تبیان، دستیار زندگی
جلوی خانه ایستاده بودم. مثل همیشه نفس هایم به شماره افتاده بود. اضطرابی نه از ترس و دلهره بلکه از شوق دیدار بر دلم حاکم شده بود. آرام در را به صدا در آوردم. وارد شوید. در را گشودم، به داخل خانه رفتم. ام سلمه هم بود. سلام کردم. هر دو برخاستند. در کنارشان ن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفتاب آمد دلیل آفتاب

امام علی

جلوی خانه ایستاده بودم. مثل همیشه نفس هایم به شماره افتاده بود. اضطرابی نه از ترس و دلهره بلکه از شوق دیدار بر دلم حاکم شده بود. آرام در را به صدا در آوردم. وارد شوید. در را گشودم، به داخل خانه رفتم. ام سلمه هم بود. سلام کردم. هر دو برخاستند. در کنارشان نشستم. چشم از چشم پیامبر بر نمی داشتم. او نیز در چشمانم زل زده بود. مدتی گذشت. کم کم اشک در چشمانش حلقه زد داغ شده بودم. سرم را پایین انداختم رو کرد به ام سلمه: ام سلمه آیا تو این مرد را می شناسی؟ ام سلمه نگاهم کرد لبخندی زد و عرض کرد : آری ولی مشتاقم از شما بیش تر بشنوم. نگاهم کرد. نفس هایم به سختی بالا می آمد. او برادر من است. خلق و خوی او مثل من و گوشت و خونش از گوشت و خون من است. او گنجینه ی علم من است . ام سلمه گوش کن و شاهد باش و شهادت بده که اگر کسی هزار سال خداوند را بین رکن و مقام عبادت کند ولی با کینه ی او به ملاقات خدا بشتابد ، خداوند او را با صورت به آتش می افکند . علی پرچم هدایت و پیشوای اولیا و نور راه فرمان برداران من بوده و او همان کلمه ای است که پرهیزکاران پیوسته با اویند . اگر تمامی مردم بر دوستی علی جمع می شدند ، خداوند آتش جهنم را خلق نمی کرد ... آری آن زمان اصلاً جهنمی نبود . آهی کشید... عرق شرم رویم نشسته بود. خداوندا، پیامبرت و محبوب ترینت این گونه از من می گوید . لرزشی تمام وجودم را گرفته بود نه از دلهره که از اشتیاق شنیدن صدای محبوبم .

ام سلمه ، خداوند برای برادرم علی فضایل بی شماری قرار داده که اگر کسی از روی اعتقاد یکی از آن فضایل را بیان نماید خداوند تمامی گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد . ام سلمه نسبت علی به من مانند نسبت سر من به تن من است.

سرم را بالا آوردم ام سلمه گریه می کرد. پیامبر با اشک جاری به من زل زده بود. ای علی اگر کسی به اندازه ی نوح خدا را عبادت کند و به اندازه ی کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند و هزاران بار پیاده حج کند و آنگاه در مکه بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود ولی ولایت تو را نداشته باشد ، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید . و هرگز وارد بهشت نخواهد شد . ای علی تو آقای دنیا و آخرت هستی . علی جان تو بهترین شخص هستی برای جانشینی من؛ ای علی تو محبوب منی و...

پیامبر آن قدر گریست که محاسنش تر گشت. اشکم را پاک کردم . بغض راه گلویم را بسته بود. نفس تازه کردم و گفتم سپاس خدای منان را که مرا نعمت اسلام بخشید و قرآن را به من آموخت و دوستی مرا از سر احسان و فضل به دل پیامبر اکرم خاتم رسولان و سرور پیامبران انداخت... و خود را در آغوش محمد یافتم.

منبع: مجله آشنا

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.