بخش دوم زندگی نامه علامه شهید سید اسماعیل بلخی شاعر، عالم و مبارز افغان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

علامه شهید سید اسماعیل بلخی (قسمت دوم)

عالم، شاعر و مبارز افغان در دوران معاصر

9d

در بخش اول این مقاله، با زادگاه آقا سید اسماعیل بلخی، دوران طلبگی اش در ایران، سیره ایشان در زندگی شخصی و اجتماعی و مشی طلبگی آشنا شدیم و از بازگشت به افغانستان و... سخن شنیدیم؛ اینک پس از اشاره به نقطه های مهمی از افکار و سیره عملی این مرد بزرگ، مابقی زندگانی این مرد بزرگ عصر ما و این افتخار شیعیان راا مرور می کنیم.

 

ایجاد ارتباط با مسلمین

ارتباط مستقیم با مردم شهرهای مختلف افغانستان، ایران، عراق، عربستان، مصر، سوریه، اردن و شوروی و درک مشکلات روزافزون آنها یکی از اهداف علامه سید اسماعیل بلخی (ره) بوده است. در ایران دوستان و یاران زیادی دورش را گرفته بودند، مردم اکثر شهرها و قریه های افغانستان به زیارتش می شتافتند؛ با سفر به چند کشور عربی از  جمله عربستان، عراق  مصر، سوریه و اردن، با آنان آشنا شد و از همۀ آن ارتباطها به نتایجی رسید که از لابلای ابیات شعرش و جملات سخنش می توان بدانها پی برد. راه یافتن به دل تک تک آنها که فقط یک بار زیارتش کرده بودند، بسیار زود و ساده صورت می گرفت. حافظۀ کم نظیر او باعث می شد تا روز به روز به تعداد جوانان عاشق افزوده شود؛ به عنوان مثال سال ها قبل، کودکی را در هرات دیده بود، دستی به سرش کشیده و مزاحی کرده بود، بیست و چند سال بعد (پس از زندان و تبعید) که باز او را می دید نامش را می گرفت و در آغوشش می فشرد،  گویی طی این مدت همواره با او  بوده است. پول اهدایی که دیگران تقدیمش می کردند حتی یک روز با خود نداشت، سریعاً به مستضعفین می داد. دست نوازشش بیش از همه متوجه مستضعف و مستمند بود، به کودکان علاقۀ وافر داشت و بزرگان و پیران قوم را احترام می کرد. خلق خوش او در برخورد با مردم عرب و عجم موجب گردید تا شهید بلخی زنده و جاوید بماند.

 

9d
ایجاد تشکل‌های سیاسی

سید اسماعیل بلخی در تأسیس تشکل‌های سیاسی همچون «حزب وطن»، «سازمان جوانان اسلام» و «حزب ارشاد» همکاری داشت؛ ایشان از بنیان گذاران حزب ارشاد بود که به دعوت جمعی از دوستان در سال 1326 تأسیس گردید. اعضای بلند پایه این حزب عبارت بودند از: علامه سید اسماعیل بلخی به عنوان رهبر، سید علی گوهر غور بندی، سید سرور لولنجی، محمد نعیم خان فرمانده عمومی پلیس کابل، محمد اسلم خان غزنوی، دکتر اسدالله رئوفی، محمد ابراهیم خان گاو سوار، عبدالغیاث خان کندک مثر (سرهنگ دوم)، خدای نظر خان ترجمان فراری، محمد حیدر غزنوی (سرهنگ دوم)، محمد حسن خان لوامشر و... که هر یک از رجال برجسته لکشری و مردمی بودند.

 

دفاع از مردم مظلوم فلسطین

یکی ازویژگی های علامه بلخی وسعت نظر و نگاه کلان او بود؛ او به همه جهان اسلام نظرداشت. جهان اسلام را سرزمین خود می دید و از آن دفاع می کرد. چنان که وقتی اسرائیل به سرزمین های عربی حمله کرد، به دفاع ازمردم مظلوم فلسطین برخاست و مردم افغانستان را برضد صهیونیست ها تحریک کرد و برای مردم فلسطین کمک های سیاسی و مالی فراهم کرد.

او در یکی ازسخنرانی هایش می گوید: «....برادران عرب ما خیال نکنند که تنها عرب به این درد می سوزد. روزی که صهیونیست حمله کرد به ممالک اسلامی، افغانستان یک پارچه ماتم شده بود، طلاب معارف، کسبه و دکاندار و ارباب علم، همه برای مظاهره به بازارها برآمدند، خطابه ها و شعارها دادند. من بر فراز بازار، سرپل خشتی برآمدم؛ خطابه جذابی خواندم که حاکی از معونت مالی و جانی و خونی ملت مسلمان بود و به سفارت کشورهای عربی فرستادم. به وزارت خارجه رفتم وخطابه آتشین دادم؛ به مسجد پل خشتی رفتم وخطابه سوزناک دادم.  همه هم دردی کردند ولی درد آن وقت اثر می کند که واقعا وحدت نظر باشد.»

سید شهید، بلخی، در سال 1327 به نمایندگی از ملت افغانستان، اقدام به جمع آوری کمک برای مجاهدین فلسطینی نمود و با مجاهدان فلسطینی ابراز همدردی کرد.

این جمله زیبا همیشه تکیه کلام آن مرد بزرگ بود: «شیعه ای که سنی نیست، شیعه نیست و سنی ای که شیعه نیست، سنی نیست.»

منادی وحدت

سید اسماعیل بلخی معتقد بود پیشرفت و توسعه بدون وحدت ملی ممکن نیست و یک از علل پیشرفت کشورهای مترقی وحدت ملی بوده است. او در زندگی معمولی خود، همان اندازه که با مردم شیعه، رابطه و دوستی داشت؛ همان اندازه هم، با اهل تسنن دوست ورفیق بود. او در مبارزات خود برضد استبداد خاندانی و حکومت مطلقه سلطنتی، به عنوان یک قائد ملی عمل می کرد؛ درجمع سیاسی او پشتون و تاجیک و هزاره و ازبک و شیعه  وسنی سهم داشتند.

این جمله زیبا همیشه تکیه کلام آن مرد بزرگ بود: «شیعه ای که سنی نیست، شیعه نیست و سنی ای که شیعه نیست، سنی نیست.» این جمله خودیک عالم معنادارد.

 

شعری از ایشان:

در بسم الله وحدت با نقطۀ خون باید
نا محرم این معنی از خانه برون باید
چون شاهد هر مقصد بی عشق به کف ناید
یک پردۀ دانش را صد پرده جنون باید
در دفتر حریت خط حلقۀ زنجیر است
شاگرد چنین مکتب بر گوی که چون باید
دل فتح نمی گردد جز با شکن ذلفی
تسخیر چین کشور بی جیش و قشون باید
تقدیر و قضا با ماست افسانۀ خواب آور
با سعی و عمل، همت بر ترک فسون باید
مردی و ثبات عزم مطلب ز هوسبازان
یعنی که اسیر نفس بی درد و زبون باید
از رشوه ده احمق تا رشوه ستان راهیست
آری که امید دون بر درگه دون باید
با کثرت دعوی ها مقصد نشود حاصل
گفتار یکی کافی است ، کردار فزون باید
بر نسل جوان شرم است ، چون شیخ تظاهر ها
اصلاح وطن خواهی اصلاح بطون باید
بلخی چه عجب پندی ز اخبار دول خواندیم
هر کاخ ستم آخر ویران و نگون باید

 

دعوت به عدالت و مبارزه با تبعیض

از دیدگاه علامه بلخی، تبعیض نژادها و فخر فروشی اقوام گوناگون بر یکدیگر، عامل جنگ خانگی و خانمان سوز است که رگهای حیات را دریک جامعه می¬تواند قطع کند و پیکر واحد و منسجم یک ملت را از هم بگسلاند. دیگران بر علم و دانش خویش می¬بالند، ولی در جامعه در حال ستیز، به جای علم دانش بر قومیت خویش مباهات می¬کنند.

از دیگر ویژگی های بارز تفکر علامه، تفکر دردمندی وی است؛ خطبه هایش برخواسته از درد دینی و اجتماعی او است. بلخی واقعیتهای جامعه را به خوبی درک کرده و با زبانی انتقادی و ادبی به صورت طنز، اوضاع اسفبار سیاسی و اجتماعی افغانستان را در برابر پیشرفت سریع جهان ترسیم کرده است. تعصب نژادی و مذهبی نیز از جمله مواردی است که شهید را رنج می داد.

ملل بر علم می نازند و ما را
تفاخر جز به مشت استخوان نیست

 

قیام 1329

عمده ترین فعالیت شهید بلخی (ره) با وجود تدابیر شدید نظارتی که از جانب حکومت در نظر گرفته شده بود، پی ریزی قیامی سرنوشت ساز بود که در کنار ارتباط با مردم و ایراد خطبه ها، به صورت جلسات مخفی انجام  می گردید. این قیام را علامه بلخی (ره) برای ماه «حمل» ۱۳۲۹ در نظر گرفته بود که به علت خیانت شخصی، به انجام  نرسید و باعث شد که این گوهر عصر ما، سا لها در حبس به سر برد.

پس از قیام 1329 از مجموع اعضای بلندپایه «حزب ارشاد» هفت نفر در امان ماندند. برخی مفقود الاثر و تنی چند، همراه علامه بلخی در نوروز 1330 ش (دو روز پس از قیام 1329) دستگیر و راهی زندان شدند. آن ها حدود 15 سال در بدترین و سیاهترین زندان های ستم شاهی به سر بردند تا اینکه دوران صدارت محمد یوسف خان (1343) و به اصطلاح دوران بازگشت به دموکراسی فرا رسید.

9d

یادگار زندان

علامه سید اسماعیل بلخی در کابل دو بار به حبس کشیده شده اند:

نخست، چند ماه پس از ورود به کابل، در سال ۱۳۲۷ به مدت سه شب به دلیل دخالت در امور سیاسی که با ضمانت آقای میر علی اصغر شعاع ، عضو برجستۀ حزب ارشاد و رییس دایرة المعارف افغانستان، با قید عدم  دخالت در امور سیاسی، از زندان سه شبه خلاصی یافت؛ ولی سید (ره) را حتی قدمی در راه مبارزه سست نکرد، بلکه  چنین گفت:

 

من فلسفۀ غیر جدل می نشناسم
یعنی که به جز سعی و عمل می نشناسم

 

دومین حبس در اول سال ۱۳۲۹ به مدت چهارده سال و هفت ماه  و یازده روز. بلخی بزرگ، در مدتی که در زندان به سر برد هیچ گونه تماسی با خارج از محیط زندان نداشت و به طور کلی از طرف رژیم ممنوع الملاقات بود. تنها در برخی موارد با افراد خانواده اش تماسهایی داشت. انیس و مونس علامه بلخی (ره) فقط یک جلد «قرآن» بود و بس. وی در این مدت بالاترین بهره را از کلام خدا گرفت تا جایی که خود می گوید: 1700 مرتبه قرآن را خواندم و به دقت به آیات توجه می کردم؛ در حدی که هر بار می خواندم تفسیر نویی به دست می آوردم. آنگاه فهمیدم که «کلام الهی عین ذات او بی نهایت است.»

همچنین 75 هزار اشعار حماسی، سیاسی، اخلاقی، عرفانی و... از چکامه های زندان وی است که برخی از آن اشعار در «دیوان بلخی» و جزوات دیگر به چاپ رسیده است.

 

پس از زندان، تا شهادت

در سال 1343 با روی کار آمدن دولت دولت دکتر محمّد یوسف و تصویب قانون اساسی جدید، علامه سید اسماعیل برخی از زندان آزاد شد و فعّالیّتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود را با اوّلین منبر خود، یک ماه پس از آزادی، از سر گرفت. در این سال به دعوت جنرال سیّد میر احمد شاه خان گردیزی، برای رفع اختلافات میان اهل تشیع و تسنن ولایت «گردیز» به این دیار سفر کرد.

در سال 1344 سفرهایی به ولایت شمال، مزار شریف و زادگاهش بلخاب داشت و پس از آن به دعوت مردم هرات، به آن ولایت رفت.

در سال 1345 برای رفع اختلاف میان اهل تسنن و اهل تشیع قندهار، علزم آن دیار گردید.

در سفرهایی که به سال 1346 به  ایران، عراق و سوریه داشت، با استقبال پر شور از طرف حوزه های علمیه و علماء و مراجع مواجه گردید و با علمای شیعه و سنّی افغانی، مراجع و بزرگان دیدار نمود؛ در سفر به سوریه با امام موسی صدر (ره) رهبر شیعیان لبنان دیدار و مذاکره نمود؛ در عراق هیأت عزاداری و سینه زنی از افغانهای مقیم عراق و زایرین افغان در کربلا، تشکیل داد. همچنین در نجف اشرف، حسینیه و مدرسۀ علمیۀ امام سجّاد علیه السلام را تأسیس کرد و در جمع اساتید ، علماء و طلبه های حوزۀ علمیۀ آن بلاد مقدس سخنرانی های پر شور و بیدار کننده ای ایراد فرمود.

 با ورود به حوزۀ علمیۀ قم در سال 1347، از طرف طلبه های افغان و علماء و مراجع حوزۀ قم، استقبال گردید و در دار التّبلیغ سخنرانی نمود و با بزرگان حوزه دیدار کرد. پس از آن وارد حوزۀ علمیۀ مشهد شد و پس از استقبال علماء، طلاب افغان و خاوری ها، در مدرسۀ علمیۀ عبّاسقلی خان مشهد سخنرانی کرد.

9d

پس از بازگشت به وطن، استقبال بی نظیر و گرم مردم افغانستان موجب گردید جاسوسان رژیم، نفوذ روز افزون علامه  بلخی در میان مردم شیعه و سنّی را گزارش کنند. پس از سفری که سید اسماعیل بلخی به «هزاره جات» داشتند و حسینیه ای را در «بهسود» تأسیس کرد، به علت مریض شدن، به کابل بازگشت و در شفاخانۀ  «علی آباد» کابل بستری شد و به صورت مرموزی توسط عوامل رژیم، مسموم گردید و روز یکشنبه ۲۴ تیر 1347 به شهادت رسید.

 

وقتی علامه بلخی به شهادت رسید، در تشییع جنازه او درکابل، محشری بر پا گردید. یکی ازفضلای افغانستان آن صحنه راچنین گزارش کرده است: «آن جا شیعه وسنی، پشتون وتاجیک، هزاره وترکمن، سید و عامی، وزرا و وکلا، سناتورها، افسران، جوانان معارف، علما و فضلا و تمام گروه های مختلف به یاد علامه بلخی اشک ریختند. نه تنها شیعه وسنی که سیک هانیز به دنبال جنازه ایشان اشک می ریختند و به سر و صورت خود می زدند. علما و رهبران همه اقوام و مذاهب موجود در کشور، سخنرانی کرده، بلخی را پیشوای خود می خواندند و در غم از دست دادن او حسرت می بردند.»

پیکر مطهر علامه شهید سید اسماعیل بلخی، پس از تشییع جنازه، در دامنۀ کوه «افشار»، نظر گاه حضرت ابوالفضل علیه السلام، مدفون گردید.

 

معرفی کتاب:

«ديوان علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي‌«، سيد حيدر علوي‌نژاد و سيد محمود هاشمي، به اهتمام مركز تحقيقات و مطالعات علامه شهيد بلخي

«ستاره شب دیجور»، یادمان علامه سید اسماعیل بلخی، به قلم سید اسحاق شجاعی، انتشارات سوره مهر

این کتاب كه شامل 8 بخش و 3 پیوست می‌باشد، به شرح حال و آثار مربوط به علامه شهید سید اسماعیل بلخی عالم،شاعر و مبارز مشهور افغانستان می‌پردازد.

 

اشعاری از این بزرگ مرد عصر ما:

 

به پیشگاه سرور آزادگان:

در دشت عراق آمد چون رهبر آزادی
آزاد توان بردن ره در بر آزادی
با رمز تبسم فاش می گفت به هر گامی
امضای من از خونست در دفتر آزادی
عباس نجات شرع از لطمه ی طوفان داد
در شط فرات افکند چون لنگر آزادی
در زیر سم اسبان قاسم به عروسش گفت
با یاد تو خوابیدم در بستر آزادی
اکبر دم جان دادن گفتا که بلا خوش باش
سیراب شدم مستم از ساغر آزادی
غوغا ز جهان برخواست آندم که صدا آمد
عنقا ز حرم بگشود بال و پر آزادی
با جوهر استعداد با نوک قلم مظهر
شش ماهه علی اصغر آن گوهر آزادی
قصه ند آن گرما هر لحظه در آن وادی
اسفندگرمی سوخت در مجمر آزادی

 

حضرت عباس علیه السلام:

آن مظهر قدرت به جهان حضرت عباس
سر خیل همه حزب جوان حضرت عباس
منکر نتوان گشت که شد در صف مردی

غالب ز همه شیردلان حضرت عباس

 


 

قسمت اول این مقاله را در اینجا ببینید.

فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان


منابع:

 hawzah.net  نوشته سید حسن احمدی نژاد

balchi313.blogfa.com

balkhi110.epage.ir