تبیان، دستیار زندگی
ز اندیشه برای خود رهی یافته ام نقش دگری را به ره انداخته ام از چشم برای دیدن چهره صوت با دست هنر آینه ای ساخته ام مهر برای ناشنوایان با دستان پرمحبت باغچه بان معنا یافت، معلم عاشقی که زندگی خود را وقف فرهنگ جامعه و آموزش نا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باغچه بان

ز اندیشه برای خود رهی یافته ام

نقش دگری را به ره انداخته ام

از چشم برای دیدن چهره صوت

با دست هنر آینه ای ساخته ام

مهر برای ناشنوایان با دستان پرمحبت باغچه بان معنا یافت، معلم عاشقی که زندگی خود را وقف فرهنگ جامعه و آموزش ناشنوایان و کم شنوایان کرد. «جبار عسگرزاده» در سال 1261 در شهر ایروان به دنیا آمد. او کار خود را با روزنامه نگاری آغاز کرد ولی بعدها در تبریز کودکستانی به نام «باغچه اطفال» تأسیس کرد و در همانجا اولین تجربه خود را برای آموزش ناشنوایان کسب کرد. هر چند این کار او با تمسخر رو به رو شد، اما اولین ناشنوایانی که در سایه اراده او خواندن و نوشتن را آموختند مهر تأییدی بر آرزوهای او شدند.

بعدها در حسن آباد تهران با آموزش پنج کودک ناشنوا، مجوز ساخت مدرسه ویژه ناشنوایان را گرفت و بدین سان مدرسه کر و لال ها در یوسف آباد با نظارت مستقیم او ساخته شد. این مدرسه به «باغچه بان شماره یک» مشهور است. بر روی سنگ نوشته دیوار آن حک شده است «آموزشگاه کر و لال ها - تاسیس 1312».

دیوارهای کلاس ها آکوستیک است و ساعت دفتر مدرسه با ساعت های طبقات ارتباط دارد، به صدا درآوردن این ساعت، زنگ تمام ساعت ها را به صدا در می آورد و همراه با آن چراغ های زیر ساعت ها روشن می شد. اما مدتهاست که ساعت ها از کار افتاده و فقط از نور چراغ ها برای زدن زنگ استفاده می شود.

در آن زمان دو مدرسه کنونی دبستان و راهنمایی به یکدیگر وصل بود و تمام دختران و پسران ناشنوا در آن آموزش می دیدند.

مدارس باغچه بان به مرور زیادتر شدند و در زمان حیات ایشان به چند مدرسه رسید. در حال حاضر مدارس ناشنوایان در اکثر شهرهای کشور برپاست و فقط در تهران هجده مدرسه به نام باغچه بان مشغول به کار است.

اتاق کار باغچه بان که اکنون به موزه ای تبدیل شده است در دبستان امروزی آن مجموعه قرار دارد. اتاقی با مساحت تقریبی 12 متر مربع که در کف آن یک قالیچه کوچک که حاصل کار کودکان ناشنوای محصل در مدرسه است، به چشم می خورد. این قالیچه در سال های 50 تا 55 بافته شده است، در بالای اتاق، صندلی و تختخوابی که باغچه بان برای استراحت از آن استفاده می کرد قرار دارد. اینجا اتاق کار و هم محل زندگی اوست و بیشتر وقت او در این اتاق می گذشت؛ وسایل شخصی، کمد لباس ها، یک گرامافون بسیار قدیمی، عروسک دست ساخت او با زنگوله هایی که صدای زیری دارد، مجموعه وسایل شخصی او است. از بین بیش از30 کتاب فارسی و دو کتاب ترکی او کتاب های: الفبا، پروانه نیم کتابی، رباعیات، حساب، آدمی اصیل و مقیاس واحد آدمی، من هم در دنیا آرزو دارم، خودآموز برای سالمندان، دستور تعلیم الفبا، علم و آموزش برای دانشسراهای مقدماتی پسران و دختران، الفبای سربازان، اسرار تعلیم و تربیت، روش تعلیم کر و لال ها، و حساب در قفسه نگهداری می شود. در سوی دیگر اتاق وسایلی که ساخت خود اوست و به ثبت رسیده، دیده می شود. مانند سمعک استخوانی که ارتعاشات صدا را از طریق دندان ها و استخوان جمجمه انتقال می دهد، چند نقشه جغرافیایی مسطح برای کمک به درک کودکان که به صورت برجسته و فرو رفته پستی و بلندی و دریاها را مشخص می کند. به نظر می رسد این نقشه با خصوصیت برجسته بودن برای نابینایان یا ناشنوایانی که مشکل بینایی هم داشته اند استفاده می شده است؛ چرتکه حساب، تقویم خاصی که چگونگی کوتاه و بلند شدن روزها و شب ها را نشان می دهد. از جمله دیگر خدمات فرهنگی باغچه بان ابداع الفبای دستی ناشنوایان است که با خاصیت اصوات هماهنگی دارد؛ روش شفاهی آموزش ناشنوایان، روش حساب ذهنی می باشد.

مجسمه کوچک دستی با اشاره (من تو را دوست دارم) بر روی میز وسط اتاق قرار دارد. این نشان بین المللی برای ناشنوایان است. گرد زمان بر روی کتاب ها و وسایل داخل اتاق نشسته است.

خانم انصاری مدیر دبستان می گوید: «بارها با سازمان میراث فرهنگی تماس گرفته ایم که به ما در غبارزدایی این وسایل کمک کنند. چون بعضی از آنها در صورت غبارزدایی با دست، متلاشی خواهند شد اما تاکنون نتیجه ای نگرفته ایم».

زنده یاد باغچه بان در سال 45 در همین اتاق و بر روی همین تخت زندگی را بدرود گفت. او در روزهای سخت بیماری نیز اتاق کارش را ترک نکرد و می گفت:«من با سر و صدای این بچه ها زنده ام».

منبع: اینترنت