تبیان، دستیار زندگی
برادر! لحظه‌ای بیندیش و به قبرستان برو و خود را در جای یك مرده در قبرستان ببین و از آنها عبرت بگیر، ببین آنها جز اعمال چه چیز با خود بردند. ای برادر! نكند كه از مرگت بی‌خبر باشی، بدان «الموت یاتی بغتتا» مرگ ناگهان به سراغ تو می‌آید و كسی جز خدا از مرگ مطّ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید روحانی حمید شامخی امیری
شهید روحانی حمید شامخی مقدم

بی تو در سایة خلوت خانه‌مان قاصدك كز كرده است، آنگاه كه نسیم از مشرق ملكوت و زید و خبر تو را از عرش‌الرحمان آورد، قاصدك رقصی در آسمان زد و با یاد تو این ترانه را خواند:

آنجا كه ستاره ها خندیدند

و مرغان سپید دریایی

 تا اعماق افق پریدند

و شعاع عشق

 كران تا كران آسمان‌ها را روشن كرد،

من نیز در دل سرودم:

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی                    كه درد شب نشینان را دوا كرد

من در اندیشة فنا و نوشیدن از سرچشمة بقا، چاووش عشق زدم. پرستوی خوش بال و پر لاهوتی از مشرق عالم وجود در سرزمین سبز ایمان در شهر امیركلا به سال 1342 دیده به عالم خاكی گشود. پتك بر آهن گداخته می‌كوبیدم و با دستان پینه بسته‌ام روزی حلال به خانه می‌آوردم و مادرت در باغچة جانش گلی به اسم تو كاشت، و نگاه مهربانش تكیه‌گاه حیات تو بود. نامت را «حمید» نهادیم. قبل از دبستان به مكتب رفتی تا آیه‌های وحی چون ستاره در جانت بدرخشد. سپس دوران خوش دبستان را سپری كردی و با آغاز دوران راهنمایی بینش اسلامی تو شكل گرفت. روزهای خوب انقلاب همراه با دوستان دبیرستانی در خیابان‌ها علیه رژیم شاهنشاهی شعار می‌دادی، آنگاه كه از خون هزاران شهید هزاران لاله رویید و در سرزمین شقایق‌های آسمانی ندای جمهوری اسلامی ایران در جهان طنین‌انداز شد، تو نیز پیروزی انقلاب را جشن گرفتی. بسیجی بودی و به بسیجی بودنت افتخار می‌كردی. چه شب‌ها كه چشمان قشنگت تا به صبح نخوابید. در روزهای اول جنگ در دومین اعزام كمیته انقلاب اسلامی قدم بر جزیره مینو نهادی. در طول جنگ 12 بار به جبهه اعزام شدی و در مناطق عملیاتی جزیرة مینو، گیلان غرب (مطلع فجر) تپه‌های میش داغ (فتح المبین ) پاسگاه زید (عملیات رمضان ) شلمچه (كربلای 5 ) مریوان، دهلران و والفجر مقدماتی شركت كردی. آبان سال 62 شرشر باران عشق همراه با عطر یاس سفید كه در بوستان دلت می‌پیچید، تو را راهی حوزة علمیه قم كرد. مدتی را در حفاظت سپاه بابلسر بودی و در حزب جمهوری اسلامی فعالیت‌های سیاسی را ادامه دادی. سرو قامتت مسجود عشق الهی شده بود و عقیق اشك از نگین چشمانت به هنگام راز و نیاز می‌بارید. حسرتی فغان‌آور راه گلویت را بسته بود و تنها آن میعادهای شبانه بود كه دل بی‌قرارت را آرام می‌كرد. با خود می‌اندیشیدم كه بعد از تو ای جان پدر، چگونه روزگارم می‌گذرد. تو در آخرین وداع، زمزمه هجران داشتی و پدر برای بدرقة تكه‌ای از جانش آمده بود و اگر عشق به حسین(علیه السلام) در درونم موج نمی‌زد هرگز طاقت دوری تو را نداشتم. تو رفتی و در عملیات «والفجر 8» در منطقة فاو به تاریخ 9/2/65 به محبوبت رسیدی، اما داغ هجرانت هنوز هر عصر پنج شنبه پدر را به مزارت در امیركلا می‌كشاند تا با زمزمه فاتحه و یاد تو، جانش آرام گیرد.

بر دوش همه است كه ریشة شایعه پراكنی، سخن چینی، برچسب زدن، عیب جویی و تضعیف و غیبت و تهمت را بر كَنند. بیایید تا در سخن گفتن، اندیشه كنیم. خوب و بد گفتارمان را بسنجیم و نظر افكنیم كه آیا برای رضای خدای تبارك و تعالی است كه زبان می‌گشاییم؟ بیایید كه دیگر سخن عقلمان را بر زبانمان مقدّم بداریم،

شهید روحانی حمید شامخی مقدم

برگهایی از وصیت نامه شهید

خداوندا! خودم را به تو تسلیم كردم و به درگاهت رو آوردم و كارم را به تو واگذار كردم و با حفظ ایمان مرا از جلو و دنبال سر، و از راست و از چپ، از بالا و از پایین و از زیر پا نگاه دار و با حول و توانت از من دفاع كن كه هیچ نیرو و قدرتی نیست مگر به وسیلة خدای والا و بزرگ. (دعای امام سجاد-علیه السلام- در آداب سفر)

*****

برادر! لحظه‌ای بیندیش و به قبرستان برو و خود را در جای یك مرده در قبرستان ببین و از آنها عبرت بگیر، ببین آنها جز اعمال چه چیز با خود بردند. ای برادر! نكند كه از مرگت بی‌خبر باشی، بدان «الموت یاتی بغتتا» مرگ ناگهان به سراغ تو می‌آید و كسی جز خدا از مرگ مطّلع نمی‌باشد. به خدا قسم این دنیا است كه گولت زده كه علی-علیه السلام- فرمود: «دنیا هم چون ماری است كه بدنی نرم دارد و زهر كشنده در درون آن است» نكند فریب خورده كه نادان به سوی آن مایل می‌شود و دانای خردمند از آن حذر می‌كند، پس سعی كن دنیا زندانی برای تو باشد. سعی كن تلخی دنیا را بچشی كه علی-علیه السلام- فرمود: «تلخی دنیا شیرینی آخرت است و شیرینی دنیا تلخی آخرت است»

******

بر دوش همه است كه ریشة شایعه پراكنی، سخن چینی، برچسب زدن، عیب جویی و تضعیف و غیبت و تهمت را بر كَنند. بیایید تا در سخن گفتن، اندیشه كنیم. خوب و بد گفتارمان را بسنجیم و نظر افكنیم كه آیا برای رضای خدای تبارك و تعالی است كه زبان می‌گشاییم؟ بیایید كه دیگر سخن عقلمان را بر زبانمان مقدّم بداریم، چون عالم محضر خدا است و دنیا وسیلة ابتلا، پس بكوشیم در محضر خدا و امام زمان-عجل الله تعالی فرجه- گناه نكنیم و در آزمایش الهی سر افكنده و شرمسار نشویم، حیف از آن كه خودم دارم با بی عملی از این دنیا هجرت می‌كنم.


نوشته حسن رضایی گروه حوزه علمیه

برگرفته از پرونده شهید در ستاد کنگره شهدای روحانی