تبیان، دستیار زندگی
راق علیه ایران یكی از بزرگترین تراژدیهای بشری تاریخ معاصر خاورمیانه بود. شاید حدود یك میلیون نفر جان باخته و شمار بیشتری مجروح و میلیونها نفر آواره شده باشند. منابعی كه به خاطر این جنگ تباه شد، فراتر از كل مبلغی بود كه جهان س...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنگ از نگاه دیگران


جنگ عراق علیه ایران یكی از بزرگترین تراژدیهای بشری تاریخ معاصر خاورمیانه بود. شاید حدود یك میلیون نفر جان باخته و شمار بیشتری مجروح و میلیونها نفر آواره شده باشند. منابعی كه به خاطر این جنگ تباه شد، فراتر از كل مبلغی بود كه جهان سوم طی یك دهه صرف بهداشت عمومی اش كرد.

جنگ در 22سپتامبر 1980 با تجاوز تمام عیار نیروهای عراقی به ایران آغاز شد. تا پیش از این تاریخ، نیروهای عراقی در مناطق مرزی ایران دست به خرابكاری و درگیریهای سنگین زده بودند. عراق امیدوار بود در مقابل همسایه ای كه پس از انقلاب اسلامی 1979 در عرصه بین المللی منزوی شده بود(!)، به پیروزی برق آسایی دست یابد. اما به رغم موفقیتهای اولیه، ایرانیان بسیج شدند و با اتكا به جمعیت بیشتر خود تا اواسط سال1982 متجاوزان را از خاك خود بیرون راندند. در ژوئن 1982 ایرانیها رویكرد تهاجمی اتخاذ كردند، ولی عراق به لطف برتری اش در جنگ افزارهای سنگین توانست مانع از هرگونه عملیات سرنوشت ساز ایران شود. تفنگها سرانجام در 20اوت 1988 خاموش شدند. عمده مسؤولیت این خونریزی ?ساله متوجه رژیم نظامی سنگدل صدام حسین است. او برای جان انسانها ذره ای ارزش قائل نبود. علاوه بر این، بی تفاوتی جامعه بین الملل نكوهیده است، زیرا نه تنها وجدانش از دیدن صدها جنازه «جهان سومی » به درد نیامد، بلكه كوشید از آب گل آلود ماهی بگیرد و از این مناقشه سود ببرد.

فرانسه بزرگترین منبع تأمین جنگ افزارهای پیشرفته عراق شد و كوشید منافع مالی اش در این كشور را حفظ كند. اتحادجماهیر شوروی نیز بزرگترین تأمین كننده سلاح عراق بود و د رعین حال می كوشید نظر مساعد دولتهای هر دو كشور را جلب كند. دست كم 10كشور به هر دو طرف مناقشه سلاح می فروختند تا به خونریزی و كشتار دامن بزنند. اما فهرست این كشورهای پلید بدون ایالات متحده تكمیل نخواهد شد. هدف آمریكا سود بردن از تجارت سلاح نبود، بلكه هدف قابل ملاحظه تری را دنبال می كرد: كنترل منابع نفت منطقه. پیش از پرداختن به سیاست آمریكا در خلال جنگ عراق علیه ایران.

نگاهی به تاریخ نشان می دهد در 40سال اخیر، به رغم تغییر مكرر شرایط، سیاست آمریكا در قبال خلیج فارس ثابت مانده است. حمایت از محافظه كارترین حكومتهای موجود محلی به منظور جلوگیری از به قدرت رسیدن جنبش های رادیكال و مردمی، باهر قیمت انسانی ممكن و هر میزان مداخله و دستكاری لازم اما آمریكا همواره در اجرای سیاستش موفق نبوده است. در سال 1979 با سرنگونی شاه، آمریكا یكی از حكومتهای دست نشانده خود را از دست داد. اما الگوی زیربنایی سیاست آمریكا تغییر نكرده و می توان این را در رویكردش نسبت به جنگ عراق علیه ایران مشاهده كرد.

كدام بی طرفی!؟

* آمریكا در سال 1980 با هیچكدام از طرفین جنگ رابطه دیپلماتیك نداشت و بیطرفی خود را در این مناقشه اعلام كرد. یك مقام وزارت خارجه آمریكا در سال 1983 بدون ذره ای حس انسان دوستانه اعلام كرد: مادامی كه جنگ ایران و عراق روی متحدان ما در منطقه تأثیر نمی گذارد یا موازنه قدرت را برهم نمی زند، ما ذره ای اهمیت نمی دهیم.اما حقیقت این است كه ایالات متحده نسبت به این جنگ بی طرف نبود و استمرار آن را به منزله خلق فرصتهای مثبتی تلقی می كرد. نیاز به سلاح و پول بغداد رابه كشورهای محافظه كار عرب خلیج فارس و مصر وابسته تر می ساخت و بدین ترتیب سیاستهای عراق تعدیل و رابطه بین قاهره و سایر كشورهای عربی ترمیم می شد. این جنگ همچنین ایران را كه اكثر تسلیحاتش آمریكایی بودند، ناگزیر می ساخت تجهیزات و قطعات یدكی آمریكایی بخرد. نیازهای مبرم جنگ ممكن بود دو كشور را ناچار سازد كه روابطشان را با واشنگتن بهبود ببخشند. از سوی دیگر، پراكندگی جنگ به آمریكا امكان می داد در ایران و عراق عملیاتهای مخفیانه انجام دهد و تلاطم خلیج فارس می توانست سایر كشورهای منطقه را برای همكاری نظامی به سوی آمریكا جلب كند.

هنگامی كه جنگ اولین بار آغاز شد، اتحاد شوروی كشتی های تسلیحاتی اش را از راه عراق بازگرداند و تا یك و نیم سال بعد به بغداد هیچ سلاحی نفروخت. در مارس 1981 حزب كمونیست عراق كه تحت فشار صدام حسین قرار داشت، از شوروی پیام فرستاد كه جنگ باید پایان یابد و نیروهای عراقی به مرزها بازگردند. در همان ماه آلكساندر هیگ وزیر خارجه آمریكا به كمیته روابط خارجی سنا گفت كه چشم انداز بهبود روابط با عراق دیده می شود و خاطرنشان ساخت كه بغداد نگران «رفتار امپریالیسم شوروی در منطقه خاورمیانه» است.سپس آمریكا فروش پنج فروند بوئینگ را به عراق تأیید كرد و معاون وزیر خارجه را جهت مذاكره به بغداد فرستاد. متعاقباً ایالات متحده عراق را از فهرست كشورهای حامی تروریسم برداشت و واشنگتن برای صادرات آمریكا به عراق 400 میلیون دلار اعتبار تعیین كرد. در نوامبر 1984آمریكا و عراق مناسبات دیپلماتیك خود را كه در سال 1967 گسسته بود، احیا كردند.

تهدید شوروی و نیروهای واكنش سریع

* به موازات آن كه جنگ تحمیلی موضع آمریكا در عراق را بهبود می بخشید، مناسبات نظامی ایالات متحده با كشورهای عرب خلیج فارس توسعه می یافت، واشنگتن به واسطه جنگ عراق علیه ایران تمایلش به داشتن مناسبات نظامی با اعراب و استقرار نیرو جهت مقابله با تهدید شوروی را توجیه می كرد. در ژانویه 1980پرزیدنت كارتر «دكترین كارتر» را ارائه كرد كه اظهار می نمود آمریكا مایل است برای جلوگیری از دسترسی «قدرتی خارجی» بر خلیج فارس به زور متوسل شود اما همانگونه كه مایكل كلر خاطر نشان كرده، دغدغه واقعی آمریكا پنج روز بعد با انتشار بیانیه نظامی هارولد براون وزیر دفاع وقت عیان گشت.

براون هشدار داد كه بزرگترین تهدید برای ایالات متحده دیگر توسعه طلبی شوروی نیست، بلكه تلاطم های مهارناپذیر جهان سوم است. وی گوشزد كرد: در جهانی پراز مشاجره و خشونت، ما نمی توانیم بدون سلاح به خارج برویم. شیوه خاص توسعه اقتصادمان سبب می شود كه ما برای رفاه مادی مان به واردات، صادرات و درآمدهای سرمایه گذاری های خارجی وابسته باشیم. حفاظت از جریان نفت خاورمیانه بخش مهمی از منافع حیاتی ماست و ما برای دفاع ازآن هر اقدام مقتضی از جمله توسل به نیروی نظامی را اتخاذ خواهیم كرد.

براون صراحتاً بیان نكرد كه ایالات متحده در پاسخ به تهدیدات داخلی نظیر انقلاب مداخله نظامی خواهد كرد، ولی پس از كناررفتن از سمتش آشكارا گفت: یك موضوع حساس این است كه آیا ایالات متحده باید برای حفاظت از میادین نفتی در مقابل تهدیدات داخلی و منطقه ای اقدامی اتخاذ كند یا خیر. هرگونه تعهد صریح از این نوع احتمالاً تولیدكنندگان نفت را بیش از آن كه آسوده سازد، نگران خواهد ساخت.

برهمین اساس دولت كارتر تشكیل نیروی واكنش سریع را برای به رخ كشاندن قدرت نظامی آمریكا در خلیج فارس آغاز كرد. هدف اساسی این طرح به قول مشاور امنیت ملی كارتر كمك كردن به دولتی دوست در مقابل خطر كودتا بود.

در سال ،1980 ارتش آمریكا رزمایشی با عنوان «شوالیه شجاع» انجام داد كه هدفش حفاظت از ایران در مقابل تهاجم تمام عیار شوروی بود. ارتش چنین نتیجه گرفت كه برای عقب نگه داشتن ماشین جنگی شوروی به 325هزار سرباز نیاز دارد. شاید یك نیروی واكنش سریع با این بزرگی برای مبارزه با دردسرسازان جهان سومی غیرضروری به نظر آید، اما پنتاگون اظهار كرد كه در اواسط دهه 1980 ارتشهای جهان سوم دیگر «بربرهای سرنیزه به دست» نیستند. آمریكا دیگر نمی توانست منطقه را با یك پرچم ثبات بخشد.

هنگامی كه ریگان به قدرت رسید، اعلام كرد: اجازه نمی دهم عربستان سعودی، ایران شود. در دوره حكومت ریگان، سیا مخفیانه چنین نتیجه گرفت كه احتمال تهاجم شوروی به ایران «بعید» است ، زیرا ارتش سرخ به حدكافی گرفتار پیكار با افغانها بود. اما بعیدبودن تهدید شوروی از شتاب ایجاد نیروی واكنش سریع نكاست.

سیاست دوگانه در قبال تهران

* سیاست آمریكا در قبال ایران پیچیده تر بود، زیرا همزمان دو مسیر را می پیمود. از یك سو، مقامات آمریكا چشم اندازبرنامه ای مخفی برای تضعیف دولت تهران را مساعد می دیدند و درعین حال واشنگتن می كوشید با همان دولت ارتباط برقرار كند.

اقدامات آمریكا در تعقیب مسیر نخست آشكارا نشان می داد كه واشنگتن مخالف حكومت] حضرت[ آیت الله خمینی است واز گروههای هوادار دیكتاتور سابق ایران برای مبارزه با دولت تهران حمایت می كرد.

سیا از سال 1982 ماهیانه 10هزار دلار به گروهی در پاریس موسوم به جبهه ملی ایران به ریاست علی امینی می پرداخت كه نقش بسزایی در واگذاری نفت ایران به قدرتهای خارجی پس از كودتای 1953 داشت. آمریكا همچنین از 2گروه شبه نظامی ایرانی مستقر در تركیه حمایت می كرد كه رهبری یكی از آنها برعهده ژنرال بهرام آریانا، فرمانده ارتش شاه بود كه رابطه نزدیكی با شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه داشت.

در سال 1980 دولت كارتر پخش برنامه های مخفی رادیویی از مصر برای ایران را با هزینه 20 تا 30هزار دلار در ماه آغاز كرد. این برنامه ها خواستار سرنگونی دولت ایران وحمایت از بختیار بودند. سایر برنامه ها محتوی ضدشوروی داشتند.

همزمان با این فعالیتها، آمریكا حركت در جبهه دوم را در پیش گرفت: تلاش برای برقراری رابطه با روحانیون ایران براساس علاقه مشتركشان با واشنگتن برای مبارزه با چپگرایان! ریگان پس از افشای رسوایی ایران كنترا در نوامبر 1986 اعلام كرد نیت ایالات متحده یافتن «مسیری برای بازگرداندن ایران به جایگاه سابقش بود كه همانا خانواده كشورهای مردم سالار است».

بنابه گزارش كمیسیون تاور، «آمریكا در سال 1983 كمك كرد تا تهران را متوجه خطر ناشی از نفوذ گسترده حزب كمونیست توده یا كادرهای شوروی و طرفدار شوروی درایران سازد. ایده ایجاد ارتباطی راهبردی با ایران از حمایت گسترده دولت آمریكا برخوردار بود. مثلاً كمیسیون تاور، اظهار كرد كه اگرچه مخالف انتقال سلاح به ایران است ، «گشایشی استراتژیك با ایران شاید به سود منافع ملی آمریكا باشد». باید تصریح كرد كه هدف ازاین گشایش استراتژیك گشودن باب گفت وگو با دشمن سابق نبود، بلكه بخشی از سیاست پیشگیری از دسترسی قابل ملاحظه اتحادیه شوروی به ایران بود. از همین رو، گزارش سیا در 1985 اظهار می داشت هرابرقدرتی كه زودتر به ایران برسد، «در موقعیت نیرومندی برای حذف دیگری قرار خواهد گرفت».

مقابله با موفقیتهای نظامی ایران

* درسال 1984 به دلیل پیروزیهای ایران در میدان نبرد وبهبود مناسبات آمریكا با عراق، واشنگتن شروع به قطع منابع تسلیحاتی ایران از طریق اعمال فشار به متحدان خود برای توقف فروش سلاح به تهران كرد.

كویت پیروزیهای ایران را با نگرانی فزاینده دنبال می كرد. ایران حالا دیگر به كشتی های پهلوگرفته در بنادر كویت حمله می كرد وكویت به منظور دفاع از خود دست یاری به سوی آمریكا برد. در سپتامبر 1986 كویت به واشنگتن ومسكو پیشنهاد داد پرچمهای خود را روی برخی از كشتی ها به اهتزاز درآورند وسپس با ناوگان دریایی خود از آنها محافظت كنند. واكنش اولیه ایالات متحده ولرم بود، ولی وقتی واشنگتن در مارس 1987فهمید شوروی حاضر شده كه پرچمش را روی یازده كشتی كویتی نصب كند، بلافاصله پذیرفت آن یازده كشتی را تحت پرچم خودش محافظت كند.

اما ایران به شدت حملاتش علیه كشتی ها به دلیل حضور نیروی دریایی آمریكا در خلیج فارس افزود. در فاصله 1981 تا آوریل 1987 كه خبر نصب پرچم آمریكا روی كشتی های عربی اعلام شد، ایران به90 فروند كشتی ضربه زده بود، ولی این رقم طی یك سال بعد به 126 فروند رسید. همانطور كه گزارش كنگره خاطرنشان می كرد، كشتیرانی در خلیج فارس از زمان آغاز حضور دریایی آمریكا ناامن تر شده است . درواقع این عراق بود كه در 1981 جنگ نفتكشها را به راه انداخت وتا سال 1984 بدون پاسخ موازی ایران ادامه داد. دوماه پس از تشدید حملات عراق در مارس ،1984 ایران بالاخره شروع به پاسخگویی كرد، اماتعداد حملات عراق بیشتر از ایران بود. واشنگتن در توجیه سیاستش می گفت عراق فقط به كشتی های ایران حمله می كند وحال آن كه ایران نفتكشهای كشورهای بیطرف بخصوص كویت را هدف قرار می دهد.

* حمایتهای گسترده آمریكا ازعراق سبب شد تا در 18ژوییه 1988ایران پذیرش كامل قطعنامه 598را اعلام كند، ولی بغداد آتش بس را نپذیرفت وبه استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی ادامه داد. سرانجام در 6اوت فشار بین المللی عراق را مجاب به پذیرش آتش بس كرد وآن 2هفته بعد به اجرا گذاشته شد. برای واشنگتن مهمترین چیز حفظ وضعیت موجود در منطقه ای استراتژیك بود كه برای پنتاگون وشركتهای نفتی ارزش فراوانی دارد و دو جنگ بعدی خلیج فارس این مسأله را اثبات كرد.

منبع:ZMAGمترجم: گلاره اسدی