الهی ...
الهى ! دیده از دیدار جمال لذت می برد و دل از لقاى ذوالجمال.
الهى ! انسان را قسطاس مستقیم آفریدهاى افسوس كه ما در میزان طغیان كردهایم.
الهى ! شكرت كه نعمت صفت ایثارم بخشیدى.
الهى ! نعمت ارشادم عطا فرمودهاى توفیق شكر آن را هم مرحمت فرما.
الهى ! عروج به ملكوت بدون خروج از ناسوت چگونه میسر گردد " یا مَن بِیَده مَلَكوُتُ كُلِّ شىء خُذ بِیَدى. "
الهى ! به سوى تو آمدم به حق خودت مرا به من بر مگردان.
الهى ! اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
الهى ! ظاهر كه اینقدر زیبا است باطن چگونه است.
الهى ! آخرِ خودت را در حق ما اول بفرما ، كه آخرین شفاعت را " اَرحَم الراحِمین " فرماید.
الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، نه این صورت ببیند و نه آن معنى.
الهى ! فرزانه تر از دیوانه تو كیست.
الهى ! دولت فقرم را مزید گردان.
الهى ! شكرت كه فهمیدم كه نفهمیدم.
الهى ! گریه زبان كودك بى زبان است ، آنچه خواهد از گریه تحصیل مىكند . از كودكى راه كسب را به ما یاد دادهاى ، قابل كاهل را از كامل مكمل چه حاصل.
الهى ! یك شوریده جهانى را می شوراند؛ این شوخ دیده را شوریده تر كن.
الهی ! نبودم و خلعت وجودم بخشیدهاى، خفته بودم و نعمت بیداریم عطا كردهاى، تشنه بودم و آب حیاتم چشاندهاى، متفرق بودم و كسوت جمعم پوشاندهاى، توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما كه " اَلـَّذینَ هُم علَى صَلوتِهِم دائموُن " كامروا هستند.
الهى ! مصلى كجا و مناجى كجا ؛ تالى فرقان كجا و اهل قرآن كجا ؛ خنك آنكه مصلى مناجى و تالى فرقان و اهل قرآن است.
الهى ! رعارف را با عرفان چه كار ، عاشق معشوق بیند نه این و آن.
الهى ! توانگران را به دیدن خانه خواندهاى و درویشانرا بدیدار خداوند خانه ؛ آنان سنگ و گل دارند ، و اینان جان و دل ، آنان سرگرم در صورت اند و اینان محو در معنى ؛ خوشا آن توانگرى كه درویش است.