تبیان، دستیار زندگی
داستان بارش مرغ بریان از آسمان برای قوم حضرت موسی را شنیده اید؟ اگر نشنیده اید با ما همراه شوید تا حکایت آن را با شما بازگوییم. در قرآن کریم می خوانیم:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بارش مرغ بریان از آسمان!

مرغ بریان

داستان بارش مرغ بریان از آسمان برای قوم حضرت موسی را شنیده اید؟ اگر نشنیده اید با ما همراه شوید تا حکایت آن را با شما بازگوییم.

در قرآن کریم می خوانیم:

وَ اِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَاَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ.(بقره/55)

و [یاد آرید] هنگامى را كه گفتید: «اى موسى! ما تا خداى یكتا را آشكارا [و با چشم خود ]نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد.» پس - درحالیكه مى نگریستید - صاعقه شما را فرو گرفت.

ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.

آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد كه [نعمتهاى او را ]سپاس بگزارید.(56)

وَظَلَّلْنا عَلَیْكُمُ الْغَمامَ وَ اَنْزَلْنا عَلَیْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى كُلُوا مِنْ طَیِّباتِ مارَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَلكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ.

و ابر را بر شما سایبان [و سایه گستر] گردانیدیم؛ و بر شما «مَنّ» و «سلوى»(160) فرو فرستادیم؛ [و پیام دادیم كه:] از چیزهاى پاكیزه اى كه روزى شما ساخته ایم، بخورید. [امّا شما ناسپاسى كردید.] و آنان بر ما ستم نكردند؛ بلكه بر خویشتن ستم روا داشتند.(بقره/57)

«سلوى» در لغت، به معناى هر چیزى است كه مایه آرامش خاطر باشد؛ و به مفهوم «عسل» و «پرنده اى مخصوص» نیز آمده است. (بعضی از مفسران و اندیشمندان، "منّ" و "سلوی" را به ترنجبین و مرغ بریان و برخی دیگر به گزانگبین و بلدرچین معنا کردند و پاره ای به شیره مخصوص و لذایذ برخی درختان و مرغ بریان شبیه کبوتر)

نگرشى بر واژه ها

«لن نؤمن»: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد.

«نرى»: ببینیم. این واژه از «رؤیت» به معناى «دیدن» گرفته شده است و گاه به مفهوم آگاهى و علم و دانستن نیز بكار مى رود.

«جهرة»: آشكارا، روشن، علنى.

«صاعقه» در قرآن شریف به سه معنا آمده است:

1. آتشى كه از آسمان فرود آید. نظیر این آیه شریفه كه مى فرماید: «... وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصیبُ بِهامَنْ یَشاءُ ...»(رعد/13) (... و صاعقه ها را فرو مى فرستد و با آنها هركس را كه بخواهد، هدف قرار مى دهد...).

2. مرگ ناگهانى. بسان این آیه شریفه: «نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّماواتِ و مَنْ فِى الْاَرْض ِ...»(زمر/68) (پس در صور دمیده مى شود؛ آنگاه هر كه در آسمانها و زمین است، بیهوش درمى افتد...).

3. عذاب. نظیر این آیه شریفه: «... فَقُلْ اَنْذَرْتُكُمْ مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ.»(فصلت/13) (...بگو: «شما را از آذرخشى چون آذرخش عاد و ثمود برحذر داشتم.»).

«بعث» به معناى «برانگیختن از مكان، یا خواب» و یا «حیات بخشیدن پس از مرگ» و یا «برانگیختن از حالت استراحت و آرامش» است؛ و روز رستاخیز را بدان دلیل روز «بعث» گفته اند كه همه مردم از آرامگاههاى خود برانگیخته مى شوند. به «گسیل سپاه به نقطه اى» نیز «بعث» گفته مى شود.

«غمام» به ابرى مى گویند كه آسمان را مى پوشاند؛ و به یك قطعه آن «غمامه» گفته مى شود. این واژه درمورد ابرهاى سپید هم بكار مى رود؛ و به همین تناسب، به اندوهى كه گستره دل را مى پوشاند، «غمّه» و «غم» مى گویند.

«مَنّ» به معناى نیكى و احسانى است كه فرد یا جامعه اى زیبنده آن نیست. همچنین به مفهوم «هر نعمت گران و قطع آن» آمده است؛ نظیر این آیه شریفه كه مى فرماید: «... فَلَهُمْ اَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ.»(تین/6) (... پس براى آنان پاداشى هماره و گسست ناپذیر خواهد بود.).

اصل این مادّه، به مفهوم احسان و نیكى است؛ و آنچه بر بنى اسرائیل فرود مى آمد نیز احسانى ازسوى پروردگار بشمار مى رفت.

«سلوى» در لغت، به معناى هر چیزى است كه مایه آرامش خاطر باشد؛ و به مفهوم «عسل» و «پرنده اى مخصوص» نیز آمده است. (بعضی از مفسران و اندیشمندان، "منّ" و "سلوی" را به ترنجبین و مرغ بریان و برخی دیگر به گزانگبین و بلدرچین معنا کردند و پاره ای به شیره مخصوص و لذایذ برخی درختان و مرغ بریان شبیه کبوتر)

تفسیر
موسی

روى سخن این آیه نیز بنى اسرائیل است: «و بیاد آورید هنگامى را كه پدران و نیاكان شما به موسى گفتند: هان اى موسى! ما به تو هرگز ایمان نخواهیم آورد، مگر اینكه خداى یكتا را آشكارا و با چشمان خویش نظاره كنیم و او به ما بگوید كه تو پیام آورش هستى.»

عدّه اى از مفسّران مى گویند: هنگامى كه موسى (ع) الواح را كه تورات در آن بود، براى بنى اسرائیل آورد، بهانه جویان گفتند: ما باور نخواهیم كرد كه اینها از سوى خدا باشد، مگر اینكه او آشكارا نمایان شود و خود به ما بگوید و ما او را بنگریم.

امّا برخى دیگر گفته اند: واژه «جهرة» وصف گفتار آنان است، نه «اللَّه». با این بیان، تفسیر آیه چنین مى شود كه آنان، این سخن را علنى و آشكارا به موسى(ع) گفتند. كه به باور ما، این دیدگاه سست و بى دلیل است.

«فاخذتكم الصّاعقه و انتم تنظرون»

پس مرگ شما را فراگرفت، درحالیكه خود نظاره گر علل و اسباب آن بودید.

چرا؟

چنانكه مى دانیم، این درخواست نابجا را نه یهودیان عصر پیامبر اسلام (ص) كه یهود عصر موسى (ع) عنوان كردند. پس چرا قرآن اینان را نكوهش مى كند؟

پاسخ

اینان نیز همان راه پدران و نیاكان خویش را در بهانه جویى و حق ستیزى درپیش گرفته بودند، و همانگونه كه پیشینیانشان گاه از موسى (ع) مى خواستند خدایى جز خداى یكتا براى آنان قرار دهد و گاه به گوساله پرستى روى مى آوردند، اینان نیز با همین روحیه منحط، ضمن ایمان نیاوردن به قرآن و آورنده اش، با ترفندهاى گوناگون آن حضرت را مى آزردند.

آیا مى توان خدا را دید؟

در پاسخ به این پرسش، برخى - ازجمله ابوالقاسم بلخى - به همین آیه شریفه استدلال كرده اند كه هرگز؛ چرا كه او دیدنى نیست. افزون بر انبوه آیات و دلایل گوناگون در این مورد، در این آیه شریفه نیز از دو موضوع بسختى نكوهش شده است:

1. دروغ انگاشتن پیامهاى آسمانى و پیام آوران.

2. درخواست دیدار خدا.

كه موضوع دوّم زشت تر و ناپسندتر است؛ زیرا قرآن در نكوهش این گروه مى فرماید: «... فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى اَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوااَ رِنَااللَّهَ جَهْرَةً...»(نساء/153) (... آنان بزرگتر از آن را از موسى خواستند و گفتند: خدا را آشكارا به ما بنماى...). از این آیه شریفه مى توان دریافت كه اگر موسى (ع) در نیایش خویش به بارگاه خدا گفت: «ربّ ارنى انظر الیك»، بیان همان درخواست قوم بود، نه سخن خودش؛ چرا كه یهودیان بر این موضوع اتّفاق نظر دارند كه موسى (ع) جز یك بار این درخواست را مطرح نكرد.

«ثمّ بعثناكم من بعد موتكم»

برخى در تفسیر این فراز از آیه شریفه گفته اند: سپس شما را پس از مرگتان زنده ساختیم تا بقیّه عمر خود را بگذرانید.

«لعلّكم تشكرون»

باشد كه شما [باز گشتن به زندگى و دیگر نعمتهاى او را] سپاس گزارید

گفتنى است كه ترسیم این سرگذشت در قرآن كه یهود و نصارا به آن باور داشتند، خود معجزه اى دیگر از پیامبر اسلام (ص) و برهانى روشن بر شرك گرایان عرب بود كه زنده شدن پس از مرگ را محال مى پنداشتند و آن را انكار مى كردند.

رجعت و بازگشت

«رجعت» در لغت به معناى «بازگشت» است؛ و در اصطلاح، برخى از بندگان خدا را مى گویند كه پیش از فرارسیدن روز رستاخیز، زنده مى شوند و به این جهان بازمى گردند.

این موضوع بحث و گفتگوى دانشمندان است. عدّه اى آن را نفى و بعضى اثبات كرده اند. كسانى كه آن را یك حقیقت قرآن و روایى مى دانند، به آیاتى ازجمله همین آیه شریفه استدلال مى كنند و مى گویند: رجعت چنانكه برخى مى پندارند، معجزه اى ویژه پیامبران نیست، بلكه ممكن است به دست امامان نور (ع) نیز انجام شود، چرا كه به باور ما، معجزه تنها ویژه پیامبران خدا نیست؛ از این رو، بازگردانیدن مردگان كه خود نوعى اعجاز است، به پیامبران اختصاص ندارد، بلكه امامان نیز به اذن خدا مى توانند چنین كارى انجام دهند، همانگونه كه به خواست خدا، تقاضاى موسى (ع) تحقّق پذیرفت.

یك اشكال و پاسخ آن

گروهى از مخالفان مسئله رجعت - ازجمله ابوالقاسم بلخى - مى گویند: رجعت صحیح بنظر نمى رسد؛ زیرا اگر مردم دریابند كه بار دیگر پس از مرگشان به این جهان بازخواهند گشت، جرأت و جسارت گناه مى یابند و به بارگاه خدا توبه نمى كنند و راه پاكى و درستى را درپیش نمى گیرند.

رجعت

امّا كسانى كه با استناد به آیات ، موضوع رجعت را بحثى قرآنى و روایى مى دانند، پاسخ مى دهند كه رجعت، اصلى عمومى و همگانى نیست تا مردم چنین بپندارند كه همه بازمى گردند و آنگاه جرأت و جسارت ارتكاب گناه پیدا كنند، بلكه رجعت، خاصّ جماعتى از خوبان و شایستگان و گروهى از تبهكاران است؛ بنابراین، هیچكس نمى داند كه بازخواهد گشت یا نه. و با این توضیح، آن احتمال منفى را رد مى كنند.

«وظلّلنا علیكم الغمام»

ما ابرها را بر شما سایبان و سایه گستر ساختیم تا شما از حرارت خورشید در امان باشید.

«و انزلنا علیكم المنّ و السلوى»

و برایتان گزانگبین و بلدرچین فرو فرستادیم

درمورد «مَنّ» و حقیقت این نعمت الهى، دیدگاهها متفاوت است:

1. بعضى آن را نوعى شیره مخصوص و لذیذ درختانى خاصّ عنوان ساخته اند.

2. و برخى آن را مایعى نظیر عسل و شهد دانسته اند.

3. پاره اى گفته اند: نوعى نان بوده است.

4. و پاره اى دیگر آن را در ردیف نعمتهایى قرار داده اند كه بدون هیچ زحمت و تلاشى ازجانب خدا برایشان فرود آمده است.

در روایتى از پیامبر (ص) نقل كرده اند كه: «الكماة من المَنّ و ماءها شفاءٌ للعین.» (قارچ كوهى، نوعى «مَنّ» است كه آب آن، [بیماریهاى ]چشم را شفا مى دهد).

5. عدّه اى نیز «مَنّ» را به «پرنده اى سفید شبیه كبوتر» معنا كرده اند.

«كلوا من طیّبات ما رزقناكم»

از این غذاهاى پاك و پاكیزه بخورید (و یا از این خوردنیهاى مباح و روا بهره گیرید)؛ از این خوراكیهاى گوارا و لذّت بخشى كه روزیتان ساخته ایم.

«و ماظلمونا ولكن كانوا انفسهم یظلمون»

امّا آنان دربرابر باران نعمتهاى خدا ناسپاسى پیشه ساختند؛ ولى ناسپاسى آنان باعث نشد كه ما نعمتها را بر آنان كاهش دهیم. در هر صورت، آنان با درپیش گرفتن راه ناسپاسى و كفران، برخویشتن ستم روا مى داشتند؛ زیرا این قانون كلّى و جهانشمول آفرینش است كه نافرمانى بندگان یا فرمانبردارى آنان، سود و زیانى براى آفریدگار تواناى هستى ندارد، بلكه سود و زیانش به خود آنان برمى گردد.

اگر نعمت «مَنّ» و «سلوى» را بیش از اندازه نیاز یك روز خویش برمى گرفتند، تباه مى شد؛ و تنها روز جمعه بود كه به اندازه روز شنبه نیز برمى داشتند و خراب نمى شد. بنى اسرائیل از آن دو نعمت، قرصهایى بسان قرص نان فراهم مى آوردند كه طعمى نظیر «شهد» آمیخته با روغن داشت.

داستان فرود این دو نعمت خدا

در مورد فرودآمدن «مَنّ» و «سلوى» بر بنى اسرائیل آورده اند كه:

بارش رحمت

هنگامى كه موسى (ع) به اسرائیلیان دستور داد تا براى ورود به بیت المقدّس و پیكار با خودكامگان حاكم بر آن سرزمین مقدّس بپاخیزند، در پاسخ گفتند: اى موسى! تو و خدایت بروید و كارزار كنید كه ما در اینجا هستیم؛ زیرا توان پیكار با آنان را نداریم(مائده/24). و آنگاه بود كه خدا به كیفر این نافرمانى و فرار از جهاد، آنان را در آن دشت بیكرانه گرفتار ساخت، به گونه اى كه هرچه راه مى پیمودند، به هدف نمى رسیدند و پس از تلاش بسیار، خود را سرجاى اوّل مى یافتند؛ [و همینطور] چهل سال در آن دشت سرگردان ماندند؛ و در این مدّت، موسى (ع) و هارون (ع) را نیز ازدست دادند؛ و ازپى مرگ آن دو پیامبر بزرگ، پیام آور دیگرى به نام «یوشع بن نون» براى ارشاد و نجات آنان برانگیخته شد.

بنى اسرائیل با فراخوان این پیامبر، به بارگاه خدا توبه كردند؛ و خدا از سر مهر و بخشایش، توبه آنان را پذیرفت؛ و پس از آن، چنان مورد لطف قرار گرفتند كه خدا ابرها را بعنوان سایبان براى درامان ماندنشان از حرارت خورشید بر ایشان سایه گستر ساخت و دو نعمت آسمانى «منّ» و «سلوى» را به هنگامه نیاز آنان به غذا، برایشان فرو فرستاد. و این جریان، روزگارى ادامه داشت.

از ششمین امام نور (ع) در این مورد نقل كرده اند كه فرمود:

«كان ینزل المنّ على بنى اسرائیل من بعدالفجر الى طلوع الشّمس...»

این نعمت آسمانى پس از دمیدن فجر تا طلوع خورشید بر بنى اسرائیل فرود مى آمد؛ و شگفت اینكه هر كه در آن ساعت خواب بود، روزیش نمى آمد، از این رو، خواب در این ساعات خوش، پسندیده نیست.

ابن جریر - یكى از قرآن پژوهان - مى گوید:

اگر نعمت «مَنّ» و «سلوى» را بیش از اندازه نیاز یك روز خویش برمى گرفتند، تباه مى شد؛ و تنها روز جمعه بود كه به اندازه روز شنبه نیز برمى داشتند و خراب نمى شد. بنى اسرائیل از آن دو نعمت، قرصهایى بسان قرص نان فراهم مى آوردند كه طعمى نظیر «شهد» آمیخته با روغن داشت.

خدا آنان را مورد لطف قرار داده بود. روزهاى گرم، ابرها را سایبان آنان مى ساخت تا حرارت خورشید آنان را نیازارد؛ و شبها نورى روشنى بخش از آسمان درخشیدن مى گرفت تا بسان مشعل بر آنان روشنى بخشد.

منبع: مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی

فرآوری: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان