای امور دنیایی ـ‏نعوذبالله‏ـ پیش یک مخلوق می‏روند و حالت تضرّع و زاری به خود می‏گیرند و اظهار تنگ‏دستی می‏کنند؟ باید در دعا یک چنین حالت خواری و تضرّع داشته باشی.

ظاهر باید زبان باطن باشد

این حالت ظاهری است. البته این را به شما بگویم كه همه این‏ها باید کاشف از درون باشد. من این را قبلاً بحث کرده‏ام كه آنچه مهم است، درون است. بیرون، زبانِ درون است و بیان می‏کند که در درون من چه می‏گذرد. آن حالت ظاهری استکانت می‏گوید خدایا، من پیش تو هیچم! انسان باید این حالت را در دعا حفظ کند. لذا ما در روایات داریم و من به بعضی از آن روایات اشاره می‏کنم كه باید انسان هنگام دعا كارهایی انجام دهد و حالتی داشته باشد كه حاكی از آن حالت درونی او ‌باشد.13 در روایتی از پیغمبر اکرم (صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) دارد كه حضرت فرمود: «رَفْعُ الْیَدَیْنِ مِنَ الِاسْتِكَانَةِ. قُلْتُ وَ مَا الِاسْتِكَانَةُ؟ قَالَ أَ لَا تَقْرَأُ هَذِهِ الْآیَةَ: فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ».14 حضرت فرمودند دو دست را که انسان بالا می‏آورد، این گویای همان خاکساری است که خدا هم در قرآن گفته است: «فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُون».15

روایتی است که محمد بن مسلم از امام باقر (علیه‏السلام) نقل می‏کند كه: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیهِ السَّلامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما یَتَضَرَّعُونَ»؛ از این آیه استفاده می‏کند و می‏گوید از حضرت درباره این آیه پرسیدم. «قال الِاسْتِكَانَةُ هِیَ الْخُضُوعُ وَ التَّضَرُّعُ رَفْعُ الْیَدَیْنِ وَ التَّضَرُّعُ بِهِمَا».16 حضرت فرمود استکانه که همان خاکساری است، خضوع، فروتنی و اظهار خواری نمودن است. بعد حضرت می‏فرماید استكانت همچنین بلند کردن دو دست و زاری کردن با آن‏ها است.

نقش حالت استكانت در دعا

این‏ها چه نقشی دارد؟ حالا ببینیم نقش این حالات و آداب ظاهریه در دعا چیست؟ اگر کسی بخواهد سینه سپر کند و بایستد و شروع کند از خدا خواستن و طلب کردن، آیا دُرُست است؟ اینکه دعا كردن نیست. دعا كه این‏طوری نیست. هم درون باید خوار باشد و انسان در برابر عظیم مطلق، احساس خواری و ذلت کند و هم این حالت به بیرون باید تراوش کند. اینجا است كه دستت را بلند می‏كنی.17

اما ثمره آن چیست؟ ثمره‏اش را علی (علیه‏السلام) می‏فرماید. روایت را گوش کن! حضرت فرمود: «نِعْمَ عَوْنُ الدُّعَاءِ الْخُشُوعُ».18 خشوع به دعای تو کمک می‏کند. خشوع، برای اجابت دعایت چه خوب كمك و یاوری است. من چون قبلاً معنای یاری کردن را گفته‏ام كه یعنی چه، دوباره تكرار نمی‏كنم. دعا خودش کار آیی دارد، اما خشوع به کارآیی او می‏افزاید.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی

جهرمی زاه –گروه دین و اندیشه تبیان


[1]. بحارالأنوار، 91/96

[2]. بحث امسال ما یک حُسن دارد و یک مشکل. حُسنش این است که مراجعه کننده به بحث زیاد شده است، که این خوب است و توفیقی الهی است؛ اما مشکلش این است که امسال سال چهارمی است كه من راجع به دعا بحث می‏كنم. بسیاری از مسائل را من در سه سال گذشته، همینطور پشت سرهم گفته‏ام و این‏هایی که به مباحث امسال مراجعه می‏کنند، چون بی‏خبرند، قهراً مشکلاتی برایشان ایجاد می‏شود. البته عرض کردم این جای شکرگزاری از خداوند دارد که مراجعه کننده زیاد است و غالباً هم اهل فضل هستند. ولی خواستند كه من درباره یك مسأله توضیح بدهم. گرچه جلسه من اقتضای یك سنخ مسائل پیچیده علمی را ندارد و من هم مکرر می‏گویم كه بیش از این دیگر جای بحث نیست، اما باید نكته‏ای را تذكر دهم و اشاره كنم.

[3]. سوره یونس، آیه 25

[4]. سوره بقره، آیه 221

[5]. کسانی که این مباحث را گوش می‏کنند، دقت كنند! من عرض کردم اینجا جای این بحث‏ها نیست. جلسه ما اجازه این بحث‏ها را نمی‏دهد. این‏ها بحث‏های طلبگی دارد و در جای خودش هم مطرح است.

[6]. من گفتم هنوز نرسیده‏ام به دعاهای مأثور؛ آن بحثش جدا است.

[7]. این‏ها را اهلش می‏فهمند، اینجا جای این بحث‏ها نیست. اگر به مدرسه بیایید، برایتان مطلب را كاملاً شرح می‏دهم.

[8]. این حرف‏ها، چكیده و لحاظ شده‏ی بسیاری از روایاتی است كه در این باب وجود دارد. آن‏هایی اهلش هستند دقت کنند.

[9]. وسائل‏الشیعة، 7/115

[10]. ‏من‏لایحضره‏الفقیه، 2/212

[11]. سوره انبیاء، آیه 90

[12]. سوره اعراف، آیه 55

[13]. من این‏ها را بحث کرده‏ام و فکر می‏کنم سال گذشته گفتم كه یکی از آداب دعا این است که انسان دست‏هایش را بلند کند. این از آداب دعا است.

[14]. بحارالأنوار، 81/352

[15]. سوره مومنون، آیه 76

[16]. الكافی، 2/481

[17]. معمول ما هم همین است من این را چون سال گذشته بحث کردم، رد شوم.

[18]. غرر الحكم، ص 193

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.