تبیان، دستیار زندگی
جورابچیان دربه وقت بهشت بر لبه تیغ ایستاده است؛ از یک‌سو مخاطب عام را پیش‌رو دارد و از سویی دیگر افتادن بر ورطه ابتذال و تکرار را نمی‌پسندد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به وقت بهشت بر دروازه دوزخ

نگاهی کوتاه به رمان "به وقت بهشت" نوشته نرگس جورابچیان

به وقت بهشت بر دروازه دوزخ

جورابچیان در"به وقت بهشت" بر لبه تیغ ایستاده است؛ از یک‌سو مخاطب عام را پیش‌رو دارد و از سویی دیگر افتادن بر ورطه ابتذال و تکرار را نمی‌پسندد. نوشتن این‌گونه رمان‌ اگر چه در سال‌های اخیر بی‌سابقه نیست اما به نوبه خود اتفاق فرخنده‌ای محسوب می‌شود چرا که برخلاف تفکری که مدت‌ها بر ادبیات ما سایه افکنده است و تنها آثار داستانی عصا قورت داده و دشوارخوان را الزاماً اثر ادبی و واجد ارزش هنری می‌پندارد، نمونه نویسندگان خوبی است که در دهه اخیر خلاف آن را نشان داده‌اند.

رمان "به وقت بهشت" از جهاتی تشابهاتی با رمان‌هایی دارد که از دیر زمان آن‌را (به واقع یا از سر تحقیر) با نام "عامه‌پسند" می‌شناسند و از جهاتی خود را با اختلاف زیاد از آن‌ها دور می‌کند که جا دارد به هر کدام جداگانه پرداخته شود.

چرا "به وقت بهشت" رمانی عامه پسند است

این اثر از آن‌جا که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، خیانت و تا حدی مسائل رمانتیک و ظرایف روحیه زنانه می‌پردازد گاه از همان الگوهایی استفاده می‌کند که عامل جذب مخاطب در رمان‌های عامه‌پسند هستند و این امر ما را برآن می‌دارد که این اثر را به همان گونه آثار نزدیک بدانیم.

اگر بخواهیم داستان را از دید داستان‌های عامه‌پسند تعریف کنیم می‌توانیم بگوییم: ترلان دختر جوانی است که تمام خواستگاران خود را رد می‌کند اما در یک نگاه عاشق خواستگاری به نام "باران" می‌شود. عروسی به سرعت سر می‌گیرد و این دو انگار که دو روح در یک بدن باشند زندگی خوشی را آغاز می‌کنند باران مدام قربان صدقه ترلان می‌رود و در پی خوشحال کردن اوست برای همین چون متوجه استعداد نویسندگی در همسرش می‌شود با تشویق او را به کلاس نویسندگی می‌فرستد. ترلان با این‌که زن با شعور، حساس و نکته سنجی به نظر می‌رسد اما با کمال تعجب با این‌که هنوز چند ماه از ازدواج عاشقانه‌‌اش با باران نگذشته‌است در همان کلاس داستان‌نویسی با پسری به نام رضا دوست می‌شود و این دوستی مدتی به طول می‌انجامد و از نظر کمی و کیفی ارتقا می‌یابد تا این‌که سرانجام با قطع آن رابطه و اعتراف به همسرش دردسرهای جدیدی برایش آغاز می‌شود...

هر چند این طرح به خودی خود نمی‌تواند مبین نوع و کیفیت اثر باشد آن‌چنان که گفته می‌شود در ادبیات، بیش از این‌که موضوع مهم باشد چگونگی بیان آن مهم است، اما جورابچیان در نحوه بیان نیز گاه آن‌چنان به ورطه سانتی‌مانتالیزم می‌افتد که خواننده حرفه‌ای ادبیات را وازده می‌کند. شخصیت باران در این رمان همان‌گونه که اسمش نیز زنانه است بدون این‌که به نظر برسد نویسنده تعمدی در این کار داشته باشد بسیار به زن‌ها شباهت دارد. شاید اگر منتقدی غربی که از سطح روابط و تجربیات درک جنس‌های مخالف در سرزمین ما آگاهی ندارد این رمان را بخواند چه بسا در نقد روانشناختی اثر ردپایی از همجنس‌‌خواهی نویسنده بیابد چرا که این‌گونه معشوق را، زنانه تصور و تصویر کرده است اما با توجه به شناختی که ما از جامعه خود داریم می‌توانیم آن را به کم تجربگی، بعلاوه ایده‌آلیست زنانه خالق اثر مرتبط بدانیم.

نحوه آشنایی ترلان با رضا تکراری‌ترین و دستمالی شده‌ترین نوع آشنایی دو غریبه است؛ در راه با سرعت به هم برخورد می‌کنند وسایل یکی روزی زمین می‌ریزد دیگری به او کمک می‌کند تا وسایلش را جمع کند و سرآغاز دوستی. هر چند در داستان نویسنده از زبان راوی سعی می‌کند علت رفتار خیانت‌گونه ترلان و ارتباط آن دو را به دوران کودکی‌اش و شخصیت "شهاب" که از همان زمان مورد علاقه‌اش بود توجیه کند چندان برای خواننده، با شخصیت ترلان معصوم و متفکر و حساسی که شوهری نازنازی و مثل دسته گل دارد جور در نمی‌آید آن‌هم زمانی که تنها چند ماه از ازدواجشان می‌گذرد.

همین‌طور اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم علی‌رغم نثر قابل قبول و روان اثر می‌توانیم به برخی اشتباهات ویرایشی و نثری اشاره کنیم مثل: با این که کم گریه می‌کنم اما همه زمان‌هایی که گریه کرده‌ام را از یاد برده‌ام، و با این‌که زیاد غصه می‌خورم، تک تک مسائلی که برایش غصه خورده‌ام را به یاد دارم. (صفحه 25)

دو "را"ی بعد از فعل در یک پاراگراف و یا غلط‌های املایی مانند "حرس" به جای "هرس" (صفحه 178) وجود یک ویراستار را بیش از همیشه برای این نویسنده و یا ناشر لازم می‌کند.

چرا "به وقت بهشت" رمانی عامه پسند نیست

نثر زیبای جورابچیان، شکل روایت، پرداخت شخصیت‌های اصلی و فرعی (به جز مواردی که ذکر شد) و از همه مهم‌تر توصیفات ظریف و هوشمندانه وی در این اثر خواننده را به تحسین وا می‌دارد آن‌چنان که با خواندن جملات اول کتاب می‌توان دریافت که با نویسنده‌ای جدی مواجه‌ایم که حوصله خوانندگان کتاب‌های سطحی را سرخواهد برد یا سلیقه‌شان را بهبود خواهد بخشید.

نام‌گذاری فصل‌های کتاب با شروع "تابستان" و پایان "بهار" پیش فرض پایان "خوب" را برای خواننده کتاب‌های عامه پسند ایجاد می‌کند اما نویسنده در این اثر به گونه‌ای دیگر پایانی تلخ و شیرین و تا حدی مبهم رقم زده است؛ برخلاف آن گونه داستان‌ها که انتهایی قطعی و عموماً خوش و یا توأم با حرمانی عاشقانه-سوزناک را برایشان انتظار می‌کشیم.

گذشته از این‌ها دیالگوهای روان و مناسب و همچنین وجود دیدگاه‌های منحصر به فرد و ظرافت فکر، جورابچیان را از این وجوه در طراز نویسندگان خوب کشورمان قرار می‌دهد و اگر تجربه زیستی‌اش به میزان تجربه نویسندگی‌اش ارتقا یابد بی‌شک آثاری ماندگار خلق می‌کند که عوام و خواص را به یک‌جا راضی خواهد کرد.

‏بهنام ناصح

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان