تبیان، دستیار زندگی
خوشا پرگشودن، پرستو شدن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خوشا پرگشودن، پرستو شدن

حجة الاسلام سید محسن روحانى

نامش، در مطلع هر كتاب سرخى است كه خون نگاران، در ترسیم حماسه هاى والاى ایمان و ایثار و اخلاص، نگاشته اند و مى نگارند، به ویژه درباره فرزندان خلف حوزه امام صادق علیه السلام.

یادش، دیباچه هر دفتر خونینى است كه سطر سطر خونینش، به یادخالص مردان از جان و جا رهیده و به جانان رسیده، آذین بسته است.

رایحه دل انگیز شهادتش، نشان از دنیاى عطر آگین «رازهاى سر به مهر» و «اسرار مگو»یى دارد كه سالكان واصل و سوختگان فرزانه به آن رسیده اند و پس از آموختن اسرار حق، دهان دوختند و لب فرو بستند. این ماییم كه باید دریچه دل به افق نورانى آن عوالم روشن بگشاییم تا از این راه، «دیده دل » روشن شود و «گوش جان » شنوا گردد، تا آن دیدنیهاى نادیدنى و شنیدنیهاى ماورایى را ببیند و بشنود.

شهید محسن روحانی
حیات طیبه شهیدى چون «سید محسن روحانى » از آن قبیل است;سرشار از آموزش، پر بار از عبرت، لبریز از موج معنویت، به رنگ سیادت وحسن و احسان و روحانیت..

از خوبیهایش چه مى توان گفت؟ او خود، «عین خوبى » بود. از اخلاقش چه مى توان نوشت؟ او تجسمى از «اخلاق كریمه » بود كه از یك طلبه وارسته و مهذب و آگاه و انقلابى و دردمند، انتظار مى رود. از فضایلش چه مى توان نگاشت؟ كه فضیلتهاى عینیت یافته را در حركات و برخوردها وحالاتش مى شد به وضوح مشاهده كرد.

مگر صداقت در كلمه مى گنجد؟ مگر زلالى روح و پاكى جان و بلندى روح را با «واژه » مى توان ترسیم كرد؟ و مگر دریاهاى معنویت را مى توان در «انگشتانه الفاظ » جاى داد؟

او از كسانى بود كه زندگى به وجودشان «معنى » مى یابد و تاریخ انسانهابه «نفس »هاى آنان رنگ و صفا مى گیرد.

در جوانى، همچون پیران مجرب، كار آزموده بود. وسعت آگاهى و دقت نظرش در مسائل جبهه و تحلیل عملیات و نیز،تیزبینى اش اعجاب برانگیز بود. با سن كم، فهم بسیار و درك قوى داشت.از حوادث و مسائل سیاسى، شناختى روشن داشت. زندگى را هم با بازیچه و تفنن و غفلت نمى گذارند. نسبت به راه، خط، هدف، مسیر، انگیزه،...ایمان و بصیرت و روشن بینى خاصى داشت. براستى، خود را در مسیر یك حركت حقگرا و باطل ستیز مى دید. این احساس را داشت كه در میدان «بدر» و «احد» و در معركه «صفین » و ركاب على علیه السلام یا در صحنه كربلا ودر اطاعت و بیعت و خدمت حسین علیه السلام است و این «باور» را داشت، چه موهبت بزرگى! با این دید، دیگر چه باك از مرگ؟ و چه بیم از شهادت؟ مگر جهاد، راهى به سوى بهشت خدا نیست؟

مگر دفاع مقدس از مكتب و میهن، به امر ولى فقیه و حجت الهى،عمل به تكلیف شرعى نیست؟ وقتى فدا شدن در این راه، قربانى شدن «فى سبیل الله » است، و شهادت، زندگى جاودانه و حیات ابدى است، پس باختن در كار نیست، به هیچ روى! این باور همه امت انقلابى ما بود و ما برسر این باور، سر و جان مى دادیم.

سید محسن روحانى، جوانه اى بود، روییده بر درخت تناور حوزه علمیه قم و چه امیدها بود به حیات پربار و آینده علمى و بازدهى فقهى و تربیتى وآموزشى اش! این را ما مى گوییم. ولى اگر در دل او بودیم و از ضمیرمكنونش خبر داشتیم، شاید زبان حال و حرف دل او این بود كه:

صفایى ندارد ارسطو شدن.

خوشا پرگشودن، پرستو شدن.

خون شهید، «راه »نماست و راهش، «جهت »نما، و جهتش خدایى.

شوق شهادت، در گفتار و عملش مى درخشید. با جبهه، بیعت كرده ومیثاق بسته بود و عطر و آراستگى را در گرد و خاك سنگرها و بیابانهاى معنویت بار یافته بود. لباس بسیجى را بر قامت خود، خوشایندتر مى یافت.

عمامه سیاه خاك آلودش در روزهاى عملیات و خطوط مقدم و در كناررزمندگان، یاد آور مجاهدان صدر اسلام در «بدر» و «خندق » بود. درحمله ها، دوشادوش خطشكنان جبهه، «خاك خط » مى خورد و بر «خط خاك »، تا پایانش كه به «خط خون » مى رسد، وفا دار ماند.

«بى تابى » در یافتن «حق » و شناختن «تكلیف » از ویژگیهایش بود وتحرك و نشاط در انجام وظیفه، از مشخصه هایش. دیدارش، خط خلوص را پیش پاى انسان ترسیم مى كرد. سخنش، وجدانهاى خفته را بیدارى ودلهاى افسرده را نشاط و شور مى بخشید. چهره گشاده و بشاش او، نشان دریادلى و اطمینان نفس بود. وقار و ادبش، انسان را به فروتنى و تكریم،وامى داشت. خوش مشربى و گفتار شیرینش، غم از دل مى زدود و كام تلخ را به حلاوت «مطایبه » شیرین مى كرد.

پیش از شهادت، شهید بود و شاهد، اسوه بود و قائد.

و... شهادت، حق او بود، و اجر خلوص و تعهد و جهادش!..

یاد او، یادنامه ایمان و برنامه عشق و عمل است.

او، كه بود و چه كرد و كجا رفت؟ ما چه مى گوییم و چه مى كنیم و در كدام راهیم؟

خون شهید، «راه »نماست و راهش، «جهت »نما، و جهتش خدایى.

هرگز مباد، كه از یاد و نام و پیام این مهاجران خونین بال، غافلانه بگذریم.

جواد محدثی