تبیان، دستیار زندگی
دختر بیچاره به خاطر یک اشتباه نه خیلی کوچک در امتحانش، باید از کل برگه صد بار بنویسد. دلم به حالش می سوزد. خواهرم را می گویم. بیچاره از وقتی به خانه آمده، بدون این که لباس هایش را عوض کند، شروع کرده به نوشتن.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

100بار بنویس

100بار بنویس

دختر بیچاره به خاطر یک اشتباه نه خیلی کوچک در امتحانش، باید از کل برگه صد بار بنویسد. دلم به حالش می سوزد. خواهرم را می گویم. بیچاره از وقتی به خانه آمده، بدون این که لباس هایش را عوض کند، شروع کرده به نوشتن.

به زور و اصرار مامان برای ناهار آمد؛ اما هنوز چند قاشق نخورده دوباره شروع کرد به نوشتن. خیلی دلم می خواست کمکش کنم، اما درس هایم آن قدر زیاد بود که خودم هم نیاز به کمک داشتم. چند ساعت گذشت. در حالی که از درد دست ناله می کرد بالای سرش رفتم و از او پرسیدم: «تا حالا چه قدر نوشتی؟»

گفت: «پونزده بار.» گفتم: «خوبه، ادامه بده.» گفت: «خواهر جون کمکم می کنی؟ دستم خیلی درد گرفته.» من هم که دلم برایش کباب شده بود، درس خودم را رها کردم و گفتم: «تو برو یه چیزی بخور، من هر چه قدر بتوانم می نویسم.» حدود 30 تایش را من برایش نوشتم، اما دیگر شب شده بود و درس های خودم مانده بود.

سراغ درس هایم رفتم و بقیه اش را به خودش واگذار کردم. طفلکی دوباره شروع کرد به نوشتن. من تا ساعت دو نیمه شب مشغول درس خواندن بودم و آن بیچاره تا پنج صبح مشغول نوشتن بود. وقتی جریمه هایش را تمام کرد آن قدر خوشحال بود که در پوستش نمی گنجید. لحظه پایان، چنان جیغی کشید که همه از خواب پریدیم.

وقتی فهمیدیم چه خبر شده ما هم به اندازه او خوشحال شدیم. خلاصه به رختخواب رفت، ولی هنوز خوابش نبرده بود که باید به مدرسه می رفت.

100بار بنویس

چند لقمه صبحانه خورد و سوار سرویس شد و با چشمانی پف کرده و دست باند پیچی شده، راهی مدرسه شد. چند ساعت از رفتنش نگذشته بود که زنگ تلفن به صدا در آمد، از مدرسه خواهرم بود. مدرسه مادرم را خواسته بود.

او به مدرسه رفت و چند ساعت دیگر همراه خواهرم به خانه بازگشت. وقتی از خواهرم حالش را جویا شدم، شروع کرد به گریه کردن. از مادرم پرسیدم: «چه شده؟» جواب داد: «خواهرت از فرط خستگی، سر کلاس خوابش برده وقتی معلوم فهمیده، گفته از کل درسی که الان دادم، صدبار بنویس

شیرین جعفری

گروه کودک و نوجوان سایت تبیان

مطالب مرتبط

گرگ و الاغ

کبری غرغرو و مار بدجنس

مورچه شکمو

ماجراجویی آقا کرمه

چطور ماهی بگیریم؟

جادوگر و کلاغ پیر

ستاره و برّه کوهستان

بچه روباه و مامان شیر

هیجان با یه دایناسور گنده منده

روباه مکار به دنبال یک جفت چشم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.