تبیان، دستیار زندگی
فاکنر عقیده داشت که آمریکا از آزادی سوء استفاده کرده و با عبارات دوپهلویی مانند تخریب و ضدکمونیسم انسان‌ها و نام‌های نیک را نابود می‌کند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گم‌شده در مرداب‌های میسی‌سی‌پی

ویلیام فاکنر

گروه کتاب تبیان:فاکنر را نویسنده‌ای می‌دانند که دارای سبک ویژه‌ای است. سبکی که ساخته و پرداخته‌ی خودش بود و آن‌را از کسی وام نگرفت. اما بدون شک او وقتی این توانایی را به‌دست آورد و سبکی مختص خود پدید آورد که پیش از آن آثار "جیمز جویس"، "ارسکین کالدول" و "بالزاک" را بسیار خوانده بود؛ و به تعبیر "ویل دورانت": فاکنر، این نویسنده‌ی گم‌شده در مرداب‌های میسی‌سی‌پی، پس از خواندن آثار چنین نویسندگانی، به نوشتن "کمدی الهی" گوشه‌ای از ایالات متحده پرداخت.

ویلیام فاکنر در سال 1897 در نیوآلبانی میسی‌سی‌پی به‌دنیا آمد. پدرش در سال 1902 خانواده‌اش را به آکسفورد برد و به‌عنوان مدیر حساب‌داری در دانشگاه استخدام شد. تحصیلات رسمی ویلیام هیچ‌گاه از دبیرستان بالاتر نرفت. او که تلاشش برای شرکت در جنگ جهانی اول بی‌نتیجه مانده بود راه کانادا را در پیش گرفت و وارد نیروی هوایی سلطنتی شد. اما جنگ، قبل از اتمام دوره‌ی آموزش پایان یافت و او به آکسفورد بازگشت. در سال 1924 یک جلد از اشعارش در بوستون چاپ شد.

هنر فاکر در توصیف بی کم و کاست روح زندگی بود که در میان مردم جنوب جریان داشت، مردمی که فاکنر خود از آن‌ها بود و بسیار دوست‌شان می‌داشت. او با مردم زیسته بود و رنج و دردشان را از نزدیک لمس کرده بود و به یقین همین عامل باعث شد تا در توصیف زندگی و وقایع آن موفق باشد

یک‌سال بعد، یعنی در ژوئن 1925 راهی اروپا شد و بعد از زیر پا گذاشتن ایتالیا و فرانسه مدتی در روزنامه‌ای پاریسی مشغول به کار شد. آن‌گاه دوباره به آکسفورد بازگشت و بعد از تجربه کردن کارهای مختلف و البته بی‌ارزش توانست یکی از بنگاه‌های انتشاراتی نیویورک را متقاعد سازد تا کتابش را به چاپ برسانند (1929) و این آغازی بود برای دست‌یافتن به شهرتی ابدی.

هنر فاکنر در توصیف بی کم و کاست روح زندگی بود که در میان مردم جنوب آمریکا جریان داشت، مردمی که فاکنر خود از آن‌ها بود و بسیار دوست‌شان می‌داشت. او با مردم زیسته بود و رنج و دردشان را از نزدیک لمس کرده بود و به یقین همین عامل باعث شد تا در توصیف حوادث و وقایع زندگی موفق باشد. او در جایی گفته است:

"در تابستان 1929، در کارخانه‌ی برق (آکسفورد) در نوبت کار شبانه، از ساعت 6 بعدازظهر تا 6 صبح، با شغل کارگر حمال زغال‌سنگ، کاری گرفتم. زغال را از انباری توی چرخ‌دستی می‌ریختم، به داخل کارخانه می‌بردم و در محلی که آتش‌کار بتواند آن‌ها را توی کوره‌ی دیگ بخار بی‌اندازد، کُپه می‌کردم. حدود ساعت 11 شب کارگرها می‌رفتند و می‌خوابیدند؛ دیگر بخار زیادی لازم نبود. آن‌وقت ما، یعنی من و آتش‌کار، می‌توانستیم استراحتی بکنیم. او روی صندلی می‌نشست و چُرت می‌زد. من با چرخ‌دستی میزی رو به‌راه کرده بودم... در آن‌شب‌ها بود که بین ساعت 12 تا 4 صبح، کتاب "در بستر مرگم" را در مدت شش هفته نوشتم"

فاکنر قبل از "سارتوریس" دو رمان دیگر نیز به‌چاپ رسانده بود اما این کتاب باعث شهرت او شد. این رمان در حقیقت نویدگر تولد یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان دنیای ادبیات بود. داستان‌نویسی که البته، شاه‌کارهای دیگری نیز به دوست‌داران کتاب هدیه داد.

فاکنر عقیده داشت که آمریکا از "آزادی" سوء استفاده کرده و با عبارات دوپهلویی مانند "تخریب" و "ضدکمونیسم" انسان‌ها و نام‌های نیک را نابود می‌کند. او از ازدحام، شهرها، صنعتی شدن و ثروت‌مندان آزمندی که در عیش و عشرت غرق شده بودند، نفرت داشت

ویلیام فاکنر در سال 1932 به هالیوود رفت و مدتی به عنوان نمایش‌نامه‌نویس در آن‌جا مشغول به‌کار شد، اما چندی بعد، ناراضی از دست‌مزد پایینی می‌گرفت دوباره به آکسفورد بازگشت و دوباره به نوشتن رمان پرداخت. از قضا او در آن دوره با نوشتن رمان‌هایی مانند "آبشالم، آبشالم!" و "تسخیرناپذیر" موفق به کسب جایزه‌ی منتقدان نیز شد اما، موفقیت اصلی او با فرا رسیدن سال 1949 به‌وقوع پیوست.

فاکنر در آن سال توانست جایزه‌ی ادبی نوبل را از آن خود کند. و پس از آن، شمار هوادارانش (که تا آن ‌وقت به سختی به پنج‌هزار نفر می‌رسید) ناگهان رو به‌فزونی بگذارد و از مرز چند میلیون نفر بگذرد.

فاکنر در کتاب‌هایش به ریزترین زوایای زندگی مردم جنوب آمریکا سرک کشیده است. او در کتاب‌هایش از فقر، کم‌سوادی و خرافات سخن گفته و البته در غالب رمان‌هایش از انحطاطی که بر سر خانواده‌های آمریکایی سایه افکنده، سخن گفته است.

فاکنر عقیده داشت که آمریکا از "آزادی" سوء استفاده کرده و با عبارات دوپهلویی مانند "تخریب" و "ضدکمونیسم" انسان‌ها را نابود می‌کند. او از ازدحام، شهرها، صنعتی شدن و ثروت‌مندان آزمندی که در عیش و عشرت غرق شده بودند، نفرت داشت.

فاکنر سرانجام در ژویه‌ی سال 1962، سه هفته پس از آن‌که از اسب سقوط کرد، بر اثر سکته‌ی قلبی در آکسفورد درگذشت.

در ادامه عناوین رمان‌های ویلیام فاکنر خواهد آمد (رمان‌هایی که در ایران ترجمه شده، با ذکر نام مترجم، مشخص شده است):

- مواجب بخور و نمیر (1926)

- پشه‌ها (1927)

- سارتوریس (1929)

- خشم و هیاهو (1929) - صالح حسینی.

- گوربه‌گور (1930) - نجف دریابندری.

- حریم (1931) - فرهاد غبرایی.

- روشنایی ماه اوت (1932) - عبدالحسین شریفیان.

- دو دکل (1935)

- ابشالوم، ابشالوم! (1936) - صالح حسینی.

- تسخیر‌ناپذیر (1938) - پرویز داریوش.

- نخل‌های وحشی (1939) - تورج یاراحمدی.

- دهکده (1940)

- برخیز ای موسی (1942) - صالح حسینی.

- مزاحم در خاک (1948)

- مرثیه برای راهب (1951)

- حکایت (1954)

- شهر (1957)

- عمارت (1957)

- چپاولگران (1962)


تهیه و تنظیم: گروه کتاب تبیان - امیر مقیمی